گنجور

باب دهم - در خاموشی

ابوهریره رضی اللّه عَنْه گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت هر که بخدای ایمان دارد و روز واپسین، گو همسایه را رنجه مدار. و هر که ایمان دارد بخدای و روز واپسین گو مهمان نیکودار و هر که ایمان دارد بخدا و روز واپسین گو نیکو گوی یا خاموش باش.

و عقبة بن عامر گوید گفتم یا رسول اللّه نجات اندر چیست؟ گفت زبان نگه دار و با مردمان نیکوکار باش و بر گناه خویش گریه کن.

استاد امام گوید رَحِمَةُ اللّهُ خاموشی سلامت است و اصل آنست و بر آن ندامت باشد چون ویرا از آن باز دارند واجب آن بود که فرمان شرع در آن نگاه دارد، و خاموشی در وقت خویش صفت مردانست چنانک سخن اندر موضع خویش از شریفترین خصلتهاست.

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که هرکه از حق خاموش گردد دیوی بود گنگ.

و خاموشی از ادب حضرتست قالَ اللّهُ تَعالی وَاذا قَرِیْ القُرآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ واَنْصِتوا و خداوند تعالی خبر داد از پریان بحضرت رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلمّا حَضَرُوه قالوا اَنْصِتوا.

وقالَ اللّهُ تَعالی وَخَشَعَتِ الاَصْوأتُ لّلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ اِلّا هَمْساً و فرق بسیار بود میان بندۀ که خاموش بود صیانت کردن را از دروغ و غیبت و میان بندۀ که خاموش بود از غلبۀ سلطان هیبت برو و اندرین معنی گفته اند:

شعر:

اُفَکِّر ما اَقولُ اِذا افْتَرَقْنا
وَ اُحْکِمُ دائِباً حُجَجَ اَلمقالِ
فَاَنْساها اِذا نَحْنُ الْتَقَیْنا
فَاَنْطِقُ حینَ اَنْطِقُ بِالمُحالِ

و هم درین معنی گفته اند:

شعر:

فَیا لَیْلُ کَم مِن حاجَةٍ لی مُهِمَّةٍ
اذا جِئْتُکُمْلَم اَدْرِ یا لَیْلُ ماهِیا

و هم اندرین معنی گوید:

شعر:

وَکَمْحَدیثٍ لَکِ حتّی اِذا
مُکِّنْتُ مِنْلُقْیاکِ اُنْسیتُهُ

و خاموشی بر دو قسمت بود خاموشی ظاهر بود و خاموشی ضمایر بود، خداوند توکّل دلش خالی بود از تقاضاء روزی و عارف را دلش خاموش بود اندر مقابلۀ حکم بنعت وفاق، این بنیکوئی صنع او ایمن باشد و آن دیگر بجملۀ حکم او قانع بود و اندرین معنی گفته اند:

شعر:

تَجْری عَلَیْکَ صُروفُهُ
وَ هُمومُ سِرّکَ مُطْرِقَه

و بسیار بود که سبب خاموشی حیرتی بدیهی بود، کشفی درآید بر صفت نابیوسان عبارتها گنگ گردد، عبارة و نطق نبود و شواهد ناپدید شود، آنجا نه علم بود و نه حسّ. قالَ اللّهُ تَعالی یَوْم یَجْمَعُ اللّهُ الرُسُلَ فَیَقولُ ماذا اُجِبْتُم قالوا لاعِلْمَ لَنا.

امّا ایثار خداوندان مجاهدت خاموشی بود چون دانستند آفت سخن و حظّ نفس کی اندر وی است و اظهار صفات مدح و میل بر آن کی باز اشکال خویش پیدا آید بنیکوئی گفتن و چیزهاء دیگر از آفات خَلْق و این صفت خداوندان ریاضت باشد و این یک رُکن است از ارکان اندر حکم منازلت و بی عیب کردن خُلق.

و گفته اند چون داود طائی عزم کرد که اندر خانه نشیند و نیّت کرد بر آنکه بمجلس ابوحنیفه رَحِمَهُ اللّه آید که شاگرد او بود و اندر میان علما نشیند و اندر مسألۀ سخن نگوید چون تن وی قوی شد بر این خصلت یکسال تمام این ریاضت بکرد پس اندر خانه بنشست و عُزلت اختیار کرد.

عمر عبدالعزیز چون نامۀ نبشتی اگر لفظی نیکو در آنجا بودی نامه بدریدی.

بشربن الحارث گوید چون عجب آید ترا سخن، خاموش باش و چون خاموشی ترا عجب آید سخن گوی.

سهل عبداللّه گوید خاموشی درست نیاید کسی را تا خلوت نگیرد و توبه درست نیاید تا خاموشی پیشه نگیرد.

