قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - وله روحهاللهروحه
لاف دانش میزنی، خود را نمیدانی چه سود؟
دعوی دل کردهای، چون غافل از جانی چه سود
نفس را بریان و حلوا میدهی، او دشمنست
دشمنان را دادن حلوا و بریانی، چه سود
گر خدا را بندهای، بگذار نام خواجگی
پیش او چون سر نهادی، باز پیشانی چه سود؟
نام خود سلمان نهادی، تا مسلمان خوانمت
چون نمیورزی سلامت، نام سلمانی چه سود؟
رفت پنجه سال و حسرت میخوری اکنون، ولی
تیر چون از شست بیرون شد پشیمانی چه سود
اسب چوگانی خریدی، زین زرین ساختی
چون نخواهی برد گویی اسب چوگانی چه سود؟
گر به دیوان قیامت بردنت باید حساب
بر سر طومارها طغرای دیوانی چه سود؟
کار خلقی را به تدبیر تو باز انداختند
چون همه تدبیر کار خود نمیدانی چه سود؟
عمر و مال اندر سر کار عمارت کردهای
این عمارتها که سر دارد به ویرانی چه سود؟
چون بخواهی رفت زود از قیصر و قصرت چه نفع؟
چون نخواهی ماند دیر، از خانه و خانی چه سود؟
میکنی درمان درد مردم از دانش، ولی
این همه درمان در آن ساعت که درمانی چه سود؟
نامهٔ عیب کسان، گیرم، که برخوانی چو آب
نیم حرف از نامهٔ خود برنمیخوانی چه سود؟
چند پی گفتی که: دستی نیک دارم در هنر
با چنین دستی چو دستآموز شیطانی چه سود؟
هر زمان گویی: کزین پس پیش گیرم راستی
این حکایت خود بگویی، لیک نتوانی چه سود؟
بیغرض کس را نخواهی داد نانی در جهان
کفش مهمان چون بخواهی برد، مهمانی چه سود؟
از برای سود زر جان در زیان انداختی
چون نمیمانی و این زرها همیمانی چه سود؟
اوحدی، چون دیوت از انگشت برد انگشتری
زیر دستت بعد ازین ملک سلیمانی چه سود؟
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فیبیان الحقایق: قومی که ره به عالم تحقیق میبرندقصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - وله فی النصیحه: روزی قرار و قاعدهٔ ما دگر شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لاف دانش میزنی، خود را نمیدانی چه سود؟
دعوی دل کردهای، چون غافل از جانی چه سود
هوش مصنوعی: تو از دانش خود به خودستایی میپردازی، اما نمیدانی این کار چه فایدهای دارد. مدعی محبت و عشق هستی، اما اگر از حال خود غافل باشی، این ادعا چه دردی را دوا میکند؟
نفس را بریان و حلوا میدهی، او دشمنست
دشمنان را دادن حلوا و بریانی، چه سود
هوش مصنوعی: تو به نفس خود نعمت و آسایش میدهی، ولی او همواره دشمن توست. دادن نعمت به دشمنان، هیچ ثمری ندارد.
گر خدا را بندهای، بگذار نام خواجگی
پیش او چون سر نهادی، باز پیشانی چه سود؟
هوش مصنوعی: اگر بنده خدا هستی، پس دیگر نام خواجگی را در برابر او نبر، زیرا وقتی سر را به خاک میگذاری، گذاشتن پیشانی چه فایدهای دارد؟
نام خود سلمان نهادی، تا مسلمان خوانمت
چون نمیورزی سلامت، نام سلمانی چه سود؟
هوش مصنوعی: اگر تو نامت سلمان است و به خاطر این نام مسلمانم میخوانی، اما اگر در عمل سلامتی و صلح به ارمغان نمیآوری، پس نام سلمان چه فایدهای دارد؟
رفت پنجه سال و حسرت میخوری اکنون، ولی
تیر چون از شست بیرون شد پشیمانی چه سود
هوش مصنوعی: زمان زیادی گذشته و اکنون حسرت میخوری، اما وقتی کار از کار گذشت و تیر از کمان بیرون رفت، پشیمانی فایدهای ندارد.
