گنجور

باب چهل و نهم - در محبَّت

قالَ اللّهُ تعالیٰ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُم عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَْأتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ.

ابوهریره گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت هرکه دیدار خدای دوست دارد خدای دیدار او دوست دارد و هر که دیدار خدای دوست ندارد خدای دیدار او دوست ندارد.

اَنَسِ مالک رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ روایت کند از پیغامبر صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَیْهِ از جبرئیل عَلَیْهِ السَّلامُ از خداوند تَعالی گفت هر که ولِیّ مرا حقیر دارد با من بجنگ بیرون آمده باشد و بنده تقرّب نکند بچیزی دوستر بر من از گزاردن آنچه بر وی فریضه کرده ام و بندۀ من همیشه بمن تقرّب همی کند بنافلها تا او را دوست گیرم و هر که من او را دوست گیرم او را سمع و بصر باشم و نصرت کنندۀ او باشم.

ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر عَلَیْهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ چون خداوند تعالی بنده را دوست دارد جبرئیل را عَلَیْهِ السَّلامُ گوید فلان بنده را دوست دارم اَهل آسمان او را دوست دارید پس او را نزدیک اهل زمین قبول نهد در دلهای ایشان و چون بندۀ را دشمن دارد، مالک گفت نپندارم الّا که اندر دشمنی همین گفته باشد.

استاد امام رَحِمَهُ اللّهُ گوید که محبّت حالی شریف است چون حقّ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالی گواهی داده است بنده را بدان و خبر دادست از دوست داشتن او بنده را و حق تَعالی وتَقَدَّسَ صفت کنند بدانک بنده را دوست دارد و بنده را صفت کنند بدانک حق را دوست دارد و محبّت بزبان علماء ارادت بود و مراد قوم بمحبّت ارادت نیست زیرا که ارادت بقدیم تعلّق نگیرد الّا آنک حمل کنند بر ارادت تقرّب بدو جَلَّ جَلالُهُ و تعظیم او را و ما یاد کنیم از تحقیق این مسئله طرفی اِنْ شَاءَ اللّهُ تَعالی.

امّا محبّت حق تعالی بنده را ارادتِ نعمتی بود مخصوص برو چنانک رحمت وی ارادتِ انعام بود. پس رحمت خاص تر بود از ارادت و محبّت خاص تر بود از رحمت پس ارادت خداوند تعالی آن بود که ثواب و انعام ببنده رساند و انعام را رحمت خوانند و ارادت او جَلَّ جَلالُهُ بدانک مخصوص کند او را، بقرب او و احوال بزرگ، آنرا محبّت خوانند و ارادت او یک صفت است بر حسب تفاوت آنچه بدو تعلّق گیرد، نامش مختلف گردد چون بعقوبت تعلّق گیرد آنرا خشم خوانند، و چون به نعمتهاء عام تعلّق گیرد رحمت خوانند و چون تعلّق برحمتی خاص گیرد آنرا محبّت خوانند و قوم گویند محبّت حق سُبْحانَهُ وَتَعالی بنده را، مدح بود او را و ثنا کردن بر وی بنیکوئی پس معنی محبّت او برین قول با کلام شود و کلام او قدیم بود.

و گروهی گفته اند محبّت او بنده را از صفات فعل او بود و آن احسانی بود مخصوص، بنده را ازو و حالتی مخصوص بود که او را بدان رساند چنانک گروهی گفته اند رحمت خدای ببنده نعمت وی بود بازو.

گروهی از سلف گفته اند محبّت او، بنده را از صفات خَبریست، این لفظ اطلاق کنند و اندر تفسیر توقّف کنند. امّا هرچه جز ازین است از آنچه معقول است از صفات محبّت چون میل بچیزی و شاد بودن از چیزی و چون حالی که محبّ را بود با محبوب از مخلوقان آفریدگار قدیم سُبحانَهُ از آن همه منزّهست.

امّا محبّت بنده خدایرا حالتی بود که از دل خویش یابد از لطف، آن حالت در عبارت نیاید و آن حالت او را بر تعظیم حق تعالی دارد و اختیار کردن رضای او و صبر ناکردن ازو و شادی نمودن بدو و بی قراری از دون او و یافتن اُنْس بدوام ذکر او بدل.

و محبّت بنده حق تعالی را از روی میل و بهره یافتن نبود و چگونه تواند بود و حقیقت صمدیّت مقدّس است از دریافت و رسیدن بدو و مُحِبّ را وصف کردن باستهلاک در محبوب اولیتر بود از آنک او را وصف کنند ببهره یافتن از محبوب و محبّت را وصف نکنند بوصفی و حدّ ننهند بحدّی روشن تر و بفهم نزدیکتر از محبّت و استقصاء در گفتار آنگاه کنند که اشکال حاصل باشد چون اشکال برخاست بشرح دادن حاجت نیاید و عبارت مردمان بسیارست اندر محبّت و سخن گفته اند اندر اصل در لغت.

گروهی گفته اند حُبّ نامیست صفای مودّت را زیرا که عرب دندان سپید آب دار نیکو را حَبَبُ الْاَسْنانِ خوانند وبرین قول مَحَبَّت جوشیدن دل بود و برخاستن او و بهم برآمدن او بوقت تشنگی او بدیدار محبوب.

و گفته اند که مشتقّ است از حَباب ماء و آن معظم او بود باین نام خوانند زیرا که محبّت غایت آن چیز بود که اندر دلت باشد از مهمّات.

و گفته اند اشتقاق او از لزوم و ثبات بود چنانک گویند اَحَبَّ الْبَعیرُ و آن، آن بود که شتر فرو خسبد و برنخیزد و بدین آن خواهند که مُحِبّ بدل از ذکر محبوب غائب نبود.

و گفته اند حِبّ گوشوار بود دلیل برین قول شاعر،

شعر:

تَبیتُ الحَیَّهُ النَّضْناضُ مِنْهُ
مَکانَ الحِبِّ یَسْتَمِعُ السِّرارا

و گوشوار را حِبّ خوانند یکی ازان که بر گوش ملازم بود و دیگر آنک اجزاء او متحرّک بود و این هر دو معنی درست آید در حُبّ.

و گفته اند این از حَبّ گرفته اند و حبّ جمع حبّه بود و حَبَّهُ الْقَلْب آن بود که قوام دل بدو بود حَبّ را حُبّ نام کردند بنام محلّ او.

و گویند که حُب گرفته اند از حِبّه بکسر الحاء و آن تخمی بود که در صحرا روید حُبّ را بدین سبب حُبّ خوانند که او تخم حیاتست و همچنانک این حِبّ تخم نباتست.

و گویند حُب آن چوبهای چهارگانه بود که بهم در گذارند تا سبو بر آنجا نهند. محبّت را بدان سبب حُب نام کردند که عِزّ و ذُلّ از محبوب تحمّل کند.

و گویند که حُب اشتقاق از آن حب است خنب که آب درو کنند که چون پر شود هیچ دیگر را درو راه نبود همچنین چون دل بمحبّت پر شود هیچ چیز دیگر بغیر از محبوب او در او گنج نبود.

امّا آنچه اقاویل پیران است یکی ازیشان می گوید محبّت میلی بود دائم بدلی از جای برخاسته.

کسی دیگر گوید محبّت ایثار محبوب بود بر همه چیزها.

و گفته اند موافقت حبیب بود بشاهد و غائب.

و گفته اند محو گشتن مُحِبّ بود از صفات خویش و اثبات کردن محبوب را بذات او.

و گفته اند خوف ترک حرمت بود با قیام کردن به خدمت.

بویزید بسطامی گوید محبّت اندک داشتن بسیار بود از خود و بسیار داشتن اندک از دوست.

سهل بن عبداللّه گوید حُبّ دست بگردن طاعت فرا کردن بود و از مخالفت جدا بودن.

ابوعلی رودباری گوید محبّت موافقت بود.

ابوعبداللّه قُرَشی گوید محبّت آن بود که خویشتن را جمله به محبوب خویش بخشی ویرا هیچ چیز باز نماند از تو.

شبلی گوید محبّت را نام از آن محبّت کردند که هرچه در دل بود جز محبوب همه محو کند.

ابن عطا گوید محبّت اقامت عتاب بود بر دوام.

و از استاد ابوعلی شنیدم که گفت محبّت لذّتی است و حقیقت آن حیرت است و سرگشتگی.

و هم از وی شنیدم که گفت عشق آن بود که در محبّت از حدّ درگذرد و حق تعالی را وصف نکنند بدان که از حدّ درگذرد پس او را بعشق وصف نکنند و اگر جمله دوستی خلق همه بیک شخص دهند باستحقاق قدر سُبْحَانَهُ نرسد پس نگویند که بنده از حدّ درگذشت در محبّت حق تعالی و حق تعالی را وصف نکنند بعشق و بنده را نیز در صفت او تعالی وصف نکنند بعشق پس نشاید وصف کردن حق بعشق بنده را و نه بنده را بعشق حق، بهیچ وجه روا نباشد.

از شبلی حکایت کنند گفت محبّت رشک بردن بود بر محبوب که مانند توئی او را دوست دارد.

نصرآبادی گوید محبّتی بود که موجب او از خون برهانیدن باشد و محبّتی بود که موجب خون ریختن بود.

سمنون گوید محبّان حق تعالی بشرف دنیا و آخرت رسیدند زیرا که پیغامبر گفت صَلَواتُ اللّه وَسَلامُهُ عَلَیْهِ مرد باز آن بود که او را دوست دارد پس ایشان با خدای تعالی باشند.

یحیی بن معاذ گوید که حقیقت دوستی آن بود که بجفا کم نشود و بوفا زیادت نگردد.

و هم او گوید راست گوی نیست آنک دعوی محبّت کند و حدود وی نگاه ندارد.

جنید گوید چون محبّت صحیح گردد شرط ادب برخیزد.