ابوبکر فارسی گوید هر که خاموشی او را وطن نباشد اندر فضول بود و اگرچه خاموش بود و خاموشی نه تنها زفان راست دلرا و اندامهاء دیگر را نیز خاموشی باید.

یکی ازین طائفه گفتست هر که خاموشی بغنیمت ندارد چون سخن گوید لغو بود.

ممشاد دینوری گوید حکیمان که حکمت یافتند بخاموشی و تفکّر یافتند.

ابوبکر فارسی را پرسیدند از صمت سِرّ، گفت مشغول نابودن بماضی و مستقبل.

هم ابوبکر فارسی گوید چون بنده سخن آن قدر گوید که ویرا از آن چاره نبود بکارش آید اندر حد خاموشی بود.

معاذبن جبل گوید با مردمان اندک گوئید و با خدای سخن بسیار گوئید مگر دل شما خدایرا بیند.

ذوالنّون مصری را پرسیدند که کیست خویشتن دارتر گفت آنکه زبان نگه دارتر است.

ابن مسعود گوید هیچ چیز نیست سزاوارتر بدارازی اندر حبس از زفان.

علی بن بکّار گوید خدای هر چیزی را دو در کردست و زفانرا چهار در کردست دو لب دو درگاهست و دو رستۀ دندان دو درگاه دیگر.

روایت کنند که ابوبکر صدّیق رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ سنگی اندر دهان داشتی بچندین سال تا سخن کم گوید.

ابوحمزۀ بغدادی گویند سخن نیکو گفتی هاتفی آواز داد سخنهای نیکو بسیار گفتی اگر خاموش باشی نیکوتر بود، نیز سخن نگفت تا فرمان یافت، و پس از آن بهفته ای بیش نزیست.

بسیار بود که خاموشی بر سبیل تأدیب افتد سخن گوی را که ترک ادبی را کرده باشد اندر چیزی.

شبلی گوید چون اندر حلقۀ بنشستی و چیزی بپرسیدندی از وی گفتی وَ وَقَعَ اَلْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِماظَلَمُوا فَهُم لایَنْطِقون.

و بسیار بود که خاموشی اولی تر بود سخن گوی را از آنک اندر قوم کسی بود بسخن گفتن اولی تر ازو.

ابن سمّاک گوید میان شاه کرمانی و یحیی معاذ دوستی بود بیک شهر جمع آمدند شاه بمجلس یحیی نشدی، او را پرسیدند ازین گفت صواب اندر اینست، پس معاودت کردند تا روزی اتّفاق افتاد که بمجلس شد و جائی بنشست که یحیی ندانست چون یحیی بسخن درآمد خاموش شد و گفت اینجا کسی است بسخن گفتن اولی تر از من و سخن برو بسته شد، شاه گفت نگفتم شما را که آمدن من صواب نیست.

و بسیار بود که خاموشی بر متکلّم درآید از بهر معنی را که در حاضران بود و آن آن بود که آنجا کسی بود نه اهل، سماع آن سخن را، خدای زبان سخن گوی را مصون دارد، غیرت و صیانت سخن را از آنک اهل نبود.

و بسیار بود که سبب خاموشی که افتد سخن گوی را آن بود که یکی را از حاضران خدای تعالی حال او داند که آن سخن فتنۀ او باشد بدانک اندر وهم اوفتد که این حال منست و نبود، تا چیزی بر خویشتن نهد که طاقت آن ندارد خداوند تعالی رحمت کند که آن سخن بگوش او نیاید صیانت و عصمت او را ازین هر دو حال.

پیران گفته اند بود که سبب آن بود که کسی حاضر بود نه اهل سماع آن سخن از جنّیان که مجلس این قوم از جنّیان خالی نبود.

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ گفت وقتی بمرو بیمار شدم و آرزوی نشابورم بگرفت بخواب دیدم که قائلی گوید ی مرا، تو ازین شهر بنتوانی شد که جماعتی از پریان سخن توشان خوش آمدست و بمجلس تو حاضر آیند از بهر ایشان بازداشتۀ اینجا.

یکی از حکیمان گوید مردم را یک زبان آفریده اند و دو گوش و دو چشم، تا شنودن و دیدن بیشتر بود از گفتن.

و ابراهیم ادهم را بدعوتی خواندند چون بنشست مردم دست به غیبت بردند گفت نزدیک ما گوشت از سپس نان خورند و شما نخست گوشت میخورید اشارت بسخن خدای کرد عزّوجلّ اَیُحِبُّ اَحَدُکُم اَنْ یَْأکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهتُموه.

و یکی دیگر گفتست خاموشی زبان حکمتست.

کسی دیگر گفتست خاموشی فرا آموز هم چنانک سخن، اگر چنان بود که سخن ترا راه نماید خاموشی ترا نگاه دارد.

و گفته اند عفّت زبان خاموشی بود و گفته اند مثل زبان مثل ددگان بود که اگر او را بسته نداری در تو افتد.

