گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - وله فی‌الموعظه

گر آن جهان طلبی، کار این جهان دریاب
به هرزه می‌گذرد عمر، وارهان، دریاب
تو غافلی و رفیقان به کار سازی راه
چه خفته‌ای؟ که برون رفت کاروان، دریاب
هزار بار ترا بیش گفته‌ام هر روز
که : هین! شبی دوسه بیدار باش، هان! دریاب
جوان چو پیر شود، کار کرده می‌باید
ز پیر کار نیاید، تو، ای جوان، دریاب
زمانه می‌گذرد، چون زمین مباش، زمن
قبول کن، ز من ای خواجه، این زمان دریاب
ترا شکار دلی، گر ز دست برخیزد
سوار شو، منشین، سعی کن، روان دریاب
گرت به جان خطری میرسد تفاوت نیست
قبول خاطر صاحب دلان بجان دریاب
ورت نگه کند از گوشه‌ای شکسته دلی
غلط مشو، که فتوحیست رایگان، دریاب
به هیچ کار نیایی چو ناتوان گردی
کنون که کار به دستست، می‌توان، دریاب
اقامت تو بدنیا ز بهر آخرتست
چو این گذشت به غفلت مکوش و آن دریاب
شنیده‌ای که چها یافتند پیش از تو؟
تو نیز آدمیی، جهد کن، همان دریاب
به پیشگاه بزرگان گرت رها نکنند
فقیر باش و زمین بوس و آستان دریاب
ز عمر عاریتی، اوحدی، بمیر امروز
پس آنگهی برو و عمر جاودان دریاب
مکن ز یاد فراموش روز دشواری
که با تو چند بگفتم که: ای فلان، دریاب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر آن جهان طلبی، کار این جهان دریاب
به هرزه می‌گذرد عمر، وارهان، دریاب
هوش مصنوعی: اگر به فکر دنیای آخرت هستی، تلاش کن تا دنیای اینجا را از دست ندهی. عمر انسان به سرعت می‌گذرد، پس بی‌مفت نگذار و از آن بهره‌برداری کن.
تو غافلی و رفیقان به کار سازی راه
چه خفته‌ای؟ که برون رفت کاروان، دریاب
هوش مصنوعی: تو غافلی و دوستانت مشغول کار هستند. چه مدت خوابیده‌ای؟ زیرا که کاروان در حال حرکت است، پس به هوش باش.
هزار بار ترا بیش گفته‌ام هر روز
که : هین! شبی دوسه بیدار باش، هان! دریاب
هوش مصنوعی: من بارها به تو گفته‌ام که هر روز کمی بیدارتر باش و هوشیارتر. الان وقت آن است که بیشتر توجه کنی و از روزهای خود بهره‌برداری کنی.
جوان چو پیر شود، کار کرده می‌باید
ز پیر کار نیاید، تو، ای جوان، دریاب
هوش مصنوعی: وقتی جوانی به سن پیری می‌رسد، باید از تجربیات و کارهایی که کرده بهره بگیرد. از پیران نیز کار زیادی برنمی‌آید، بنابراین ای جوان، باید به این نکته توجه کنی.
زمانه می‌گذرد، چون زمین مباش، زمن
قبول کن، ز من ای خواجه، این زمان دریاب
هوش مصنوعی: زمان به سرعت در حال عبور است، همچون زمین ثابت نمان؛ زمان را بپذیر و از من ای آقای عزیز، این لحظه را دریاب.
ترا شکار دلی، گر ز دست برخیزد
سوار شو، منشین، سعی کن، روان دریاب
هوش مصنوعی: اگر دل تو به عشق کسی افتاد، وقتی فرصت از دست رفت، نشین و انتظار نکش، بلکه تلاش کن و احساساتت را دریاب.
گرت به جان خطری میرسد تفاوت نیست
قبول خاطر صاحب دلان بجان دریاب
هوش مصنوعی: اگر خطری برای جانت پیش بیاید، مهم نیست. باید این خطر را با دل و جان بپذیری، همان‌طور که انسان‌های با احساس و دلسوز می‌پذیرند.
ورت نگه کند از گوشه‌ای شکسته دلی
غلط مشو، که فتوحیست رایگان، دریاب
هوش مصنوعی: اگر با گوشه‌ای از چشم به کسی نگریستی و دلش شکسته باشد، دچار اشتباه نشو، زیرا این یک پیروزی بدون زحمت است. آن را درک کن.
به هیچ کار نیایی چو ناتوان گردی
کنون که کار به دستست، می‌توان، دریاب
هوش مصنوعی: زمانی که قدرت و توانایی داشته باشی، می‌توانی کارهای بسیاری انجام دهی. اما وقتی ناتوان یا بی‌فایده شوی، دیگر به هیچ درد نمی‌خوری. بنابراین اهمیت استفاده از توانایی‌ها و فرصت‌ها را درک کن و به عمل بپرداز.
اقامت تو بدنیا ز بهر آخرتست
چو این گذشت به غفلت مکوش و آن دریاب
هوش مصنوعی: اقامت و زندگی تو در این دنیا به خاطر آخرت است. بنابراین، وقتی که این دنیا سپری شد، با غفلت به آن نپرداز و به آخرت توجه کن.
شنیده‌ای که چها یافتند پیش از تو؟
تو نیز آدمیی، جهد کن، همان دریاب
هوش مصنوعی: شنیده‌ای که دیگران قبل از تو چه چیزهایی به دست آوردند؟ تو هم یک انسان هستی، تلاش کن و همان را درک کن.
به پیشگاه بزرگان گرت رها نکنند
فقیر باش و زمین بوس و آستان دریاب
هوش مصنوعی: اگر در مقابل بزرگان به تو اهمیت ندهند، به ناچار فقیر و نیازمند باش و humility را فراموش نکن؛ در برابر آنها تواضع کن و جایگاهشان را ارج بگذار.
ز عمر عاریتی، اوحدی، بمیر امروز
پس آنگهی برو و عمر جاودان دریاب
هوش مصنوعی: از عمر موقتی و گذرای خود بمیری، اوحدی، و بعد از آن به دنبال عمر ابدی و جاودان باش.
مکن ز یاد فراموش روز دشواری
که با تو چند بگفتم که: ای فلان، دریاب
هوش مصنوعی: روزهای سختی که با تو داشتم را فراموش نکن و به یاد داشته باش که در آن زمان به تو گفته بودم که مراقب خودت باش.