گنجور

باب ششم - در خَلْوَت و عُزْلت

ابوهُرَیره گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت بهترین زندگانی مرد آنست که مردی بود عنان اسب خویش گرفته، اندر سبیل خدای هرجا که آوازی برآید یا بیمی بود بر پشت اسب بود، مرگ همی جوید یا کشتن و یا مردی که گوسفندان دارد در غاری ازین غارها یا رودی ازین رودها و نماز بپای میدارد و زکوة می دهد و خدای را همی پرستد تا آنگهی که مرگ آید، او نیست از مردمان مگر در خیر.

استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ که خلوت صفت اهل صفوت بود و عزلت از نشانهای وصلت بود و مرید و مبتدی را چاره نبود از عزلت اندر اوّل کار از ابناء جنس او و اندر نهایت از خلوت تا متحقّق شود وی با انس وی و حق بنده چون عزلت اختیار کرد آنست کی اعتقاد کند کی بدین عزلت سلامت خلق میخواهد از شرّ خویش و قصد سلامت خویش نکند از شرّ خلق که اول قسمت نتیجه خُرد داشتن نفس او بود و دوم مزیّت خویش دیدن بر خلق و هر که خویشتن حقیر دارد متواضع بود و هر که فضل خویش بیند بر دیگران متکبّر بود.

رهبانی را دیدند گفتند او را تو راهبی گفت نه که من سگبانی ام این نفس من سگی است فرا مردمان همی افتد، ویرا از میان ایشان بیرون آورده ام تا مردمان از وی سلامت یابند.

مردی به کسی بگذشت از پارسایان آن پیر جامه از وی فراهم گرفت آن مرد گفت جامه چرا فراهم گرفتی از من کی جامۀ من پلید نیست گفت ظن خطا کردی پیراهن من است که پلید است. جامه فراهم گرفتم تا جامۀ تو پلید نگردد. و از آداب عزلت آنست که علم حاصل کند آن قدر کی اعتقاد وی درست گردد تا دیو ویرا از راه به نبرد بوسواس و علم شرعیّات را بیاموزد آن قدر که فریضه بگزارد تا بناء کار وی بر بنیاد محکم باشد.

و عزلت اندر حقیقت جدا باز شدنست از خصلتهای نکوهیده زیرا که تأثیر در بدل کردن صفات نکوهیده است بصفات پسندیده نه دور شدن از وطن و برای این گفته اند کی عارف کیست گفتند کَائنٌ بَائِنٌ با مردمان بود بظاهر و از ایشان دور بود بسرّ.

از استاد ابوعلی شنیدم گفت آنچه مردمان می پوشند می پوش و آنچه ایشان میخورند میخور ولیکن بسرّ ازیشان جدا می باش.

و هم از استاد ابوعلی شنیدم گفت یکی بیامد پیش من گفت از دور جای آمده ام بنزدیک تو گفتم این حدیث به قطع مسافت نیست و سفر کردن، گامی از نفس فراتر شو که مقصود تو حاصل شد.

از ابویزید حکایت کنند گفت حق را تعالی بخواب دیدم گفتم ترا چگونه یابم گفت خود را بگذار و بیا.

ابوعثمان مغربی گوید هر که خلوت بر صحبت اختیار کند باید کی از یاد کرد همه چیزها خالی شود مگر یاد کرد خدای، او از همه ارادتها خالی بود از جمیع اسباب. اگر برین صفت نباشد خلوت وی بلا و هلاک بود.

و گفته اند تنها شدن بخلوت جامع تر بود دواعی سلوت را.

یحیی بن معاذ گوید بنگر انس خویش بخلوت و انس تو بازو اندر خلوت اگر انس تو بخلوت بود چون از خلوت بیرون ائی انس تو بشود و اگر انس تو بدو بود اندر خلوت همه جایها ترا یکی است، دشت و کوه و بیابان.