و در این معنی گفته اند:

اِذا صَفَتِ الْمَوَدَّةُ بَیْنَ قَوْمٍ
وَ دامَوَلاٰؤُهُمسَمُجَ الثَّناءُ

استاد ابوعلی گفتی هرگز هیچ پدر مشفق فرزند خویش را بخطاب تبجیل نکند و مردمان اندر مخاطبت، تکلّف او همی کنند و پدر بنام خواند و بس.

پنداربن الحسین گوید که مجنون بنی عامر را بخواب دیدند گفتند خدای با تو چه کرد گفت خدای مرا بیامرزید و حجّتی کرد بر محبّان.

ابویعقوب سوسی گوید حقیقت محبّت آنست که بنده حظّ خویش را فراموش کند از خدای تعالی و حوائج خود بخدای تَعالی فراموش کند.

حسین بن منصور گوید حقیقت محبّت قیام بود با محبوب بخلع اوصافی شود.

نصرآبادی را گفتند ترا می گویند از محبّت هیچ چیز نیست گفت راست گوئید ولیکن مرا حسرت ایشانست اندر آن میسوزم و این بیت بگفت:

وَمَنْکانَ مِنْطول الْهَویٰذاقَ سَلْوَةً
فَاِنِّیَ منْلَیْلی لَها غَیْرُ ذائِقٍ
وَاَکْثَرُ شَیْیءٍ نِلْتُهُ مِنْوِصالِها
اَمانِیَّ لَمْتَصْدُقْکَلَمْحَةِ بارِقٍ

محمّدبن الفضل گوید محبّت سقوط همه محبّتها است از دل مگر محبّت حبیب.

جنید گوید محبّت افراط میل است.

و گفته اند محبّت تشویشی بود که از محبوب در دلها افتد.

و نیز گفته اند محبّت فتنۀ بود که در دل افتد از مراد.

ابن عطا گوید این بیت:

غَرَسْتُ لِاَهْلِ الْحُبِّ غُصْناً مِنْ الهَوی
وَلَمْیَکُ یَدْری مَاالهَوی اَحَدٌ قَبْلی

و هم نصرآبادی راست گفت محبّت بیرون نا آمدن است از دوستی بهرحال که باشد.

و گفته اند اوّل حبّ خَتْل بود و آخرش قتل بود.

از استاد ابوعلی شنیدم از قول پیامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دوستی تو چیزی کور و کر کند، از غیر کور کند غیرت را و از محبوب کر کند هیبت را. پس این بیت بگفت:

اِذا ما بَداِلی تَعاظَمْتُهُ
فَاُصْدِرُ فی حالٍ مَنْلَمْیَرِدْ

حارث محاسبی گوید که محبَّت میل بود بهمگی، بچیزی پس او را ایثار کردن بر خویشتن بتن و جان و مال و موافقت کردن پنهان و آشکارا پس بدانستن که از تو همه تقصیر است.

جنید گوید از سری شنیدم که گفت محبّت درست نیاید میان دو کس تا یکی دیگری را نگوید یا من.

شبلی گوید مُحبّ چون خاموش شوند هلاک شوند و عارف چون گوید هلاک شود.

و گفته اند محبّت آتشی بود اندر دل هرچه جز مراد محبوب بود بسوزد.

و گفته اند محبّت بذل مجهود است.

نوری گوید محبّت استوار است و کشف اسرار.

بویعقوب سوسی گوید محبّت درست نیاید الّا ببیرون آمدن از دیدن محبّت بدیدن محبوب، نیستیِ علم محبّت را.

جنید گوید سری رقعۀ بمن داد گفت ترا این بهتر از هفتصد قصّه و حدیث بعلوّ، اندرو نبشته بود.

شعر:

وَلَمّا ادَّعَیْتُ الْحُبَّ قَالَتْکَذَبْتَنی
فَمالی اَرَیٰالْاَعْضاءَ مِنْکَ کَواسِیا
فَمَاالْحُبُّ حَتّیٰیَلْصَقَ اَلْقَلْبُ بِالْحَشا
وَ تَذْبُلَ حَتّیٰلاتُجیبَ الْمُنادیا
وَتَنْحَلَ حَتّیٰلایُبَقّی لَکَ الهَوی
سِویٰمُقْلَةٍ تَبکی بِها وَتُناجیا

ابن مسروق گوید که سمنونرا دیدم در مسجدی اندر محبّت سخن همی گفت قندیلهای مسجد همه پاره پاره شد.

ابراهیم بن فاتک گوید سمنون اندر مسجد بود، اندر محبّت سخن همی گفت، مرغکی خرد بیامد، و نزدیک وی بنشست نزدیکتر می آمد تا بر دست وی نشست پس منقار بر زمین می زد و خون از وی همی دوید تا بمرد.

جنید گوید هر محبّت که از بهر غرضی بود چون آن غرض زایل شود آن محبّت زایل شود.

شبلی را در بیمارستان بغداد بازداشتند، جماعتی در پیش او شدند، ازیشان پرسید که کی اید گفتند دوستان توایم یا بابکر، سنگ فرا ایشان انداختن گرفت همه بگریختند شبلی گفت اگر دعوی دوستی من می کنید بر بلاء من چرا صبر نکنی و این بیت بگفت.

یا اَیُّها السَیِّدُ الْکَریمُ
حُبُّکَ بَیْنَ الْحَشا مُقیمٌ
یا رافِعَ النَّوُمِ عَنْجُفونی
اَنْتَ بِما مَرَّ بی عَلیمٌ

یحیی بن معاذ گویند که ببویزید نامه نبشت که از بس شراب که خوردم مست شدم از کاس محبّت وی بویزید جواب نبشت که جز تو دریاهاء آسمان و زمین بیاشامید و هنوز سیراب نشد و زبانش بیرون آمده است و زیادت می خواهد و بیتها بگفت.

عَجِبْتُ لِمَنْیَقولُ ذَکَرْتُ رَبّی
وَهَلْاَنْسیٰفَاَذْکُرَ ما نَسیتُ
شَرِبْتُ الْحُبَّ کَأساً بَعْدَ کَأسٍ
فَما نَفِدَ الشَّرابُ وَما رَویتُ

خداوند تَعالی بعیسی عَلَیْهِ السَّلامُ وحی فرستاد که من چون دل بندۀ خالی بینم از دوستیِ دنیا و آخرت، از دوستیِ خویش آن دلرا پر کنم.

استاد امام رَحِمَه اللّهُ گوید بخطّ استاد ابوعلی دیدم، اندر کتابی از کتابها که خداوند تعالی فروفرستاده است نبشته بود که بندۀ من بحقّ تو برمن که من ترا دوست دارم، بحقّ من بر تو که تو نیز مرا دوست داری.

عبداللّهِ بن مبارک گوید هرکه او را محبّت دادند و بمقدار محبّت او را خشیت ندهند او فریفتۀ باشد.

و گفته اند محبّت مستیی بود که خداوند وی باهوش نیاید الّا بدیدار محبوب و آن مستی کی بوقت مشاهدت افتد آنرا وصف نتواند کرد.

و گفته اند:

فَاَسْکَرَ الْقَوْمَ دَوْرُ کَأسٍ
وَ کانَ سُکْری مِنْالْمُدیرِ

استاد ابوعلی این بیت بسیار گفتی:

لی سَکْرَتانِ وَلِلنَّدمانِ وَاحِدةٌ
شَیْءٌ خُصِصْتُ بِهِ مِنْ بَیْنِهِمْوَحْدی

و استاد ابوعلی را کنیزکی بود نام وی فیروز و دوست داشتی او را بحکم آنک خدمت او بسیار کرده بود، روزی استاد گفت فیروز مرا رنجه میدارد و بر من دراز زبانی میکند، ابوالحسن قاری گفت باین کنیزک چرا رنجه میداری این پیر را گفت زیرا که او را دوست دارم.

یحیی بن معاذ گوید مثقال ذرّۀ از دوستی بر من دوستر از عبادت هفتاد ساله بی دوستی.

گویند روز عیدی جوانی بیرون آمد و مردمان ایستاده، وی این بیت همی گفت.

شعر:

مَنْماتَ عِشْقاً فَلْیَمُتْهکذا
لا خَیْرَ فی عِشْقٍ بِلا مَوْتٍ

و خویشتن از بامی بزرگ بیفکند و بمرد.

و حکایت کنند که یکی از هند بکسی عاشق شد، آنکس بسفر می شد، این بوداع او بیرون رفت، یک چشم او بر فراق آن دوست بگریست و یک چشم نگریست هشتاد و چهار سال عقوبتش کرد بدان که بر هم نهاد که چرا در فراق دوست وی نگریست. و درین معنی گفته اند:

بَکَتْعَیْنی غَداةَ الْبَیْنِ دَمْعاً
واُخْری بِالبُکا بَخِلَتْعَلَیْنا
فَعاقَبْتُ الَّتی بَخِلَتْبِدَمْعٍ
بِاَنْغَمَّضْتُها یَوْمَ الْتَقَیْنا

یحیی بن معاذ گوید هر که محبّت نشر کند نزدیک کسی که اهل آن نباشد او اندر آن دعوی مدّعی بود.

گویند مردی دعوی دوستی کسی کرد آن جوان او را گفت این چگونه بود مرا برادری هست از من نیکوتر و بجمال تمامتر، آن مرد سر برآورد و بازنگریست و هر دو بر بامی بودند او را از آن بام بینداخت و گفت هر که دعوی دوستی ما کند و بدیگری نگرد جزاء او این بود.

سمنون محبّت را مقدّم داشتی بر معرفت، پیشینگان معرفت را مقدّم داشته اند بر محبّت و نزدیک محقّقانِ ایشان محبّت هلاک شدن است اندر لذّت و معرفت، شهود بود اندر حیرت و فنا اندر هیبت.