ابوحفص را پرسیدند که از دو حال کدام بزرگترست ولّی را خاموشی یا سخن گفتن؟ گفت اگر سخن گوی آفت سخن بداند هرچند تواند خاموش باشدی اگر عمر نوح بود او را و اگر خاموش آفت خاموشی بداندی از خدای تعالی فراخواهدی تا دو چندان عمرش دهد که نوح را داد تا سخن گوید و گفته اند صمت عام بزبان بود و صمت عارفان بدل بود و صمت محبّان بخواطر اسرار بود.

کسی را گفتند سخن گوی گفت مرا زبان سخن نیست گفتند پس سماع کن، گفت اندر من جای سماع نیست.

کسی دیگر گوید سی سال بیستادم که زبانم هیچی سماع نکرد مگر از دلم پس سی سال دیگر درنگ کردم دلم نشنید الّا از زبانم.

و یکی از مردمان گفتست زبانت از سخن دلت بنرهد، و اگر خاک شوی از حدیث نفس رهائی نیابی. و اگر همه جهدها بکنی روح تو با تو سخن نگوید زیرا که پوشندۀ رازست.

و گفته اند زبان جاهل کلید هلاک وی بود.

و گفته اند محبّ چون خاموش بود هلاک شود و عارف چون خاموش بود پادشاه گردد.