اسب چوگانی خریدی، زین زرین ساختی
چون نخواهی برد گویی اسب چوگانی چه سود؟
هوش مصنوعی: تو اسبی خریدی و زین گرانبهایی برایش درست کردی، حالا اگر از آن استفاده نکنی، پس داشتن این اسب و زین چه فایدهای دارد؟
گر به دیوان قیامت بردنت باید حساب
بر سر طومارها طغرای دیوانی چه سود؟
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت تو را به دیوان عدالت ببرند، بر روی طومارها و مدارک چه فایدهای دارد؟
کار خلقی را به تدبیر تو باز انداختند
چون همه تدبیر کار خود نمیدانی چه سود؟
هوش مصنوعی: به خاطر تدبیر تو، کارهای دنیا به تو سپرده شده است. اما اگر نمیدانی چگونه تدبیر کنی، چه فایدهای دارد؟
عمر و مال اندر سر کار عمارت کردهای
این عمارتها که سر دارد به ویرانی چه سود؟
هوش مصنوعی: زندگی و ثروتت را صرف ساختن بناهایی کردهای که سرانجام به ویرانی میرسند؛ آیا از این کار چه فایدهای میبردی؟
چون بخواهی رفت زود از قیصر و قصرت چه نفع؟
چون نخواهی ماند دیر، از خانه و خانی چه سود؟
هوش مصنوعی: زمانی که تصمیم به ترک مکانی بگیری، چه فایدهای دارد که زود از قدرت و ثروت حاصل از آنجا بروی؟ و اگر قصد ماندن نداشته باشی، چه حاصلی از منزل و جایگاه تو خواهد بود؟
میکنی درمان درد مردم از دانش، ولی
این همه درمان در آن ساعت که درمانی چه سود؟
هوش مصنوعی: تو با علم و دانش خود به درمان دردهای مردم میپردازی، اما در آن لحظهای که باید درمان کنی، چه فایدهای دارد که این همه دانش و اطلاعات در اختیار داری؟
نامهٔ عیب کسان، گیرم، که برخوانی چو آب
نیم حرف از نامهٔ خود برنمیخوانی چه سود؟
هوش مصنوعی: اگر نامهٔ عیب دیگران را بخوانی، چه فایدهای دارد؟ اما دربارهٔ عیبهای خودت هیچ نمیگویی و از آنها صحبت نمیکنی.
چند پی گفتی که: دستی نیک دارم در هنر
با چنین دستی چو دستآموز شیطانی چه سود؟
هوش مصنوعی: چند بار گفتهای که در هنر مهارت خوبی دارم، اما با چنین دستی که شبیه دست شیطان است، چه فایدهای دارد؟
هر زمان گویی: کزین پس پیش گیرم راستی
این حکایت خود بگویی، لیک نتوانی چه سود؟
هوش مصنوعی: هر بار میگویی که از این به بعد حقیقت را خواهم گفت و داستان خود را روایت میکنم، اما اگر نتوانی این کار را انجام دهی، چه فایدهای دارد؟
بیغرض کس را نخواهی داد نانی در جهان
کفش مهمان چون بخواهی برد، مهمانی چه سود؟
هوش مصنوعی: اگر بیدلیل به کسی کمک نکنید، در دنیا کسی چیزی به شما نخواهد داد. پس اگر میخواهید با پای برهنه به مهمانی بروید، این مهمانی برایتان چه فایدهای دارد؟
از برای سود زر جان در زیان انداختی
چون نمیمانی و این زرها همیمانی چه سود؟
هوش مصنوعی: تو برای به دست آوردن طلا و ثروت، زندگی و جان خود را در خطر انداختی. اما وقتی نمیتوانی برای همیشه بمانی و این طلاها باقی میمانند، در واقع چه فایدهای دارد؟
اوحدی، چون دیوت از انگشت برد انگشتری
زیر دستت بعد ازین ملک سلیمانی چه سود؟
هوش مصنوعی: اوحدی، وقتی که دیو از انگشتش انگشتری را برداشت، از این به بعد داشتن سلطنت سلیمان چه فایدهای دارد؟