ابوبکر کتّانی بمکّه وقت موسم حدیث محبّت همی گفت پیران همه اندر آن سخن می گفتند و جنید بسال کمتر از همگنان بود گفتند بیار تا چه داری ای عراقی جنید ساعتی سر در پیش افکند و اشک از چشم وی فرو ریخت پس گفت بندۀ بود از نفس خویش بیرون آمده و بذکر خداوند خویش متّصل شده، قیام کننده باداء حقوق او بدل و بدو نگران، انوار هیبت او دل او را بسوخته بود و شرب او صافی گشته از کاس و داد او و جبّار او را کشف کرده از اسباب غیبت او، اگر سخن گوید بخدای گوید و اگر حرکت کند بامر خدای بود و اگر بیارامد با خدای بود و بخدای بود و خدای را بود پیران همه بگریستند و گفتند هیچکس درین زیادت نیارد، خدای تعالی ترا نیکوئی بسیار دهاد ای تاج عارفان.

گویند حق تعالی بداود عَلَیْه السَّلامُ وحی فرستاد که من حرام بکرده ام بر دلها که دوستی من و آن دیگری در وی شود.

ابوالعبّاس گوید خادم فُضَیْل بن عیاض که بول بر فضیل بگرفت فضیل دست برداشت و گفت یارب بدوستی من ترا که مرا ازین برهانی گفت هنوز برنخاسته بودیم که شفا پدید آمد.

و گفته اند محبّت ایثار است چنانک زن عزیز مصر گفت چون اندر دوستی یوسف بنهایت رسید گناه همه باز سوی خویش آورد گفت اَنا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ این همه من کردم، من او را بخویشتن دعوت کردم بر خویشتن بخیانت گواهی داد و اندر ابتدا عزیز را گفت ما جَزاءُ مَنْ اَرادَ باَهْلِکَ سُوءً اِلّا اَنْ یُسْجَنَ جزاء آنکس که با اهل تو بدی خواهد چیست مگر آنک او را اندر زندان کنی، در آن نیز مسامحت کرد. زندان فرا پیش داشت از بیم بلاء دیگر سختر از آن.

و از ابوسعید خرّاز حکایت کنند که گفت پیغامبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بخواب دیدم و گفتم یارَسولَ اللّهِ معذورم دار که دوستی خدای مرا مشغول بکرده است از دوستی تو گفت ای مبارک هر که خدایرا دوست دارد مرا دوست داشته باشد.

گویند رابعه مناجات همی کرد و گفت الهی دلی که ترا دوست دارد بآتش بسوزی هاتفی گفت ما چنین نکنیم بما ظنّ بد مبر.

و گفته اند حب دو حرفست حا و با اشارت بدو آنست که هر که دوست دارد بگو تا از جان و تن بیرون آید.

و چون اجماع است میان قوم که محبّت موافقت است و نیکوترین موافقت ها موافقت دل است و محبّت آنست که از دوی بیزاری ستانی زیرا که مُحِبّ دائم با محبوب بود.

و اندرین خبر آمده است ابوموسی اشعری گوید که پیغامبر را گفتند صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مرد قومی را دوست دارد با ایشان نرسد پیغمبر گفت مرد باز آن بود که او را دوست دارد.

ابوعثمان حیری گوید از ابوحفص شنیدم بیشتر فساد احوال از سه چیز بود از فسق عارفان و از خیانت مُحِبّان و از دروغ مریدان.

ابوعثمان گوید فسق عارفان فرا گذاشتن چشم و گوش و زبان بود باسباب دنیا و منافع آن و خیانت محبّان اختیار هواء ایشان بود بر رضاء خدای تَعالی در آنچه پیش ایشان آید و دروغ مریدان آن بود که ذکر خلق بر رؤیت وی غلبه کند.

