گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - وله طاب‌الله ثراه

ای صوفی سرد نارسیده
چون پیر شدی جهان ندیده؟
گفتی که: مرید پرورم من
آه از سخن نپروریده!
تو عام خری و عامیان خر
ایشان زتو خرخری خریده
ببریده ز علم و بهر جاهی
با یک دو سه جاهل آرمیده
بر راه منافقی دو، چون خود
صد دام نفاق گستریده
گه نالهٔ دور از آتش دل
گه گریهٔ بی‌سرشک دیده
پشتت به نماز اگر شود خم
آن هم به ریا شود خمیده
گفتی که : شراب شوم باشد
وآن کس که شراب را مزیده
این خود گویی، ولی به خلوت
هم درد خوری و هم چکیده
تا کی گویی : فلان چنین گفت؟
اخبار ز دیده کن، ز دیده
تو راه بری، اگر بدانی
نه راهبری، نه ره بریده
از پرده برون نیامدی هیچ
وانگاه چه پرده‌ها دریده
آن سینه، که جای شوق باشد
او را تو بنان در آگنیده
در خانهٔ مردمان، ز شهوت
هم چشمت و هم دهان خزیده
چون خرمگسان بخورده در دم
هر شهد که صد مگس بریده
خرمای حرام ظالمان را
در شب‌چره چون مویز چیده
برکنده ز هر تنی قبا، لیک
هم بر تن خویشتن تنیده
خامی تو به شاخ بر، ولی ما
افتاده چو میوهٔ رسیده
تو منصب مهتری گرفته
ما رندی و عاشقی گزیده
تو صفهٔ زرق درگشاده
ما صافی عشق درکشیده
من نوش سخن بر تو برده
وز نیش تو عقربم گزیده
چون درفتد این عنان به دستت؟
در هیچ رکاب نادویده
ای کبر تو خارهای هستی
در سینهٔ نیستان خلیده
چندان که تو آب خورده باشی
ما شربت خون دل چشیده
فردا بینی ترنج برجای
وانگاه تو دست خود بریده
تو در پی صید دیگرانی
وآن صید، که داشتی، رمیده
چون پیش قفس رسی بدانی :
کان مرغ بجاست، یا پریده؟
این حق بشنو ز من، که این هست
حق گفته و اوحدی شنیده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صوفی سرد نارسیده
چون پیر شدی جهان ندیده؟
هوش مصنوعی: ای عارف بی‌خبر، چرا هنوز به کمال نرسیده‌ای؟ وقتی که در دوران جوانی، جهان را نشناخته‌ای، چگونه می‌خواهی به پیر واقعی تبدیل شوی؟
گفتی که: مرید پرورم من
آه از سخن نپروریده!
هوش مصنوعی: تو گفتی که من خود را پرورش می‌دهم، اما افسوس که حتی کلامم را به خوبی پرورش نداده‌ام!
تو عام خری و عامیان خر
ایشان زتو خرخری خریده
هوش مصنوعی: شما فردی هستید که به سادگی فریب می‌خورید و مردم عادی نیز به دلیل سادگی شما، از شما بهره‌برداری می‌کنند.
ببریده ز علم و بهر جاهی
با یک دو سه جاهل آرمیده
هوش مصنوعی: کسی که از علم و دانش دور شده و به خاطر مقام و جایگاه، با افراد نادان نشست و برخاست می‌کند.
بر راه منافقی دو، چون خود
صد دام نفاق گستریده
هوش مصنوعی: در مسیر شخص منافق، مانند خود او، دام‌های زیادی از نفاق و فریب وجود دارد.
گه نالهٔ دور از آتش دل
گه گریهٔ بی‌سرشک دیده
هوش مصنوعی: گاهی از درد دل فریاد می‌زنم و گاهی از شدت غم، بی‌آنکه اشکی بریزم، گریه می‌کنم.
پشتت به نماز اگر شود خم
آن هم به ریا شود خمیده
هوش مصنوعی: اگر در نمازت خیری نباشد و فقط به خاطر نمایش و ریا به سجده افتی، نشان‌دهنده‌ی نقص و عدم sincerity در عبادت تو است.
گفتی که : شراب شوم باشد
وآن کس که شراب را مزیده
هوش مصنوعی: تو گفتی که شراب به کسانی که آن را می‌نوشند، خوشایند است.
این خود گویی، ولی به خلوت
هم درد خوری و هم چکیده
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگرچه در جمع و گفت‌وگو با دیگران گاهی خود را قوی و مستقل نشان می‌دهیم، اما در تنهایی و خلوت دردی داریم که به آن احساس می‌کنیم و در واقع خود را از آن نارحتی می‌دانیم.