مردی بزیارت ابوبکر ورّاق آمد چون خواست که باز گردد گفت مرا وصیّتی کن گفت خیر دنیا و آخرت در خلوت و قلّت یافتم و شرّ دنیا و آخرت در کثرت و اختلاط.

جُرَیری را پرسیدند از عزلت گفت شدن اندر میان زحمتها و نگاهداشتن سرّ که بر تو زحمت نکند و نفس جدا باز کردن از خلق و سر تو بسته بود بحق.

و گفته اند که هرکه عزلت اختیار کند عزّ او را حاصل شود.

و گفته اند از سهل که خلوت درست نیاید مگر بحلال خوردن و حلال خوردن درست نیاید مگر بگزاردن حق خدای.

ذوالنّون گوید هیچ ندیدم حاصل کردن اخلاص را بهتر از خلوت.

ابوعبداللّه رملی گوید دوست تو خلوت باد و طعام تو گرسنگی و حدیث تو مناجات، یا بمیری یا بخدای رسی.

ذوالنّون گوید نیست آنکه محتجب گشت از خلق بخلوت تا بنشیند چنانک آنکسی کی محتجب گردد ازیشان بخدای.

جنید گوید سختی عزلت آسان تر از مدارای آمیختن.

مکحول گوید اگر در آمیختن مردمان خیر بود اندر عزلت از ایشان سلامت بود.

یحیی بن معاذ گوید تنهائی نشست صدّیقانست.

از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که شبلی گفت یا مردمان الافلاس الافلاس گفتند یا بابکر علامت افلاس چیست گفت از علامت افلاس استیناس بود بمردمان.

یحیی بن ابی کثیر گوید هر کی با مردمان آمیزد مدارا باید کرد و هر که مدارا کند ریا کرده باشد.

سعدبن حرب گوید نزدیک مالک بن مِعْوَلْ شدم بکوفه ویرا دیدم در سرای خویش تنها گفتم متوحش نگردی از تنهائی گفت چنان دانم که هیچکس با خدای مستوحش نگردد.

جنید راست، گفت هرکه خواهد که دین وی بسلامت بود و تن و دل وی آسوده بود گو از مردمان جدا باش که این زمانۀ وحشت است و خردمند آنست که تنهائی اختیار کند.

بو یعقوب سوسی گوید تنها بودن نتواند مگر کسی که از جملۀ اقویا بود اما امثال ما را اجتماع سودمندتر تا در برابر یکدیگر کار می کنند.

ابوالعبّاس دامغانی گوید شبلی مرا وصیّت کرد و گفت تنهائی پیشه گیر و نام خویش از دیوان قوم بیرو کن و روی فرا دیوار کن تا آنگاه که اجل درآید.

کسی بنزدیک شعیب بن حرب آمد گفت چرا آمدی گفت تا نزدیک تو بباشم گفت عبادت شرکت برنتابد، هر که را با خدای انس نبود با هیچ چیزش انس نبود.

یکی را ازین قوم پرسیدند که آنجا هیچکس هست که با زو موانستی بود گفت هست، دست فرا کرد و مصحف قرآن برداشت گفت اینست و درین معنی شاعر گوید.

شعر:

وکُتْبُکَ حَولی ما تُفارِقُ مَضْجَعی
وَ فِیها شِفاءُ للَّذیّ اَنا کاتِمُ

مردی ذوالنّون مصری را پرسید که عزلت کی درست آید مرا گفت آنگاه که از نفس خویش عزلت گیری.

ابن المبارک را گفتند داروی دل چیست گفت مردمان نادیدن.