فضیل عیاض رَحِمَهُ اللّهُ گوید هر که سخن از عمل شمرد سخنش اندک بود مگر آنک او را بکار باید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابوهریره رضی اللّه عَنْه گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت هر که بخدای ایمان دارد و روز واپسین، گو همسایه را رنجه مدار. و هر که ایمان دارد بخدای و روز واپسین گو مهمان نیکودار و هر که ایمان دارد بخدا و روز واپسین گو نیکو گوی یا خاموش باش.
هوش مصنوعی: ابوهریره نقل می‌کند که پیامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را آزار بدهد. همچنین کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را به خوبی پذیرایی کند. و نیز کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید خوب صحبت کند یا اصلاً صحبت نکند.
و عقبة بن عامر گوید گفتم یا رسول اللّه نجات اندر چیست؟ گفت زبان نگه دار و با مردمان نیکوکار باش و بر گناه خویش گریه کن.
هوش مصنوعی: عقبه بن عامر می‌گوید: من از پیامبر پرسیدم نجات در چیست؟ ایشان فرمودند: زبانت را کنترل کن، با انسان‌های نیکو معاشرت کن و بر گناهان خود گریه کن.
استاد امام گوید رَحِمَةُ اللّهُ خاموشی سلامت است و اصل آنست و بر آن ندامت باشد چون ویرا از آن باز دارند واجب آن بود که فرمان شرع در آن نگاه دارد، و خاموشی در وقت خویش صفت مردانست چنانک سخن اندر موضع خویش از شریفترین خصلتهاست.
هوش مصنوعی: استاد امام می‌فرماید که سکوت نشانه سلامت است و اصل و اساس آن اهمیت دارد. اگر کسی از سکوت باز داشته شود، بر او لازم است که به دستورات شرع توجه کند. همچنین، سکوت در زمان مناسب از ویژگی‌های مردان است و سخن گفتن در موقع خود یکی از بهترین خصائل به شمار می‌رود.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که هرکه از حق خاموش گردد دیوی بود گنگ.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی دقّاق نقل شده که هر کسی که در برابر حق سکوت کند، مانند یک دیو بی‌صدا است.
و خاموشی از ادب حضرتست قالَ اللّهُ تَعالی وَاذا قَرِیْ القُرآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ واَنْصِتوا و خداوند تعالی خبر داد از پریان بحضرت رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلمّا حَضَرُوه قالوا اَنْصِتوا.
هوش مصنوعی: خاموشی به عنوان نشانه‌ای از ادب و احترام در برابر کلام خداوند و سخنان ارزشمند در نظر گرفته می‌شود. در قرآن کریم آمده است که وقتی آیات قرآن خوانده می‌شود، باید به دقت گوش داد و سکوت کرد. همچنین، وقتی که فرشتگان به محضر پیامبر اسلام رسیدند، به یکدیگر توصیه کردند که سکوت کنند و به سخنان او گوش دهند.
وقالَ اللّهُ تَعالی وَخَشَعَتِ الاَصْوأتُ لّلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ اِلّا هَمْساً و فرق بسیار بود میان بندۀ که خاموش بود صیانت کردن را از دروغ و غیبت و میان بندۀ که خاموش بود از غلبۀ سلطان هیبت برو و اندرین معنی گفته اند:
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: صداها در مقابل رحمان به آرامی درآمدند و تنها صدای آهسته‌ای شنیده می‌شود. بین انسانی که به خاطر حفظ خود از دروغ و غیبت سکوت کرده و انسانی که به خاطر ترس از قدرت و هیبت سلطانی خاموش است، تفاوت زیادی وجود دارد. در این باره گفته شده است:
اُفَکِّر ما اَقولُ اِذا افْتَرَقْنا
وَ اُحْکِمُ دائِباً حُجَجَ اَلمقالِ
هوش مصنوعی: من همیشه در فکر این هستم که چه می‌گویم وقتی از هم جدا می‌شویم و مدام دلایل سخن خود را به دقت بررسی می‌کنم.
فَاَنْساها اِذا نَحْنُ الْتَقَیْنا
فَاَنْطِقُ حینَ اَنْطِقُ بِالمُحالِ
هوش مصنوعی: وقتی با هم ملاقات می‌کنیم، او را فراموش کن و بگذار وقتی صحبت می‌کنم، از نادرست‌ها صحبت کنم.
فَیا لَیْلُ کَم مِن حاجَةٍ لی مُهِمَّةٍ
اذا جِئْتُکُمْلَم اَدْرِ یا لَیْلُ ماهِیا
هوش مصنوعی: ای شب، چقدر نیازهای مهمی دارم که وقتی به شما می‌رسم، نمی‌دانم چه کنم.
وَکَمْحَدیثٍ لَکِ حتّی اِذا
مُکِّنْتُ مِنْلُقْیاکِ اُنْسیتُهُ
هوش مصنوعی: چندین بار برای تو صحبت کردم، اما زمانی که فرصتی پیدا کردم تا با تو صحبت کنم، همه آنچه گفته بودم را فراموش کردم.