ابوعلی ممشادبن سعید عُکبری گوید اسپروجی را بخویشتن دعوت کرد در قبّۀ سلیمان عَلَیْهِ السَّلامُ ویرا اجابت نکرد ابن خطّاف او را گفت خویشتن را از من کشیده میداری که اگر خواهم این قبّه بر سلیمان افکنم سلیمان عَلَیْهِ السَّلامُ او را بخواند و گفت چه آورد ترا بدین گفتار و این دلیری چرا کردی مرغ گفت یا نَبِیَّ اللّهِ هرچه عاشقان گویند بریشان نگیرند گفت راست گوئی او را عفو کرد.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قالَ اللّهُ تعالیٰ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُم عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَْأتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر کسی از شما از دین خود برگردد، خداوند به زودی قومی را خواهد آورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.
ابوهریره گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت هرکه دیدار خدای دوست دارد خدای دیدار او دوست دارد و هر که دیدار خدای دوست ندارد خدای دیدار او دوست ندارد.
هوش مصنوعی: ابوهریره روایت می‌کند که پیامبر اسلام فرمودند هر کسی که مایل به ملاقات با خدا باشد، خدا هم مایل به ملاقات با او خواهد بود و هر کسی که نخواهد خدا را ملاقات کند، خدا نیز نمی‌خواهد او را ملاقات کند.
اَنَسِ مالک رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ روایت کند از پیغامبر صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَیْهِ از جبرئیل عَلَیْهِ السَّلامُ از خداوند تَعالی گفت هر که ولِیّ مرا حقیر دارد با من بجنگ بیرون آمده باشد و بنده تقرّب نکند بچیزی دوستر بر من از گزاردن آنچه بر وی فریضه کرده ام و بندۀ من همیشه بمن تقرّب همی کند بنافلها تا او را دوست گیرم و هر که من او را دوست گیرم او را سمع و بصر باشم و نصرت کنندۀ او باشم.
هوش مصنوعی: انس بن مالک از پیامبر اسلام نقل می‌کند که خداوند فرموده است: هر کس که ولی من را کوچک بشمارد، با من به جنگ آمده است. هیچ بنده‌ای نمی‌تواند به طریق نزدیکی به من، چیزی را دوست‌تر از انجام واجباتی که بر او فرض کرده‌ام، برگزینید. بنده‌ام همیشه با نفل‌ها (عمل‌های مستحب) به من نزدیک می‌شود تا من او را دوست داشته باشم. و هر کسی را که من دوست داشته باشم، او را می‌شنوم و می‌بینم و در حمایت از او می‌ایستم.
ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر عَلَیْهِ الصَّلوةُ والسَّلامُ چون خداوند تعالی بنده را دوست دارد جبرئیل را عَلَیْهِ السَّلامُ گوید فلان بنده را دوست دارم اَهل آسمان او را دوست دارید پس او را نزدیک اهل زمین قبول نهد در دلهای ایشان و چون بندۀ را دشمن دارد، مالک گفت نپندارم الّا که اندر دشمنی همین گفته باشد.
هوش مصنوعی: ابوهریره می‌گوید که وقتی خداوند بنده‌ای را دوست دارد، به جبرئیل فرمان می‌دهد تا او را در آسمان مورد محبت قرار دهد و اهل آسمان نیز او را دوست داشته باشند. در نتیجه، آن بنده در دل مردم زمین نیز محبوب می‌شود. اما اگر خداوند بنده‌ای را دشمن داشته باشد، جبرئیل به او می‌گوید که بنده را در میان اهل آسمان منفور بشناسند و این منجر به عدم محبوبیت او در دل مردم زمین خواهد شد.
استاد امام رَحِمَهُ اللّهُ گوید که محبّت حالی شریف است چون حقّ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالی گواهی داده است بنده را بدان و خبر دادست از دوست داشتن او بنده را و حق تَعالی وتَقَدَّسَ صفت کنند بدانک بنده را دوست دارد و بنده را صفت کنند بدانک حق را دوست دارد و محبّت بزبان علماء ارادت بود و مراد قوم بمحبّت ارادت نیست زیرا که ارادت بقدیم تعلّق نگیرد الّا آنک حمل کنند بر ارادت تقرّب بدو جَلَّ جَلالُهُ و تعظیم او را و ما یاد کنیم از تحقیق این مسئله طرفی اِنْ شَاءَ اللّهُ تَعالی.
هوش مصنوعی: استاد امام رحمت‌اله می‌فرمایند که محبت حالتی ارجمند است که خداوند سبحان به آن شهادت داده و از دوست داشتن بندگانش سخن گفته است. خداوند، خود را به عنوان محبوب بندگان معرفی می‌کند و بندگان نیز به دلیل محبت به خداوند توصیف می‌شوند. در زبان علمای دین، محبت به معنای ارادت است، اما معنای واقعی محبت در بین قوم، صرفاً ارادت نیست، چرا که ارادت تنها به همان اندازه تعلق می‌گیرد که انسان بخواهد به تقرب و عظمت خداوند نائل شود. در اینجا ما درباره حقیقت این موضوع یاد خواهیم کرد، ان‌شاءالله.
امّا محبّت حق تعالی بنده را ارادتِ نعمتی بود مخصوص برو چنانک رحمت وی ارادتِ انعام بود. پس رحمت خاص تر بود از ارادت و محبّت خاص تر بود از رحمت پس ارادت خداوند تعالی آن بود که ثواب و انعام ببنده رساند و انعام را رحمت خوانند و ارادت او جَلَّ جَلالُهُ بدانک مخصوص کند او را، بقرب او و احوال بزرگ، آنرا محبّت خوانند و ارادت او یک صفت است بر حسب تفاوت آنچه بدو تعلّق گیرد، نامش مختلف گردد چون بعقوبت تعلّق گیرد آنرا خشم خوانند، و چون به نعمتهاء عام تعلّق گیرد رحمت خوانند و چون تعلّق برحمتی خاص گیرد آنرا محبّت خوانند و قوم گویند محبّت حق سُبْحانَهُ وَتَعالی بنده را، مدح بود او را و ثنا کردن بر وی بنیکوئی پس معنی محبّت او برین قول با کلام شود و کلام او قدیم بود.
هوش مصنوعی: محبت خداوند به بندگانش نوعی ارادت و نعمت خاص است، مانند رحمت او که به عنوان انعام در نظر گرفته می‌شود. بنابراین، رحمت خداوند از ارادت او فراتر است و محبت نیز از رحمت بالاتر است. ارادت خداوند به معنای رساندن ثواب و نعمت به بندگانش است و این نعمت‌ها به عنوان رحمت شناخته می‌شوند. هنگامی که ارادت او به نزدیک شدن به بندگان و شرایط عالی آنها مربوط می‌شود، این حالت محبت نامیده می‌شود. ارادت خداوند نیز بر اساس موضوعاتی که به آن تعلق می‌گیرد، صفات مختلفی دارد؛ بنابراین، اگر به عذاب مربوط باشد، آن را خشم خواهند نامید و اگر به نعمت‌های عمومی تعلق داشته باشد، رحمت خواهد بود. در صورتی که به رحمت خاص تعلق بگیرد، محبت نامیده می‌شود. برخی می‌گویند محبت خداوند به بندگانش به عنوان مدح و ستایش از خوبی‌های آنان تعبیر می‌شود و در این معنا، محبت او با سخن او که قدیم است، پیوند دارد.
و گروهی گفته اند محبّت او بنده را از صفات فعل او بود و آن احسانی بود مخصوص، بنده را ازو و حالتی مخصوص بود که او را بدان رساند چنانک گروهی گفته اند رحمت خدای ببنده نعمت وی بود بازو.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که عشق خداوند به بندگانش از ویژگی‌های عمل او است و این عشق دارای حالت خاصی است که انسان را به آن احساس نزدیک می‌کند. همچنین، عده‌ای دیگر بیان کرده‌اند که رحمت خداوند بر بندگانش، نوعی نعمت از جانب اوست.
گروهی از سلف گفته اند محبّت او، بنده را از صفات خَبریست، این لفظ اطلاق کنند و اندر تفسیر توقّف کنند. امّا هرچه جز ازین است از آنچه معقول است از صفات محبّت چون میل بچیزی و شاد بودن از چیزی و چون حالی که محبّ را بود با محبوب از مخلوقان آفریدگار قدیم سُبحانَهُ از آن همه منزّهست.
هوش مصنوعی: برخی از عارفان معتقدند که عشق به خداوند تنها یک صفت خبری است و درباره آن باید سکوت کرد و تفسیری ارائه نداد. اما هر آنچه که فراتر از این باشد، قابل درک است و از صفات عشق به شمار می‌آید؛ مانند تمایل به چیزی، خوشحالی از آن، و حالاتی که عاشق با محبوب خود دارد. خداوند قدیم و منزّه است و از هرگونه شائبه‌ای دور است.
امّا محبّت بنده خدایرا حالتی بود که از دل خویش یابد از لطف، آن حالت در عبارت نیاید و آن حالت او را بر تعظیم حق تعالی دارد و اختیار کردن رضای او و صبر ناکردن ازو و شادی نمودن بدو و بی قراری از دون او و یافتن اُنْس بدوام ذکر او بدل.
هوش مصنوعی: محبت بنده خدا به گونه‌ای است که احساساتی در دل او شکل می‌گیرد که نمی‌توان آن‌ها را به کلمات منتقل کرد. این احساسات موجب احترام به خداوند و انتخاب خشنودی او می‌شود. او از ناملایمات نمی‌نالد، بلکه از یاد خدا شاد می‌شود و از غیر او بی‌قراری و دل‌تنگی می‌کند و از طریق یاد مداوم او با او انس می‌گیرد.
و محبّت بنده حق تعالی را از روی میل و بهره یافتن نبود و چگونه تواند بود و حقیقت صمدیّت مقدّس است از دریافت و رسیدن بدو و مُحِبّ را وصف کردن باستهلاک در محبوب اولیتر بود از آنک او را وصف کنند ببهره یافتن از محبوب و محبّت را وصف نکنند بوصفی و حدّ ننهند بحدّی روشن تر و بفهم نزدیکتر از محبّت و استقصاء در گفتار آنگاه کنند که اشکال حاصل باشد چون اشکال برخاست بشرح دادن حاجت نیاید و عبارت مردمان بسیارست اندر محبّت و سخن گفته اند اندر اصل در لغت.