و گفته اند که چون خدای خواهد که بندۀ را از ذلّ معصیت با عزّ طاعت آرد تنهائی بر وی آسان کند و بقناعت ویرا توانگر کند و بعیب تن خویش بینا کند و هرکه این او را دادند خیر دنیا و آخرت او را دادند.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابوهُرَیره گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم گفت بهترین زندگانی مرد آنست که مردی بود عنان اسب خویش گرفته، اندر سبیل خدای هرجا که آوازی برآید یا بیمی بود بر پشت اسب بود، مرگ همی جوید یا کشتن و یا مردی که گوسفندان دارد در غاری ازین غارها یا رودی ازین رودها و نماز بپای میدارد و زکوة می دهد و خدای را همی پرستد تا آنگهی که مرگ آید، او نیست از مردمان مگر در خیر.
هوش مصنوعی: ابوهریره می‌گوید که پیامبر (ص) فرمود: بهترین زندگی برای یک مرد، این است که بر اسب خود سوار باشد و در راه خدا هر جا که صدایی响 باشد یا خطر احساس کند، در مسیر باشد. او یا در جستجوی مرگ است یا در پی کشتن دشمنان. یا مردی باشد که گوسفندانی دارد و در یکی از غارها یا کنار رودها زندگی می‌کند و نماز می‌خواند و زکات می‌دهد و خداوند را عبادت می‌کند تا زمانی که مرگ به سراغش بیاید. او در میان مردم، جز در کارهای نیکو نخواهد بود.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ که خلوت صفت اهل صفوت بود و عزلت از نشانهای وصلت بود و مرید و مبتدی را چاره نبود از عزلت اندر اوّل کار از ابناء جنس او و اندر نهایت از خلوت تا متحقّق شود وی با انس وی و حق بنده چون عزلت اختیار کرد آنست کی اعتقاد کند کی بدین عزلت سلامت خلق میخواهد از شرّ خویش و قصد سلامت خویش نکند از شرّ خلق که اول قسمت نتیجه خُرد داشتن نفس او بود و دوم مزیّت خویش دیدن بر خلق و هر که خویشتن حقیر دارد متواضع بود و هر که فضل خویش بیند بر دیگران متکبّر بود.
هوش مصنوعی: استاد امام می‌فرماید که زندگی در خلوت برای اهل حقیقت نشانه‌ای از ارتباط نزدیک با خداست و دوری از مردم نیز یکی از نشانه‌های رسیدن به وصل و قرب الهی به حساب می‌آید. مریدان و کسانی که در آغاز راه هستند، ناچارند در ابتدا از جمع دوری کنند و به خلوت بروند تا بتوانند با خدا انس بگیرند. کسی که به عزلت روی می‌آورد، باید این اعتقاد را داشته باشد که هدفش از دوری، حفظ خود از آسیب‌ها و شرور خود و دیگران است. در اینجا دو نکته مهم مطرح می‌شود: اول اینکه کسی که نفس خود را کوچک می‌بیند، humble و متواضع است، و دوم اینکه کسی که خود را برتر از دیگران می‌داند، به کبر و خودخواهی دچار می‌شود.
رهبانی را دیدند گفتند او را تو راهبی گفت نه که من سگبانی ام این نفس من سگی است فرا مردمان همی افتد، ویرا از میان ایشان بیرون آورده ام تا مردمان از وی سلامت یابند.
هوش مصنوعی: مردی را مشاهده کردند و گفتند که او یک راهب است. اما او پاسخ داد که نه، من نگهبان سگ هستم و نفس من مانند سگی است که در میان مردم می‌افتم. من او را از میان مردم دور کرده‌ام تا آن‌ها از آسیب او در امان باشند.
مردی به کسی بگذشت از پارسایان آن پیر جامه از وی فراهم گرفت آن مرد گفت جامه چرا فراهم گرفتی از من کی جامۀ من پلید نیست گفت ظن خطا کردی پیراهن من است که پلید است. جامه فراهم گرفتم تا جامۀ تو پلید نگردد. و از آداب عزلت آنست که علم حاصل کند آن قدر کی اعتقاد وی درست گردد تا دیو ویرا از راه به نبرد بوسواس و علم شرعیّات را بیاموزد آن قدر که فریضه بگزارد تا بناء کار وی بر بنیاد محکم باشد.