و خاموشی بر دو قسمت بود خاموشی ظاهر بود و خاموشی ضمایر بود، خداوند توکّل دلش خالی بود از تقاضاء روزی و عارف را دلش خاموش بود اندر مقابلۀ حکم بنعت وفاق، این بنیکوئی صنع او ایمن باشد و آن دیگر بجملۀ حکم او قانع بود و اندرین معنی گفته اند:
هوش مصنوعی: خاموشی به دو نوع تقسیم می‌شد: یکی خاموشی در ظاهر و دیگری خاموشی در ضمیر. در اینجا، شخصی که به خداوند توکّل کرده، دلش از درخواست روزی خالی است و عارف هم در برابر حکم الهی آرامش دارد. این شخص از زیبایی‌های خلقت خداوند مطمئن است و در عین حال به تمامی احکام خدا قانع است. در این باره نیز گفته شده است.
تَجْری عَلَیْکَ صُروفُهُ
وَ هُمومُ سِرّکَ مُطْرِقَه
هوش مصنوعی: سرنوشت و چیزهای پنهانی که در دل داری، بر تو می‌گذرد و تو در برابر آن‌ها خاموشی اختیار کرده‌ای.
و بسیار بود که سبب خاموشی حیرتی بدیهی بود، کشفی درآید بر صفت نابیوسان عبارتها گنگ گردد، عبارة و نطق نبود و شواهد ناپدید شود، آنجا نه علم بود و نه حسّ. قالَ اللّهُ تَعالی یَوْم یَجْمَعُ اللّهُ الرُسُلَ فَیَقولُ ماذا اُجِبْتُم قالوا لاعِلْمَ لَنا.
هوش مصنوعی: بسیاری از مواقع، دلیلی برای خاموشی وجود دارد که به وضوح قابل درک است. در چنین حالتی، توضیحات و سخنان به شکل نابی باقی نمی‌مانند و به سردرگمی و ابهام تبدیل می‌شوند. در آن موقعیت، نه دانشی وجود دارد و نه حسی. همانطور که خداوند متعال فرموده است: «روز قیامت، خداوند رسولان را جمع می‌کند و از آنها می‌پرسد: چه پاسخی دادید؟ و آنها خواهند گفت: ما هیچ علمی نداریم.»
امّا ایثار خداوندان مجاهدت خاموشی بود چون دانستند آفت سخن و حظّ نفس کی اندر وی است و اظهار صفات مدح و میل بر آن کی باز اشکال خویش پیدا آید بنیکوئی گفتن و چیزهاء دیگر از آفات خَلْق و این صفت خداوندان ریاضت باشد و این یک رُکن است از ارکان اندر حکم منازلت و بی عیب کردن خُلق.
هوش مصنوعی: ایثار در واقع فدای خود کردن و گذشت از خواسته‌های شخصی است. کسانی که در جهاد درونی و ساختن نفس خود تلاش می‌کنند، می‌دانند که گاهی صحبت کردن و بیان احساسات، باعث بروز مشکلاتی می‌شود. آن‌ها متوجه هستند که تعریف و تمجید از خود و تمایل به آن، ممکن است باعث فاش شدن نقاط ضعفشان شود. این افراد از بیان خوب خودداری می‌کنند تا از آفات و آسیب‌های دیگران دوری کنند. این رویه نشان‌دهنده ویژگی‌های کسانی است که در مسیر ریاضت و خودسازی قدم برداشته‌اند و این یکی از اصول مهم در رفتار انسانی و اصلاح نفوس است.
و گفته اند چون داود طائی عزم کرد که اندر خانه نشیند و نیّت کرد بر آنکه بمجلس ابوحنیفه رَحِمَهُ اللّه آید که شاگرد او بود و اندر میان علما نشیند و اندر مسألۀ سخن نگوید چون تن وی قوی شد بر این خصلت یکسال تمام این ریاضت بکرد پس اندر خانه بنشست و عُزلت اختیار کرد.
هوش مصنوعی: داود طائی تصمیم گرفت که در خانه بماند و نیت کرد که به مجلس ابوحنیفه، که شاگرد او بود، برود و در جمع علما نشسته و در مباحثه شرکت نکند. پس از یک سال تمرین و تلاش بر روی این خصلت، بالاخره در خانه ماند و گوشه‌نشینی را انتخاب کرد.
عمر عبدالعزیز چون نامۀ نبشتی اگر لفظی نیکو در آنجا بودی نامه بدریدی.
هوش مصنوعی: عمر عبدالعزیز وقتی که نامه‌ای می‌نوشت، اگر در آن کلمه‌ای نیکو و زیبا می‌دید، نامه را پاره می‌کرد.
بشربن الحارث گوید چون عجب آید ترا سخن، خاموش باش و چون خاموشی ترا عجب آید سخن گوی.
هوش مصنوعی: بشربن الحارث می‌گوید: زمانی که چیزی برایت عجیب است، بهتر است که سکوت کنی و وقتی که سکوت برایت عجیب شد، شروع به صحبت کن.
سهل عبداللّه گوید خاموشی درست نیاید کسی را تا خلوت نگیرد و توبه درست نیاید تا خاموشی پیشه نگیرد.
هوش مصنوعی: سهل عبداللّه می‌گوید که کسی نمی‌تواند به آرامش واقعی برسد مگر اینکه تنها باشد و در خلوت بسر برد، همچنین توبه واقعی نیز زمانی محقق می‌شود که شخص سکوت اختیار کند و از حرف‌های بی‌مورد پرهیز کند.
ابوبکر فارسی گوید هر که خاموشی او را وطن نباشد اندر فضول بود و اگرچه خاموش بود و خاموشی نه تنها زفان راست دلرا و اندامهاء دیگر را نیز خاموشی باید.
هوش مصنوعی: ابوبکر می‌گوید هر کسی که سکوت او به منزلت و جایگاهی نرسد، در بی‌فایده‌گویی خواهد بود. حتی اگر ساکت باشد، سکوت تنها محدود به زبان نیست، بلکه سایر اعضای بدن نیز باید در سکوت به سر ببرند.