هوش مصنوعی: محبت به خداوند باید از روی میل و دلتنگی باشد و نه از روی نفع‌طلبی. چطور ممکن است که انسانی به محبت واقعی دست یابد در حالی که به دنبال منافع خود باشد؟ در حقیقت، محبت واقعی به ویژگی‌های خداوند وابسته است و شخصی که عاشق است، باید خود را کاملاً در محبوبش گم کند. این توصیف بهتر از آن است که او را به خاطر منفعتی که از عشق می‌برد توصیف کنیم. در این زمینه، نباید عشق را به یک تعریف یا مفهوم محدود کرد، بلکه باید به عمق آن توجه کرد. وقتی سوال یا شبهه‌ای پیش می‌آید، نیازی به توضیحات زیاد نیست، زیرا در مورد عشق، افراد نظرات و تعبیرات متفاوتی دارند که به زبان و فرهنگ مختلف باز می‌گردد.
گروهی گفته اند حُبّ نامیست صفای مودّت را زیرا که عرب دندان سپید آب دار نیکو را حَبَبُ الْاَسْنانِ خوانند وبرین قول مَحَبَّت جوشیدن دل بود و برخاستن او و بهم برآمدن او بوقت تشنگی او بدیدار محبوب.
هوش مصنوعی: برخی معتقدند که عشق، نامی است برای پاکی دوستی، زیرا در زبان عربی، دندان‌های سفید و قشنگ را «حب» می‌نامند. بر این اساس، محبت به معنای فوران احساسات در دل و هیجان داشتن برای دیدار معشوق در لحظات عطش عاطفی است.
و گفته اند که مشتقّ است از حَباب ماء و آن معظم او بود باین نام خوانند زیرا که محبّت غایت آن چیز بود که اندر دلت باشد از مهمّات.
هوش مصنوعی: گفته شده که این واژه از کلمه "حباب آب" گرفته شده و به همین دلیل به آن این نام را داده‌اند، زیرا محبّت بالاترین هدفی است که می‌تواند در دل انسان وجود داشته باشد.
و گفته اند اشتقاق او از لزوم و ثبات بود چنانک گویند اَحَبَّ الْبَعیرُ و آن، آن بود که شتر فرو خسبد و برنخیزد و بدین آن خواهند که مُحِبّ بدل از ذکر محبوب غائب نبود.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که واژه "محبت" از لزوم و پایداری نشأت گرفته است. به عنوان مثال، وقتی می‌گویند "شتر خوابش برده است"، به این معناست که شتر به طور کامل در خواب فرو رفته و بیدار نمی‌شود. این تعبیر به این دلیل است که محب حقیقی، همیشه در یاد معشوق غایبش است و از آن غافل نمی‌شود.
و گفته اند حِبّ گوشوار بود دلیل برین قول شاعر،
هوش مصنوعی: گفته‌اند علاقه به گوشواره‌ها دلیلی بر صحت این سخن شاعر است.
تَبیتُ الحَیَّهُ النَّضْناضُ مِنْهُ
مَکانَ الحِبِّ یَسْتَمِعُ السِّرارا
هوش مصنوعی: حیات نیکو و پربار در جایی است که دل به عشق بسپارد و به رازهای نهفته گوش بسپرد.
و گوشوار را حِبّ خوانند یکی ازان که بر گوش ملازم بود و دیگر آنک اجزاء او متحرّک بود و این هر دو معنی درست آید در حُبّ.
هوش مصنوعی: گوشواره را "حبّ" می‌نامند؛ یکی به این دلیل که به گوش آویزان است و دیگری به خاطر این که اجزای آن قابل حرکت هستند. هر دو این معانی در ارتباط با "حبّ" صحیح می‌باشد.
و گفته اند این از حَبّ گرفته اند و حبّ جمع حبّه بود و حَبَّهُ الْقَلْب آن بود که قوام دل بدو بود حَبّ را حُبّ نام کردند بنام محلّ او.
هوش مصنوعی: گفته‌اند واژه "حَبّ" از کلمه‌ای به معنای دانه گرفته شده و جمع آن "حبّه" است. همچنین، "حبّه القلب" به معنی sustenance و نیروی زندگی دل است که به واسطه‌ی آن دل پایدار می‌ماند. بنابراین، حَبّ را به نام مکانی که به آن تعلق دارد، "حبّ" نامیده‌اند.
و گویند که حُب گرفته اند از حِبّه بکسر الحاء و آن تخمی بود که در صحرا روید حُبّ را بدین سبب حُبّ خوانند که او تخم حیاتست و همچنانک این حِبّ تخم نباتست.
هوش مصنوعی: می‌گویند که واژه «حب» از «حبّه» گرفته شده است که به معنای دانه‌ای است که در صحرا می‌روید. این دانه را «حب» می‌نامند زیرا نشانه حیات است و همان‌طور که این دانه، دانه‌ای از گیاه است.
و گویند حُب آن چوبهای چهارگانه بود که بهم در گذارند تا سبو بر آنجا نهند. محبّت را بدان سبب حُب نام کردند که عِزّ و ذُلّ از محبوب تحمّل کند.
هوش مصنوعی: می‌گویند که حب به چوب‌های چهارگانه‌ای اطلاق می‌شود که آن‌ها را به هم وصل می‌کنند تا بتوانند سبویی را روی آن قرار دهند. محبت نیز به همین دلیل به این نام خوانده شده است، زیرا انسان باید عزت و ذلت را از محبوب خود بپذیرد.
و گویند که حُب اشتقاق از آن حب است خنب که آب درو کنند که چون پر شود هیچ دیگر را درو راه نبود همچنین چون دل بمحبّت پر شود هیچ چیز دیگر بغیر از محبوب او در او گنج نبود.
هوش مصنوعی: می‌گویند که عشق به معنای چشمه‌ای است که آب از آن برداشت می‌شود. وقتی این چشمه پر شود، دیگر جایی برای برداشت آب از منبع دیگری نیست. به همین ترتیب، وقتی دل انسان با محبت پر می‌شود، دیگر هیچ چیز جز محبوب در آن جا نمی‌گیرد و در آن احساس نمی‌شود.
امّا آنچه اقاویل پیران است یکی ازیشان می گوید محبّت میلی بود دائم بدلی از جای برخاسته.
هوش مصنوعی: اما آنچه از گفته‌های پیران نقل شده، یکی از آن‌ها می‌گوید که عشق، نیازی دائمی است که از عمق دل ریشه گرفته و هرگز از بین نمی‌رود.
کسی دیگر گوید محبّت ایثار محبوب بود بر همه چیزها.
هوش مصنوعی: شخصی دیگر می‌گوید عشق، فدای محبوب بودن بر همه چیزها است.
و گفته اند موافقت حبیب بود بشاهد و غائب.
هوش مصنوعی: گفته شده است که توافق بین دوستان بر اساس حضور و یا غیاب شاهدان صورت می‌گیرد.
و گفته اند محو گشتن مُحِبّ بود از صفات خویش و اثبات کردن محبوب را بذات او.
هوش مصنوعی: گفته شده است که عشق و علاقه واقعی باعث می‌شود که شخص عاشق از ویژگی‌های خود محو شود و تنها وجود محبوب را در نظر بگیرد.
و گفته اند خوف ترک حرمت بود با قیام کردن به خدمت.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که ترس از نقص حرمت، باعث می‌شود که فرد به انجام خدمت بپردازد.
بویزید بسطامی گوید محبّت اندک داشتن بسیار بود از خود و بسیار داشتن اندک از دوست.
هوش مصنوعی: بویزید بسطامی می‌گوید که اگر کسی محبت خود را کم نگه دارد، باید خیلی از خودش داشته باشد، ولی اگر محبت زیادی نسبت به دیگران دارد، باید اندک از آن را برای خود داشته باشد.
سهل بن عبداللّه گوید حُبّ دست بگردن طاعت فرا کردن بود و از مخالفت جدا بودن.
هوش مصنوعی: سهل بن عبداللّه می‌گوید که محبت به معنای گردن نهادن به اطاعت و دوری از مخالفت است.
ابوعلی رودباری گوید محبّت موافقت بود.
هوش مصنوعی: ابوعلی رودباری بیان می‌کند که محبت، هم‌سویی و توافق است.
ابوعبداللّه قُرَشی گوید محبّت آن بود که خویشتن را جمله به محبوب خویش بخشی ویرا هیچ چیز باز نماند از تو.
هوش مصنوعی: ابوعبداللّه قُرَشی می‌گوید که محبّت یعنی اینکه تمام وجود خود را به محبوب خود تقدیم کنی و هیچ چیزی از خود برایت باقی نماند.
شبلی گوید محبّت را نام از آن محبّت کردند که هرچه در دل بود جز محبوب همه محو کند.
هوش مصنوعی: شبلی می‌گوید که عشق و محبت به این نام شناخته شده است، زیرا هر چیزی را که در دل وجود دارد جز محبوب، از بین می‌برد و محو می‌کند.
ابن عطا گوید محبّت اقامت عتاب بود بر دوام.
هوش مصنوعی: ابن عطا می‌گوید که محبت به معنای اقامتی است که بر دائمی بودن استوار است و بر تداوم آن تأکید دارد.
و از استاد ابوعلی شنیدم که گفت محبّت لذّتی است و حقیقت آن حیرت است و سرگشتگی.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که محبت یک لذت است و جوهر آن حیرت و سردرگمی است.
و هم از وی شنیدم که گفت عشق آن بود که در محبّت از حدّ درگذرد و حق تعالی را وصف نکنند بدان که از حدّ درگذرد پس او را بعشق وصف نکنند و اگر جمله دوستی خلق همه بیک شخص دهند باستحقاق قدر سُبْحَانَهُ نرسد پس نگویند که بنده از حدّ درگذشت در محبّت حق تعالی و حق تعالی را وصف نکنند بعشق و بنده را نیز در صفت او تعالی وصف نکنند بعشق پس نشاید وصف کردن حق بعشق بنده را و نه بنده را بعشق حق، بهیچ وجه روا نباشد.
هوش مصنوعی: عشق به این معناست که در محبت به مبدأ و خالق فراتر از حد و مرزهای معمول برویم. بنابراین، نمی‌توان خداوند را با عشق توصیف کرد، زیرا او فراتر از همه وصف‌ها و محدودیت‌هاست. حتی اگر تمام دوستی‌های موجود در جهان به یک فرد اختصاص داده شود، باز هم این شخص به مقام شایسته‌ای نزد خدا نمی‌رسد. از این رو، نمی‌توان گفت که بنده به خاطر محبت به خدا از مرزها عبور کرده است و همچنین نمی‌توان خدا را به عشق توصیف کرد و بنده را نیز به همین شکل، زیرا این نوع توصیف‌ها همچنان به دور از حقیقت و شایستگی در مورد خدا و بندگان اوست.
از شبلی حکایت کنند گفت محبّت رشک بردن بود بر محبوب که مانند توئی او را دوست دارد.
هوش مصنوعی: از شبلی نقل شده که گفت: محبت به معنای حسادت کردن است بر محبوب، چون کسی که مانند تو را دوست می‌دارد.
نصرآبادی گوید محبّتی بود که موجب او از خون برهانیدن باشد و محبّتی بود که موجب خون ریختن بود.
هوش مصنوعی: نصرآبادی می‌گوید دو نوع محبت وجود دارد؛ یکی محبتی که باعث نجات از خونریزی می‌شود و دیگری محبتی که باعث ریختن خون می‌گردد.