تا کی گویی : فلان چنین گفت؟
اخبار ز دیده کن، ز دیده
هوش مصنوعی: دیگر چه زمانی می‌خواهی بگویی فلانی این‌طور گفت؟ اخبار را از خودت ببین، از آنچه که خودت مشاهده کرده‌ای.
تو راه بری، اگر بدانی
نه راهبری، نه ره بریده
هوش مصنوعی: اگر تو راه را بشناسی و به درستی هدایت کنی، پس در حقیقت نه تنها راه را نشان نمی‌دهی، بلکه خودت هم از آن راه منحرف نمی‌شوی.
از پرده برون نیامدی هیچ
وانگاه چه پرده‌ها دریده
هوش مصنوعی: هرگز از پرده بیرون نیامدی و هیچگاه خود را نمایان نکردی، در حالی که پرده‌ها شکسته شده‌اند.
آن سینه، که جای شوق باشد
او را تو بنان در آگنیده
هوش مصنوعی: آن سینه‌ای که مملو از عشق و شوق است، تو با دست خود آن را لمس کرده‌ای.
در خانهٔ مردمان، ز شهوت
هم چشمت و هم دهان خزیده
هوش مصنوعی: در خانهٔ انسان‌ها، تحریکت و لذت‌جویی به چشمانت و دهانت رسیده است.
چون خرمگسان بخورده در دم
هر شهد که صد مگس بریده
هوش مصنوعی: زمانی که خوشحالی و لذت به سراغ انسان می‌آید، مانند مگس‌هایی است که از شهد شیرین تغذیه می‌کنند، اما باید بدانید که این لذت ممکن است به زودی پایان یابد و برای آنکه به زندگی ادامه دهید، باید سختی‌ها و چالش‌ها را نیز بپذیرید.
خرمای حرام ظالمان را
در شب‌چره چون مویز چیده
هوش مصنوعی: خرماهای حرامی که ظالمان به دست آورده‌اند، در شب‌چره مانند مویز جمع‌آوری شده است.
برکنده ز هر تنی قبا، لیک
هم بر تن خویشتن تنیده
هوش مصنوعی: کس به خاطر دنیا و دشواری‌های آن از تن خودش جدا شده است، اما او همچنان لباس وجود خودش را بر تن دارد.
خامی تو به شاخ بر، ولی ما
افتاده چو میوهٔ رسیده
هوش مصنوعی: خام بودن تو به مانند جوانه‌ای است که هنوز درخت نشده، اما ما چون میوه‌های رسیده‌ایم که بر زمین افتاده‌ایم.
تو منصب مهتری گرفته
ما رندی و عاشقی گزیده
هوش مصنوعی: تو مقام بزرگی را به دست آورده‌ای، اما من عاشق و رند شده‌ام.
تو صفهٔ زرق درگشاده
ما صافی عشق درکشیده
هوش مصنوعی: شما در مقابل ما با ظاهر فریبنده‌تان ایستاده‌اید، در حالی که احساسات و عشق خالص ما به وضوح نمایان است.
من نوش سخن بر تو برده
وز نیش تو عقربم گزیده
هوش مصنوعی: من سخنان شیرین برای تو گفتم، اما از گزند تو مانند عقرب آسیب دیده‌ام.
چون درفتد این عنان به دستت؟
در هیچ رکاب نادویده
هوش مصنوعی: زمانی که هدایت این کار به دست تو بیفتد، هیچ راندگی که بدون خستگی و کوشش بوده، وجود نخواهد داشت.
ای کبر تو خارهای هستی
در سینهٔ نیستان خلیده
هوش مصنوعی: تو مانند خارهایی هستی که در دل نیستان پنهان شده‌اند.
چندان که تو آب خورده باشی
ما شربت خون دل چشیده
هوش مصنوعی: ما به اندازه‌ای که تو از زندگی لذت برده‌ای، ما درد و رنج زیادی را تحمل کرده‌ایم.
فردا بینی ترنج برجای
وانگاه تو دست خود بریده
هوش مصنوعی: اگر روزی به میوه‌ی ترنج (که نماد طعمی دلپذیر و خوشبختی است) دست یابی، ممکن است در همان لحظه احساس کنی که چیزی ارزشمند را از دست داده‌ای.
تو در پی صید دیگرانی
وآن صید، که داشتی، رمیده
هوش مصنوعی: تو در تلاش برای به‌دست آوردن دیگران هستی، اما کسی که قبلاً به دست آورده بودی، از دستت فرار کرده است.
چون پیش قفس رسی بدانی :
کان مرغ بجاست، یا پریده؟
هوش مصنوعی: وقتی به قفس نزدیک شوی، متوجه می‌شوی که آیا آن پرنده در قفس است یا پرواز کرده است.
این حق بشنو ز من، که این هست
حق گفته و اوحدی شنیده
هوش مصنوعی: این را که من می‌گویم بپذیر، زیرا این واقعیت است که اوحدی نیز آن را شنیده است.