یکی ازین طائفه گفتست هر که خاموشی بغنیمت ندارد چون سخن گوید لغو بود.
هوش مصنوعی: یکی از افراد این گروه می‌گوید که کسی که از سکوت بهره‌مند نمی‌شود، وقتی صحبت می‌کند، حرف‌هایش بی‌معنی و بی‌فایده است.
ممشاد دینوری گوید حکیمان که حکمت یافتند بخاموشی و تفکّر یافتند.
هوش مصنوعی: ممشاد دینوری می‌گوید که حکیمان از راه سکوت و تفکر به دانایی و حکمت دست یافته‌اند.
ابوبکر فارسی را پرسیدند از صمت سِرّ، گفت مشغول نابودن بماضی و مستقبل.
هوش مصنوعی: ابوبکر فارسی را درباره سکوت و راز آن پرسیدند و او گفت که درگیر این است که به گذشته و آینده فکر نکند.
هم ابوبکر فارسی گوید چون بنده سخن آن قدر گوید که ویرا از آن چاره نبود بکارش آید اندر حد خاموشی بود.
هوش مصنوعی: ابوبکر فارسی می‌گوید زمانی که بنده به اندازه‌ای صحبت کند که او راهی برای ادامه نداشته باشد، بهترین کار برایش سکوت است.
معاذبن جبل گوید با مردمان اندک گوئید و با خدای سخن بسیار گوئید مگر دل شما خدایرا بیند.
هوش مصنوعی: معاذبن جبل می‌گوید با مردم کم‌صحبت کنید و با خدا زیاد صحبت کنید، مگر اینکه دل شما خدا را ببیند.
ذوالنّون مصری را پرسیدند که کیست خویشتن دارتر گفت آنکه زبان نگه دارتر است.
هوش مصنوعی: ذوالنون مصری را در مورد کسی که خود را بهتر کنترل می‌کند، سؤال کردند. او پاسخ داد که کسی که زبانش را کنترل کند، حقیقتاً خود را بهتر مدیریت کرده است.
ابن مسعود گوید هیچ چیز نیست سزاوارتر بدارازی اندر حبس از زفان.
هوش مصنوعی: ابن مسعود می‌گوید هیچ چیز نیست که در زندان سزاوارتر از زبان باشد.
علی بن بکّار گوید خدای هر چیزی را دو در کردست و زفانرا چهار در کردست دو لب دو درگاهست و دو رستۀ دندان دو درگاه دیگر.
هوش مصنوعی: علی بن بکّار می‌گوید خداوند برای هر چیزی دو دروازه قرار داده و برای زبان چهار دروازه ایجاد کرده است. دو لب به عنوان دو دروازه و دو ردیف دندان نیز به عنوان دو دروازه دیگر محسوب می‌شوند.
روایت کنند که ابوبکر صدّیق رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ سنگی اندر دهان داشتی بچندین سال تا سخن کم گوید.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) به مدت چندین سال سنگی در دهان داشت تا کمتر صحبت کند.
ابوحمزۀ بغدادی گویند سخن نیکو گفتی هاتفی آواز داد سخنهای نیکو بسیار گفتی اگر خاموش باشی نیکوتر بود، نیز سخن نگفت تا فرمان یافت، و پس از آن بهفته ای بیش نزیست.
هوش مصنوعی: ابوحمزه بغدادی به خوبی سخن گفت و صدای یک هاتف در او طنین انداز شد که می‌گفت: تو سخنان نیکو زیادی گفتی، اما اگر سکوت می‌کردی بهتر بود. او تا زمانی که اجازه نیافت، چیزی نگفت و بعد از آن بیش از هفت روز زنده نماند.
بسیار بود که خاموشی بر سبیل تأدیب افتد سخن گوی را که ترک ادبی را کرده باشد اندر چیزی.
هوش مصنوعی: بسیار پیش می‌آید که به خاطر رعایت ادب، فردی که در گفتارش بی‌ادبی کرده، نفرین می‌شود و از سخن گفتن منع می‌شود.
شبلی گوید چون اندر حلقۀ بنشستی و چیزی بپرسیدندی از وی گفتی وَ وَقَعَ اَلْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِماظَلَمُوا فَهُم لایَنْطِقون.
هوش مصنوعی: شبلی می‌گوید: وقتی که در حلقه نشستی و از تو چیزی می‌پرسیدند، می‌گفتی: "آنچه بر سرشان آمده به خاطر ظلمی است که کردند و آنها نمی‌توانند چیزی بگویند."
و بسیار بود که خاموشی اولی تر بود سخن گوی را از آنک اندر قوم کسی بود بسخن گفتن اولی تر ازو.
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات بهتر است که انسان ساکت باشد تا این که دیگرانی که از او در بیان مسائل توانمندتر هستند، سخن بگویند.
ابن سمّاک گوید میان شاه کرمانی و یحیی معاذ دوستی بود بیک شهر جمع آمدند شاه بمجلس یحیی نشدی، او را پرسیدند ازین گفت صواب اندر اینست، پس معاودت کردند تا روزی اتّفاق افتاد که بمجلس شد و جائی بنشست که یحیی ندانست چون یحیی بسخن درآمد خاموش شد و گفت اینجا کسی است بسخن گفتن اولی تر از من و سخن برو بسته شد، شاه گفت نگفتم شما را که آمدن من صواب نیست.