سمنون گوید محبّان حق تعالی بشرف دنیا و آخرت رسیدند زیرا که پیغامبر گفت صَلَواتُ اللّه وَسَلامُهُ عَلَیْهِ مرد باز آن بود که او را دوست دارد پس ایشان با خدای تعالی باشند.
هوش مصنوعی: از نظر سمنون، محبان خدا در دنیا و آخرت به درجات بالایی رسیده‌اند، زیرا پیامبر فرمودند که مرد واقعی کسی است که خداوند او را دوست دارد. بنابراین، این افراد در نزد خداوند قرار دارند.
یحیی بن معاذ گوید که حقیقت دوستی آن بود که بجفا کم نشود و بوفا زیادت نگردد.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید که معنای واقعی دوستی این است که در سختی‌ها و مشکلات، دوست را ترک نکنیم و در زمان‌های خوب و خوشی، محبت و وفای بیشتری نسبت به او نشان دهیم.
و هم او گوید راست گوی نیست آنک دعوی محبّت کند و حدود وی نگاه ندارد.
هوش مصنوعی: او می‌گوید کسی که ادعای محبت دارد و به اصول و حدود آن احترام نمی‌گذارد، راستگو نیست.
جنید گوید چون محبّت صحیح گردد شرط ادب برخیزد.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید زمانی که محبت به درستی و genuineness شکل می‌گیرد، رفتارهای ادب‌مندانه به طور طبیعی مطرح می‌شوند.
اِذا صَفَتِ الْمَوَدَّةُ بَیْنَ قَوْمٍ
وَ دامَوَلاٰؤُهُمسَمُجَ الثَّناءُ
هوش مصنوعی: وقتی که محبت و دوستی در بین مردم برقرار شود، ستایش و تعریف از آنها به راحتی و با طیب خاطر انجام می‌گیرد.
استاد ابوعلی گفتی هرگز هیچ پدر مشفق فرزند خویش را بخطاب تبجیل نکند و مردمان اندر مخاطبت، تکلّف او همی کنند و پدر بنام خواند و بس.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی گفتند که هیچ پدر مهربانی هرگز فرزندش را با کلمات تشویق کننده خطاب نکند و مردم در صحبت کردن با او به طور غیرطبیعی رفتار کنند و او فقط به نام پدرش یاد شود و بس.
پنداربن الحسین گوید که مجنون بنی عامر را بخواب دیدند گفتند خدای با تو چه کرد گفت خدای مرا بیامرزید و حجّتی کرد بر محبّان.
هوش مصنوعی: پنداربن الحسین روایت می‌کند که مجنون بنی عامر خواب می‌بیند. از او می‌پرسند خدا چه کاری با تو کرده است، او پاسخ می‌دهد که خداوند مرا مورد بخشش قرار داد و دلیلی بر عشق‌ورزان ارائه کرد.
ابویعقوب سوسی گوید حقیقت محبّت آنست که بنده حظّ خویش را فراموش کند از خدای تعالی و حوائج خود بخدای تَعالی فراموش کند.
هوش مصنوعی: ابویعقوب سوسی می‌گوید که حقیقت عشق این است که انسان به خواسته‌های خود و نیازهایش از خداوند متعال توجه نکند و آنها را فراموش کند.
حسین بن منصور گوید حقیقت محبّت قیام بود با محبوب بخلع اوصافی شود.
هوش مصنوعی: حسین بن منصور می‌گوید که حقیقت عشق، قیام و تلاش برای نزدیکی به محبوب است و در این راستا، می‌بایست از ویژگی‌های منفی و آسیب‌زا فاصله گرفت.
نصرآبادی را گفتند ترا می گویند از محبّت هیچ چیز نیست گفت راست گوئید ولیکن مرا حسرت ایشانست اندر آن میسوزم و این بیت بگفت:
هوش مصنوعی: نصرآبادی به او گفتند که تو را به خاطر محبت و محبت کردن نمی‌شناسند. او پاسخ داد که درست می‌گویید، اما من به خاطر عشق آن‌ها احساس حسرت می‌کنم و از این مسأله رنج می‌برم و این بیت را بیان کرد:
وَمَنْکانَ مِنْطول الْهَویٰذاقَ سَلْوَةً
فَاِنِّیَ منْلَیْلی لَها غَیْرُ ذائِقٍ
هوش مصنوعی: هر کسی از عشق طولانی طعم آرامش را چشیده باشد، من هرگز این آرامش را در شب‌هایم نخواهم چشید.
وَاَکْثَرُ شَیْیءٍ نِلْتُهُ مِنْوِصالِها
اَمانِیَّ لَمْتَصْدُقْکَلَمْحَةِ بارِقٍ
هوش مصنوعی: بیشترین چیزی که از وصال او به من رسید، آرزوهایم بود که همچون جرقه‌ای سریع، محقق نشدند.
محمّدبن الفضل گوید محبّت سقوط همه محبّتها است از دل مگر محبّت حبیب.
هوش مصنوعی: محمدبن الفضل می‌گوید: عشق باعث می‌شود که همه عشق‌ها از دل محو شوند، مگر عشق به معشوق حقیقی.
جنید گوید محبّت افراط میل است.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید که عشق و محبت شدید، نوعی تمایل و کشش است.
و گفته اند محبّت تشویشی بود که از محبوب در دلها افتد.
هوش مصنوعی: گفته‌اند عشق و محبت حالتی است که از محبوب در دل‌ها ایجاد می‌شود.
و نیز گفته اند محبّت فتنۀ بود که در دل افتد از مراد.
هوش مصنوعی: گفته شده است که عشق و محبت می‌تواند ایجاد بلوا و آشوب کند، به‌ویژه زمانی که به دل انسان راه پیدا کند و از خواسته‌ها و آرزوهای او ناشی شود.
ابن عطا گوید این بیت:
هوش مصنوعی: ابن عطا می‌گوید که برای کسب آگاهی و فهم بهتر، انسان نیاز دارد که به تماشای عالم و طبیعت بپردازد تا از تجربیات و درس‌های آن بهره‌مند شود و به رشد و تعالی برسد.
غَرَسْتُ لِاَهْلِ الْحُبِّ غُصْناً مِنْ الهَوی
وَلَمْیَکُ یَدْری مَاالهَوی اَحَدٌ قَبْلی
هوش مصنوعی: من برای عاشقان، شاخه‌ای از عشق کاشتم و هیچ‌کس پیش از این، نمی‌دانست عشق چیست.
و هم نصرآبادی راست گفت محبّت بیرون نا آمدن است از دوستی بهرحال که باشد.
هوش مصنوعی: نصرآبادی به درستی بیان کرده است که محبت به معنای خارج نشدن از دوستی است، هرچند که شرایط متفاوت باشد.
و گفته اند اوّل حبّ خَتْل بود و آخرش قتل بود.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که عشق در ابتدا خوشایند و شیرین است، اما در انتها می‌تواند به مرگ و درد منجر شود.
از استاد ابوعلی شنیدم از قول پیامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دوستی تو چیزی کور و کر کند، از غیر کور کند غیرت را و از محبوب کر کند هیبت را. پس این بیت بگفت:
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: عشق می‌تواند انسان را از دیدن حقیقت کور و از شنیدن واقعیت کر کند. همچنین غیرت را از شخصی غیرِ محبوب دور می‌کند و محبتی که به کسی داریم می‌تواند باعث شود که نسبت به او احساس ترس و احترام بیشتری داشته باشیم. بر این اساس، این مطلب را به صورت شعر بیان کردند.
اِذا ما بَداِلی تَعاظَمْتُهُ
فَاُصْدِرُ فی حالٍ مَنْلَمْیَرِدْ
هوش مصنوعی: هرگاه چیزی برای من بزرگ و مهم به نظر برسد، در آن حال به کسی که به آن فکر نکرده است، پاسخ می‌دهم.
حارث محاسبی گوید که محبَّت میل بود بهمگی، بچیزی پس او را ایثار کردن بر خویشتن بتن و جان و مال و موافقت کردن پنهان و آشکارا پس بدانستن که از تو همه تقصیر است.
هوش مصنوعی: حارث محاسبی می‌گوید که محبت به معنای تمایل به چیزی است و پس از آن، ایثار کردن آن چیز بر خود از نظر روحی، جسمی و مالی است. این ایثار می‌تواند به صورت علنی یا مخفیانه انجام شود و در نهایت باید فهمید که همه نقص‌ها و اشتباهات از سوی خود انسان است.
جنید گوید از سری شنیدم که گفت محبّت درست نیاید میان دو کس تا یکی دیگری را نگوید یا من.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید که از کسی شنیده‌ام که محبّت واقعی بین دو نفر زمانی شکل نمی‌گیرد، مگر اینکه یکی از آن‌ها به دیگری بگوید "تو" یا "من".
شبلی گوید مُحبّ چون خاموش شوند هلاک شوند و عارف چون گوید هلاک شود.
هوش مصنوعی: شبلی می‌گوید که وقتی عاشق سکوت کند، از بین می‌رود و عارف زمانی که صحبت می‌کند، به نابودی می‌رسد.
و گفته اند محبّت آتشی بود اندر دل هرچه جز مراد محبوب بود بسوزد.
هوش مصنوعی: عشق همچون آتشی است که در دل انسان می‌سوزد و هر چیزی که جز خواسته‌ی محبوب باشد را می‌سوزاند.
و گفته اند محبّت بذل مجهود است.
هوش مصنوعی: می‌گویند که محبت نیاز به تلاش و زحمت دارد.
نوری گوید محبّت استوار است و کشف اسرار.
هوش مصنوعی: نوری می‌گوید که عشق پایدار است و رازها را آشکار می‌کند.
بویعقوب سوسی گوید محبّت درست نیاید الّا ببیرون آمدن از دیدن محبّت بدیدن محبوب، نیستیِ علم محبّت را.
هوش مصنوعی: بویعقوب سوسی می‌گوید که عشق واقعی تنها زمانی به وجود می‌آید که آدمی از دیدن عشق، به دیدن محبوب برسد و در این فرآیند، علم و دانش عشق، به نوعی محو و از بین می‌رود.
جنید گوید سری رقعۀ بمن داد گفت ترا این بهتر از هفتصد قصّه و حدیث بعلوّ، اندرو نبشته بود.
هوش مصنوعی: جنید گفت: کسی نامه‌ای به من داد و گفت که این نامه برای تو از هفتصد داستان و حدیث ارزشمندتر است، چرا که در آن چیزهای عمیق و مهمی نوشته شده بود.
وَلَمّا ادَّعَیْتُ الْحُبَّ قَالَتْکَذَبْتَنی
فَمالی اَرَیٰالْاَعْضاءَ مِنْکَ کَواسِیا
هوش مصنوعی: وقتی ادعای عشق کردم، او گفت که دروغ می‌گویی. اما چرا من هنوز از اعضای بدنت نشانه‌های عشق را می‌بینم؟
فَمَاالْحُبُّ حَتّیٰیَلْصَقَ اَلْقَلْبُ بِالْحَشا
وَ تَذْبُلَ حَتّیٰلاتُجیبَ الْمُنادیا
هوش مصنوعی: عشق با چه شدت و احساسی وجود دارد که قلب به دل چسبیده و تا زمانی که به فریاد دل پاسخ ندهد، پژمرده می‌شود.
وَتَنْحَلَ حَتّیٰلایُبَقّی لَکَ الهَوی
سِویٰمُقْلَةٍ تَبکی بِها وَتُناجیا