هوش مصنوعی: ابن سُمّاک می‌گوید که میان شاه کرمانی و یحیی معاذ دوستی وجود داشت. روزی، شاه به مجلس یحیی رفت. در آنجا از او سوال کردند و یحیی پاسخ داد که درست در این است. بعد از آن، دوباره به دیدار هم آمدند تا روزی که شاه به مجلس یحیی رفت و در جایی نشسته بود که یحیی متوجه او نشد. وقتی یحیی شروع به سخن گفتن کرد، ناگهان خاموش شد و گفت که در اینجا کسی هست که سزاوارتر از من به سخن گفتن است و از صحبت کردن خودداری کرد. شاه گفت: من به شما نگفتم که حضور من درست نیست؟
و بسیار بود که خاموشی بر متکلّم درآید از بهر معنی را که در حاضران بود و آن آن بود که آنجا کسی بود نه اهل، سماع آن سخن را، خدای زبان سخن گوی را مصون دارد، غیرت و صیانت سخن را از آنک اهل نبود.
هوش مصنوعی: گاهی نداشتن توانایی در بیان مطلبی باعث می‌شود که گوینده سکوت کند، زیرا معنایی که قصد انتقال آن را دارد، در میان آن افراد، وجود ندارد. در اینجا، هیچ‌یک از حاضران اهل فهم سخن نیستند که آن را بشنوند. در این شرایط، خداوند زبان سخن‌ران را از بیان این سخن حفظ می‌کند، چرا که سخن توانایی و حفاظت خود را از افرادی که به محتوای آن آشنایی ندارند، طلب می‌کند.
و بسیار بود که سبب خاموشی که افتد سخن گوی را آن بود که یکی را از حاضران خدای تعالی حال او داند که آن سخن فتنۀ او باشد بدانک اندر وهم اوفتد که این حال منست و نبود، تا چیزی بر خویشتن نهد که طاقت آن ندارد خداوند تعالی رحمت کند که آن سخن بگوش او نیاید صیانت و عصمت او را ازین هر دو حال.
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات علت سکوت یک سخن‌گو این است که یکی از کسانی که در جمع حاضر هستند، از خداوند حال او را می‌داند و متوجه می‌شود که سخن او می‌تواند فتنه‌ای باشد. به همین دلیل، او درگیر وسوسه‌ها می‌شود و به اشتباه فکر می‌کند که این حال متعلق به اوست در حالی که اینطور نیست. در نتیجه، او بار سنگینی را به دوش خود می‌اندازد که نمی‌تواند تحمل کند. خداوند رحمت کند، زیرا آن سخن به گوش او نمی‌رسد و باعث حفاظت و مصونیت او از این دو وضعیت می‌شود.
پیران گفته اند بود که سبب آن بود که کسی حاضر بود نه اهل سماع آن سخن از جنّیان که مجلس این قوم از جنّیان خالی نبود.
هوش مصنوعی: پیران گفته‌اند که دلیل این موضوع این است که شخصی حاضر بود، اما اهل شنیدن سخن از جنّیان نبود، زیرا مجلس این گروه از جنّیان خالی نبود.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ گفت وقتی بمرو بیمار شدم و آرزوی نشابورم بگرفت بخواب دیدم که قائلی گوید ی مرا، تو ازین شهر بنتوانی شد که جماعتی از پریان سخن توشان خوش آمدست و بمجلس تو حاضر آیند از بهر ایشان بازداشتۀ اینجا.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی دقاق نقل شده است که وقتی در شهر مرو بیمار شدم و آرزوی بازگشت به نشابور در دل داشتم، خواب دیدم که کسی می‌گفت: «تو از این شهر نمی‌تونی بروی، زیرا گروهی از پریان از صحبت‌های تو خوششان آمده و برای شنیدن آنها به مجلس تو آمده‌اند و به همین خاطر نمی‌توانی برانی.»
یکی از حکیمان گوید مردم را یک زبان آفریده اند و دو گوش و دو چشم، تا شنودن و دیدن بیشتر بود از گفتن.
هوش مصنوعی: یکی از حکیمان می‌گوید که خداوند برای انسان‌ها یک زبان و دو گوش و دو چشم قرار داده است، تا افراد بتوانند بیشتر بشنوند و ببینند تا اینکه فقط صحبت کنند.
و ابراهیم ادهم را بدعوتی خواندند چون بنشست مردم دست به غیبت بردند گفت نزدیک ما گوشت از سپس نان خورند و شما نخست گوشت میخورید اشارت بسخن خدای کرد عزّوجلّ اَیُحِبُّ اَحَدُکُم اَنْ یَْأکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهتُموه.
هوش مصنوعی: ابراهم ادهم را به مهمانی دعوت کردند و وقتی نشست، مردم شروع به غیبت کردند. او گفت: "شما گوشت را می‌خورید و نان می‌خورید و دیگران بلافاصله گوشت را می‌خورند." سپس او به آیه‌ای از قرآن اشاره کرد که می‌گوید: "آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرش را مرده بخورد؟" و این کار را زشت دانست.
و یکی دیگر گفتست خاموشی زبان حکمتست.
هوش مصنوعی: یکی دیگر گفته است که سکوت زبان، نشانه‌ای از حکمت است.
کسی دیگر گفتست خاموشی فرا آموز هم چنانک سخن، اگر چنان بود که سخن ترا راه نماید خاموشی ترا نگاه دارد.