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی از عشق و دلبستگی اشاره دارد، جایی که احساسات و عواطف به شدت در هم تندیده شده‌اند. در اینجا گفته می‌شود که آنقدر عشق عمیق است که می‌تواند هر چیزی را از بین ببرد، و در نهایت تنها حسرت و غم به جا می‌ماند که به چشمان کسی منتهی می‌شود که در پی جلب توجه معشوقش است. این تصویر نمایانگر درد و اندوه ناشی از محبت ناکام است.
ابن مسروق گوید که سمنونرا دیدم در مسجدی اندر محبّت سخن همی گفت قندیلهای مسجد همه پاره پاره شد.
هوش مصنوعی: ابن مسروق می‌گوید که سمنون را در مسجد دیدم که مشغول صحبت درباره محبت بود و در همان حال، قندیل‌های مسجد به طور ناگهانی شکستند.
ابراهیم بن فاتک گوید سمنون اندر مسجد بود، اندر محبّت سخن همی گفت، مرغکی خرد بیامد، و نزدیک وی بنشست نزدیکتر می آمد تا بر دست وی نشست پس منقار بر زمین می زد و خون از وی همی دوید تا بمرد.
هوش مصنوعی: ابراهیم بن فاتک می‌گوید که سمنون در مسجد بود و درباره محبت صحبت می‌کرد. ناگهان مرغی کوچک به سمت او آمد و نزدیک‌تر نشسته، در نهایت بر دست او نشسته بود. سپس منقار خود را بر زمین زد و خون از او ریخت تا اینکه مرغ مرد.
جنید گوید هر محبّت که از بهر غرضی بود چون آن غرض زایل شود آن محبّت زایل شود.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید هر محبتی که به خاطر هدف خاصی باشد، زمانی که آن هدف از بین برود، آن محبت نیز از بین خواهد رفت.
شبلی را در بیمارستان بغداد بازداشتند، جماعتی در پیش او شدند، ازیشان پرسید که کی اید گفتند دوستان توایم یا بابکر، سنگ فرا ایشان انداختن گرفت همه بگریختند شبلی گفت اگر دعوی دوستی من می کنید بر بلاء من چرا صبر نکنی و این بیت بگفت.
هوش مصنوعی: شبلی به بیمارستان بغداد منتقل شد و گروهی به نزد او رفتند. از آن‌ها پرسید که چه کسانی هستند و آن‌ها گفتند که ما دوستان تو، یا بابکر، هستیم. در این لحظه، سنگی به سمت آن‌ها پرتاب کردند و همه فرار کردند. شبلی گفت اگر ادعای دوستی من را دارید، پس چرا در برابر بلایای من صبر نمی‌کنید و در این باره شعری نیز گفت.
یا اَیُّها السَیِّدُ الْکَریمُ
حُبُّکَ بَیْنَ الْحَشا مُقیمٌ
هوش مصنوعی: ای آقای نیکوکار، عشق تو در دل من جاودانه است.
یا رافِعَ النَّوُمِ عَنْجُفونی
اَنْتَ بِما مَرَّ بی عَلیمٌ
هوش مصنوعی: ای کسی که خواب را از چشمانم می‌زنی، تو با آنچه بر من گذشته، آگاهی.
یحیی بن معاذ گویند که ببویزید نامه نبشت که از بس شراب که خوردم مست شدم از کاس محبّت وی بویزید جواب نبشت که جز تو دریاهاء آسمان و زمین بیاشامید و هنوز سیراب نشد و زبانش بیرون آمده است و زیادت می خواهد و بیتها بگفت.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید که برای دوستش نامه‌ای نوشت و در آن گفت که به خاطر نوشیدن زیاد شراب، مست شده است. دوستش در پاسخ نوشت که اگرچه از دریاها، آسمان و زمین نوشیده، هنوز سیراب نشده و همچنان تشنه است و این احساس را با اشعار خود بیان کرد.
عَجِبْتُ لِمَنْیَقولُ ذَکَرْتُ رَبّی
وَهَلْاَنْسیٰفَاَذْکُرَ ما نَسیتُ
هوش مصنوعی: من به افرادی که می‌گویند "پروردگارم را یاد کردم" و در عین حال فراموشی را تجربه می‌کنند، شگفت‌زده‌ام. آیا ممکن است کسی که خدا را یاد می‌کند، چیزی را که فراموش کرده به یاد نیاورد؟
شَرِبْتُ الْحُبَّ کَأساً بَعْدَ کَأسٍ
فَما نَفِدَ الشَّرابُ وَما رَویتُ
هوش مصنوعی: من عشق را همچون جامی پیاپی نوشیدم و نه تنها این نوشیدنی تمام نشد، بلکه من همچنان تشنه ماندم.
خداوند تَعالی بعیسی عَلَیْهِ السَّلامُ وحی فرستاد که من چون دل بندۀ خالی بینم از دوستیِ دنیا و آخرت، از دوستیِ خویش آن دلرا پر کنم.
هوش مصنوعی: خداوند به عیسی علیه‌السلام پیام فرستاد که من وقتی افرادی را می‌بینم که دلشان از محبت به دنیا و آخرت خالی است، آن دل را با عشق به خودم پر می‌کنم.
استاد امام رَحِمَه اللّهُ گوید بخطّ استاد ابوعلی دیدم، اندر کتابی از کتابها که خداوند تعالی فروفرستاده است نبشته بود که بندۀ من بحقّ تو برمن که من ترا دوست دارم، بحقّ من بر تو که تو نیز مرا دوست داری.
هوش مصنوعی: معلم امام رحمت الله علیه می‌گوید که در نوشته‌ای از استاد ابوعلی در یکی از کتاب‌هایی که از طرف خداوند نازل شده است، چنین نوشته شده که خداوند می‌فرماید: بنده‌ام، حق تو بر من این است که تو را دوست داشته باشم و حق من بر تو این است که تو نیز مرا دوست بداری.
عبداللّهِ بن مبارک گوید هرکه او را محبّت دادند و بمقدار محبّت او را خشیت ندهند او فریفتۀ باشد.
هوش مصنوعی: عبدالله بن مبارک می‌گوید هر کسی که محبت به او نشان داده شود و به همان اندازه از او ترس نداشته باشند، در واقع فریفته و مغرور شده است.
و گفته اند محبّت مستیی بود که خداوند وی باهوش نیاید الّا بدیدار محبوب و آن مستی کی بوقت مشاهدت افتد آنرا وصف نتواند کرد.
هوش مصنوعی: محبت نوعی مستی است که خداوند آن را فقط در ملاقات معشوق درک می‌کند و این مستی هنگامی که در لحظه دیدار به وجود می‌آید، به هیچ وجه نمی‌توان آن را وصف کرد.
و گفته اند:
هوش مصنوعی: شما بر اساس داده‌هایی که تا مهرماه 2023 جمع‌آوری شده‌اند، آموزش دیده‌اید.
فَاَسْکَرَ الْقَوْمَ دَوْرُ کَأسٍ
وَ کانَ سُکْری مِنْالْمُدیرِ
هوش مصنوعی: پس مردم را مست کرد دور هالی از جام و این نشئه ناشی از محبت و محبت دیگران بود.
استاد ابوعلی این بیت بسیار گفتی:
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی این شعر را بارها بیان کرده است.
لی سَکْرَتانِ وَلِلنَّدمانِ وَاحِدةٌ
شَیْءٌ خُصِصْتُ بِهِ مِنْ بَیْنِهِمْوَحْدی
هوش مصنوعی: دو حالت مستی دارم و یک حالت پشیمانی که این فقط مختص من است و با دیگران تفاوت دارد.
و استاد ابوعلی را کنیزکی بود نام وی فیروز و دوست داشتی او را بحکم آنک خدمت او بسیار کرده بود، روزی استاد گفت فیروز مرا رنجه میدارد و بر من دراز زبانی میکند، ابوالحسن قاری گفت باین کنیزک چرا رنجه میداری این پیر را گفت زیرا که او را دوست دارم.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی یک کنیزک به نام فیروز داشت که او را خیلی دوست می‌داشت، چون فیروز به او خیلی خدمت کرده بود. روزی استاد گفت که فیروز او را ناراحت کرده و زبانی دراز دارد. ابوالحسن قاری از او پرسید که چرا این کنیزک را آزار می‌دهد. استاد جواب داد که چون او را دوست دارد.
یحیی بن معاذ گوید مثقال ذرّۀ از دوستی بر من دوستر از عبادت هفتاد ساله بی دوستی.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید که یک ذره محبت و دوستی برای من از عبادت هفتاد سال بدون دوستی ارزشمندتر است.
گویند روز عیدی جوانی بیرون آمد و مردمان ایستاده، وی این بیت همی گفت.
هوش مصنوعی: روزی در عید، جوانی بیرون آمد و مردم را دید که ایستاده‌اند و او این شعر را می‌خواند.
مَنْماتَ عِشْقاً فَلْیَمُتْهکذا
لا خَیْرَ فی عِشْقٍ بِلا مَوْتٍ
هوش مصنوعی: هر که در عشق بمیرد، زندگی‌اش ارزشمند است؛ چرا که عشق بدون مرگ، ارزشی ندارد.
و خویشتن از بامی بزرگ بیفکند و بمرد.
هوش مصنوعی: و خود را از روی یک بلندی بزرگ به پایین انداخت و جان سپرد.
و حکایت کنند که یکی از هند بکسی عاشق شد، آنکس بسفر می شد، این بوداع او بیرون رفت، یک چشم او بر فراق آن دوست بگریست و یک چشم نگریست هشتاد و چهار سال عقوبتش کرد بدان که بر هم نهاد که چرا در فراق دوست وی نگریست. و درین معنی گفته اند:
هوش مصنوعی: در داستانی آمده است که یکی از مردان هند عاشق کسی شد و برای سفر آماده شد. او در حینی که بیرون می‌رفت، یک چشمانش به خاطر دوری از معشوقش اشک می‌ریخت و چشمان دیگرش به دنیا نگاه می‌کرد. او به خاطر این که در زمان فراق، به زندگی نگاه می‌کرد، مدت هشتاد و چهار سال با عواقب این کار مواجه بود. در این زمینه به نوعی گفته شده است که...
بَکَتْعَیْنی غَداةَ الْبَیْنِ دَمْعاً
واُخْری بِالبُکا بَخِلَتْعَلَیْنا
هوش مصنوعی: چشمانم صبح هنگام جدایی اشک ریخت و بار دیگر در حال گریه، ما را ترک کرد.
فَعاقَبْتُ الَّتی بَخِلَتْبِدَمْعٍ
بِاَنْغَمَّضْتُها یَوْمَ الْتَقَیْنا
هوش مصنوعی: من از آن کسی که بخیل بود، انتقام گرفتم و با اشکی که بر روی پلک‌هایم نشسته بود، او را در روز دیدارمان مجازات کردم.
یحیی بن معاذ گوید هر که محبّت نشر کند نزدیک کسی که اهل آن نباشد او اندر آن دعوی مدّعی بود.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید: هر کسی که عشق و محبت را در میان افرادی که شایسته آن نیستند پخش کند، به نوعی در ادعای محبت خود به اشتباه است.
گویند مردی دعوی دوستی کسی کرد آن جوان او را گفت این چگونه بود مرا برادری هست از من نیکوتر و بجمال تمامتر، آن مرد سر برآورد و بازنگریست و هر دو بر بامی بودند او را از آن بام بینداخت و گفت هر که دعوی دوستی ما کند و بدیگری نگرد جزاء او این بود.
هوش مصنوعی: روزی مردی ادعا کرد که دوست کسی است. آن جوان به او گفت: "این چگونه ممکن است؟ من برادری دارم که از من بهتر و زیباتر است." آن مرد وقتی متوجه شد، نگاهش را بلند کرد و دوباره نگریست که هر دو بر روی بام هستند. سپس او را از آن بام به پایین انداخت و گفت: "هر کس ادعای دوستی ما کند و به دیگری نگاه کند، جزایش این خواهد بود."
سمنون محبّت را مقدّم داشتی بر معرفت، پیشینگان معرفت را مقدّم داشته اند بر محبّت و نزدیک محقّقانِ ایشان محبّت هلاک شدن است اندر لذّت و معرفت، شهود بود اندر حیرت و فنا اندر هیبت.
هوش مصنوعی: تو محبت را بر معرفت ترجیح داده‌ای، اما پیشینیان برعکس عمل کرده‌اند و معرفت را بر محبت مقدم دانسته‌اند. به باور دانشمندان ایشان، محبت در لذت نابود می‌شود، در حالی که معرفت به تجربه شهود منجر می‌شود و این شهود در حیرت و فنا در اوج عظمت قرار دارد.
ابوبکر کتّانی بمکّه وقت موسم حدیث محبّت همی گفت پیران همه اندر آن سخن می گفتند و جنید بسال کمتر از همگنان بود گفتند بیار تا چه داری ای عراقی جنید ساعتی سر در پیش افکند و اشک از چشم وی فرو ریخت پس گفت بندۀ بود از نفس خویش بیرون آمده و بذکر خداوند خویش متّصل شده، قیام کننده باداء حقوق او بدل و بدو نگران، انوار هیبت او دل او را بسوخته بود و شرب او صافی گشته از کاس و داد او و جبّار او را کشف کرده از اسباب غیبت او، اگر سخن گوید بخدای گوید و اگر حرکت کند بامر خدای بود و اگر بیارامد با خدای بود و بخدای بود و خدای را بود پیران همه بگریستند و گفتند هیچکس درین زیادت نیارد، خدای تعالی ترا نیکوئی بسیار دهاد ای تاج عارفان.
هوش مصنوعی: ابوبکر کتّانی در مکه و در زمان صحبت درباره محبت، اشاره کرد که افراد پیرتر همگی در این مورد صحبت می‌کردند. جنید که سال کمتری نسبت به دیگران داشت، از او خواستند تا نظراتش را بیان کند. او لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و اشک از چشمانش ریخت و سپس گفت: "چنان بود که آدمی از نفس خودش خارج شده و به یاد خداوندش متصل شده است. او در انجام دادن حقوق خداوند قیام کرده و دائماً به او توجه دارد. انوار عظمت خداوند دلش را روشن کرده و نوشیدنی‌اش خالص شده است. او از موانع غیبت خداوند رهایی یافته است. اگر سخن بگوید، به یاد خدا سخن می‌گوید و اگر حرکتی کند، به فرمان خداست و اگر آرام گیرد، با خداوند است. در واقع، تمام وجودش متعلق به خداست." پیران به گریه افتادند و گفتند: "هیچ‌کس نمی‌تواند به این اندازه برسد. خدایا، تو به این عارف بزرگ، خیر زیادی عطا کن."
گویند حق تعالی بداود عَلَیْه السَّلامُ وحی فرستاد که من حرام بکرده ام بر دلها که دوستی من و آن دیگری در وی شود.
هوش مصنوعی: خداوند به داود (علیه‌السلام) وحی فرستاد و فرمود که من دوستی خود را بر دل‌ها حرام کرده‌ام، به این معنا که نمی‌توان در یک دل هم به من عشق ورزید و هم به دیگری.
ابوالعبّاس گوید خادم فُضَیْل بن عیاض که بول بر فضیل بگرفت فضیل دست برداشت و گفت یارب بدوستی من ترا که مرا ازین برهانی گفت هنوز برنخاسته بودیم که شفا پدید آمد.
هوش مصنوعی: ابوالعباس می‌گوید: خادمی که خدمتگذار فضیل بن عیاض بود، از او خواست تا از ان چیزی که به او مربوط می‌شد، دست بکشد. فضیل گفت: ای پروردگار، به دوستی خودت من به تو پناه می‌برم. هنوز از آنجا نرفته بودیم که شفا به او رسید.
و گفته اند محبّت ایثار است چنانک زن عزیز مصر گفت چون اندر دوستی یوسف بنهایت رسید گناه همه باز سوی خویش آورد گفت اَنا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ این همه من کردم، من او را بخویشتن دعوت کردم بر خویشتن بخیانت گواهی داد و اندر ابتدا عزیز را گفت ما جَزاءُ مَنْ اَرادَ باَهْلِکَ سُوءً اِلّا اَنْ یُسْجَنَ جزاء آنکس که با اهل تو بدی خواهد چیست مگر آنک او را اندر زندان کنی، در آن نیز مسامحت کرد. زندان فرا پیش داشت از بیم بلاء دیگر سختر از آن.
هوش مصنوعی: محبت نوعی فداکاری است. به عنوان مثال، هنگامی که زن عزیز مصر به شدت به یوسف علاقمند شد، تمام گناهان را به گردن خود انداخت و اعتراف کرد که او را به سمت خود کشاند و به خیانت متهم کرد. در ابتدای کار به همسرش گفت که جزای کسی که بخواهد به خانواده‌اش آسیب برساند، تنها زندانی کردن اوست و در این مورد نیز نرمش به خرج داد. در حالی که زندان در انتظارش بود، از ترس مصیبت‌های بدتر از آن، چنین تصمیمی گرفت.
و از ابوسعید خرّاز حکایت کنند که گفت پیغامبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بخواب دیدم و گفتم یارَسولَ اللّهِ معذورم دار که دوستی خدای مرا مشغول بکرده است از دوستی تو گفت ای مبارک هر که خدایرا دوست دارد مرا دوست داشته باشد.
هوش مصنوعی: ابوسعید خرّاز نقل کرده که در خواب پیامبر را مشاهده کرد و به او گفت: "ای رسول خدا، مرا عذر بپذیر که عشق به خدا مرا از عشق به تو مشغول کرده است." پیامبر در پاسخ فرمود: "ای مبارک، هر کسی که خدا را دوست دارد، باید مرا نیز دوست داشته باشد."
گویند رابعه مناجات همی کرد و گفت الهی دلی که ترا دوست دارد بآتش بسوزی هاتفی گفت ما چنین نکنیم بما ظنّ بد مبر.
هوش مصنوعی: رابعه در حال مناجات بود و می‌گفت: «خدایا، دلی که تو را دوست دارد را به آتش بسوزان.» در این هنگام، صدایی گفت: «ما این کار را نمی‌کنیم و به ما فکر بد نکن.»
و گفته اند حب دو حرفست حا و با اشارت بدو آنست که هر که دوست دارد بگو تا از جان و تن بیرون آید.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که عشق از دو حرف تشکیل شده است: "ح" و "ب". این اشاره به این دارد که هر کسی که دوست می‌دارد، باید احساساتش را بیان کند تا از وجود خودش بیرون بیاید و در آن عشق غرق شود.
و چون اجماع است میان قوم که محبّت موافقت است و نیکوترین موافقت ها موافقت دل است و محبّت آنست که از دوی بیزاری ستانی زیرا که مُحِبّ دائم با محبوب بود.
هوش مصنوعی: اجماع عمومی این است که محبت به معنای توافق و هماهنگی است و بهترین نوع توافق، توافق قلبی است. محبت به این معنی است که انسان از جدایی و فاصله با محبوب خود بیزار است، زیرا محب همیشه در کنار محبوب خود قرار دارد.
و اندرین خبر آمده است ابوموسی اشعری گوید که پیغامبر را گفتند صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مرد قومی را دوست دارد با ایشان نرسد پیغمبر گفت مرد باز آن بود که او را دوست دارد.
هوش مصنوعی: در این روایت آمده است که ابوموسی اشعری می‌گوید فردی به پیامبر اسلام (ص) گفت که مردی از قوم او را دوست دارد اما به آنها نمی‌رسد. پیامبر پاسخ داد که مرد همانی است که او را دوست دارد.
ابوعثمان حیری گوید از ابوحفص شنیدم بیشتر فساد احوال از سه چیز بود از فسق عارفان و از خیانت مُحِبّان و از دروغ مریدان.
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری می‌گوید که بیشتر مشکلات و زشتی‌های وضعیت‌ها ناشی از سه عامل است: رفتار ناپسند عارفان، خیانت محبان و دروغ‌گویی مریدان.
ابوعثمان گوید فسق عارفان فرا گذاشتن چشم و گوش و زبان بود باسباب دنیا و منافع آن و خیانت محبّان اختیار هواء ایشان بود بر رضاء خدای تَعالی در آنچه پیش ایشان آید و دروغ مریدان آن بود که ذکر خلق بر رؤیت وی غلبه کند.
هوش مصنوعی: ابو عثمان می‌گوید که فسق از نگاه عارفان به معنای غفلت از چشم و گوش و زبان در برابر امور دنیوی و منافع آن است. همچنین، خیانت به عاشقان در این است که خواسته‌های خود را بر رضایت خداوند ترجیح دهند. در آخر، او می‌گوید که مریدان دروغ می‌گویند وقتی که فکر می‌کنند یادآوری مخلوقات بر دیده خداوند چیره می‌شود.
ابوعلی ممشادبن سعید عُکبری گوید اسپروجی را بخویشتن دعوت کرد در قبّۀ سلیمان عَلَیْهِ السَّلامُ ویرا اجابت نکرد ابن خطّاف او را گفت خویشتن را از من کشیده میداری که اگر خواهم این قبّه بر سلیمان افکنم سلیمان عَلَیْهِ السَّلامُ او را بخواند و گفت چه آورد ترا بدین گفتار و این دلیری چرا کردی مرغ گفت یا نَبِیَّ اللّهِ هرچه عاشقان گویند بریشان نگیرند گفت راست گوئی او را عفو کرد.
هوش مصنوعی: ابوعلی ممشادبن سعید عُکبری نقل می‌کند که اسپروجی به دعوت او در قبه سلیمان پاسخ نداد. ابن خطاف به او گفت که خود را از من دور نگه می‌داری، در حالی که اگر بخواهم می‌توانم این قبه را بر سلیمان بیفکنم. سلیمان او را فراخواند و پرسید علت این گفتار و دلیری‌ات چیست. مرغ پاسخ داد: «ای پیامبر خدا، هرچه عاشقان می‌گویند، بر آن‌ها خرده نگیرید.» سلیمان این سخن را پذیرفت و او را عفو کرد.