هوش مصنوعی: شخصی دیگر بیان کرده که باید از سکوت نیز مانند سخن گفتن درس بگیریم. اگر سخن تو می‌تواند راهنمایی کند، سکوت نیز می‌تواند تو را حفظ کند.
و گفته اند عفّت زبان خاموشی بود و گفته اند مثل زبان مثل ددگان بود که اگر او را بسته نداری در تو افتد.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که عفت زبان یعنی سکوت و همچنین بیان شده که زبان مشابه حیوانات است؛ اگر آن را کنترل نکنیم، ممکن است آسیب بزند یا مشکلاتی به وجود آورد.
ابوحفص را پرسیدند که از دو حال کدام بزرگترست ولّی را خاموشی یا سخن گفتن؟ گفت اگر سخن گوی آفت سخن بداند هرچند تواند خاموش باشدی اگر عمر نوح بود او را و اگر خاموش آفت خاموشی بداندی از خدای تعالی فراخواهدی تا دو چندان عمرش دهد که نوح را داد تا سخن گوید و گفته اند صمت عام بزبان بود و صمت عارفان بدل بود و صمت محبّان بخواطر اسرار بود.
هوش مصنوعی: ابوحفص راجع به این موضوع که کدام یک از دو حالت، یعنی سکوت یا سخن گفتن، از دیگری مهم‌تر است، نظر خود را بیان کرد. او گفت اگر کسی که صحبت می‌کند بداند که چه چیزی اساساً بد است، حتی اگر عمر طولانی مثل نوح داشت، می‌تواند سکوت کند. اما اگر کسی بداند که سکوت او خود ممکن است مضر باشد، از خدا درخواست خواهد کرد تا عمرش را طولانی‌تر کند تا بتواند صحبت کند. همچنین گفته شده که سکوت مردم عادی به زبان است، سکوت عارفان به دل است و سکوت محبان به خاطر اسرار خداوند است.
کسی را گفتند سخن گوی گفت مرا زبان سخن نیست گفتند پس سماع کن، گفت اندر من جای سماع نیست.
هوش مصنوعی: به یکی گفتند که چرا سخن نمی‌گویی. او پاسخ داد که من زبان برای سخن گفتن ندارم. گفتند پس موسیقی بشنو، او دوباره گفت که در درون من جایی برای شنیدن موسیقی وجود ندارد.
کسی دیگر گوید سی سال بیستادم که زبانم هیچی سماع نکرد مگر از دلم پس سی سال دیگر درنگ کردم دلم نشنید الّا از زبانم.
هوش مصنوعی: کسی دیگر می‌گوید که سی سال به سکوت نشستم و تنها از دل خودم شنیدم و یاد نگرفتم که زبانم چه می‌گوید. سپس سی سال دیگر گذشت و حالا دیگر دل من چیزی نمی‌شنید جز آنچه که زبانم می‌گفت.
و یکی از مردمان گفتست زبانت از سخن دلت بنرهد، و اگر خاک شوی از حدیث نفس رهائی نیابی. و اگر همه جهدها بکنی روح تو با تو سخن نگوید زیرا که پوشندۀ رازست.
هوش مصنوعی: یکی از افراد گفته است که وقتی زبانت به سخن قلبت دست پیدا کند، سخن گفتن آسان‌تر می‌شود. اما اگر به خاک تبدیل شوی، باز هم از بیان درونت نخواهی توانست بگویی. حتی اگر تمام تلاش‌هایت را به کار بگیری، روح تو با تو صحبت نخواهد کرد، زیرا که رازها را پنهان می‌کند.
و گفته اند زبان جاهل کلید هلاک وی بود.
هوش مصنوعی: گفته شده است که زبان ندانسته یا ناپخته می‌تواند باعث نابودی و بدبختی فرد شود.
و گفته اند محبّ چون خاموش بود هلاک شود و عارف چون خاموش بود پادشاه گردد.
هوش مصنوعی: گفته شده است که محبّ (دوستدار) اگر خاموش بماند، نابود می‌شود، اما عارف (عالم) اگر خاموش باشد، به مقام پادشاهی دست می‌یابد.
فضیل عیاض رَحِمَهُ اللّهُ گوید هر که سخن از عمل شمرد سخنش اندک بود مگر آنک او را بکار باید.
هوش مصنوعی: فضیل عیاض رحمت خدا بر او باد می‌گوید هر کسی که به عمل صحبت کند، حرفش کم خواهد بود مگر اینکه آن عمل به او مربوط باشد و به کارش بیاید.

حاشیه ها

1402/04/27 11:06
یزدانپناه عسکری

28- ابوبکر فارسی را پرسیدند از صمت سِرّ، گفت مشغول نابودن بماضی و مستقبل.

***

[محیی الدین بن عربی - فصوص الحکم]

و الحکمة قد تکون‏ متلفظاً بها و مسکوتاً عنها

[یزدانپناه عسکری]

حکمتی  که به خواست خود روی داده، به لفظ آورده نمی ‏شود، با اشاره به بشر فهمانده شده است. آستانه دسترسی معرفتش به قرینه حال با ذره‌ذره برگزاری سکوت درون فراهم آید.

_______

 [فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیة - قاهره، چاپ: اول1946 م. ج‏1ص 188 فص حکمة إحسانیة فی کلمة لقمانیة] ؛ [(یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیر– لقمان16)] ؛ [ألقمه(لقم): أَلْقَمَ- إلْقَاماً [لقم‏] «أَلْقَمَهُ الحَجَرَ»: به هنگام ستیز او را خاموش کرد.(بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی - تهران، چاپ: دوم، 1375. ص124)]  [لقمان حکیم] [4.6/150.5+150.25]