هوش مصنوعی: مردی از زاهدان گذر کرد و آن زاهد برای او لباسی تهیه کرد. آن مرد پرسید: چرا از من لباس تهیه کردی، در حالی که لباس من پاک است؟ زاهد پاسخ داد: تو اشتباه می‌کنی، چون لباس من است که ناپاک است. من لباس را گرفتم تا لباس تو آلوده نشود. همچنین از آداب گوشه‌نشینی این است که انسان به قدری علم بیاموزد که اعتقادش درست شود و دیو وسوسه را از خود دور کند و علم به احکام شرعی را آن‌قدر یاد بگیرد که واجبات را انجام دهد تا بنیاد کارش مستحکم باشد.
و عزلت اندر حقیقت جدا باز شدنست از خصلتهای نکوهیده زیرا که تأثیر در بدل کردن صفات نکوهیده است بصفات پسندیده نه دور شدن از وطن و برای این گفته اند کی عارف کیست گفتند کَائنٌ بَائِنٌ با مردمان بود بظاهر و از ایشان دور بود بسرّ.
هوش مصنوعی: عزلت در واقع به معنای جدا شدن از صفات زشت و ناپسند است، نه اینکه به معنای دوری از مکان یا دیار باشد. در این زمینه گفته شده که عارف شخصی است که ظاهراً در میان مردم قرار دارد، اما در باطن از آنها جداست و به زندگی روحانی خود مشغول است.
از استاد ابوعلی شنیدم گفت آنچه مردمان می پوشند می پوش و آنچه ایشان میخورند میخور ولیکن بسرّ ازیشان جدا می باش.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که فرمود: آنچه مردم می‌پوشند، بپوش و آنچه می‌خورند، بخور، اما در دل و راز خود از آنها جدا باش.
و هم از استاد ابوعلی شنیدم گفت یکی بیامد پیش من گفت از دور جای آمده ام بنزدیک تو گفتم این حدیث به قطع مسافت نیست و سفر کردن، گامی از نفس فراتر شو که مقصود تو حاصل شد.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی می‌گوید که یکی نزد او آمد و گفت که از دور سفر کرده است تا به او برسد. استاد به او پاسخ داد که این سفر تنها با قطع مسافت به انجام نمی‌رسد و باید از خودت فراتر بروی تا به هدف واقعی‌ات دست یابی.
از ابویزید حکایت کنند گفت حق را تعالی بخواب دیدم گفتم ترا چگونه یابم گفت خود را بگذار و بیا.
هوش مصنوعی: ابویزید می‌گوید که در خواب خداوند را دید و از او پرسید که چگونه می‌تواند او را پیدا کند. خداوند پاسخ داد که ابتدا باید خود را کنار بگذارد و با دل و جان به سمت او بیاید.
ابوعثمان مغربی گوید هر که خلوت بر صحبت اختیار کند باید کی از یاد کرد همه چیزها خالی شود مگر یاد کرد خدای، او از همه ارادتها خالی بود از جمیع اسباب. اگر برین صفت نباشد خلوت وی بلا و هلاک بود.
هوش مصنوعی: ابوعثمان مغربی می‌گوید: کسی که می‌خواهد در تنهایی با خداوند صحبت کند، باید از یاد هرچیزی غیر از خدا خالی شود و تمامی تمایلات و وابستگی‌ها را کنار بگذارد. در غیر این صورت، خلوت او بی‌فایده و مضر خواهد بود.
و گفته اند تنها شدن بخلوت جامع تر بود دواعی سلوت را.
هوش مصنوعی: گفته شده است که تنهایی در جمع، احساسات و عواطف انسان را به شکل کامل‌تری نمایان می‌کند.
یحیی بن معاذ گوید بنگر انس خویش بخلوت و انس تو بازو اندر خلوت اگر انس تو بخلوت بود چون از خلوت بیرون ائی انس تو بشود و اگر انس تو بدو بود اندر خلوت همه جایها ترا یکی است، دشت و کوه و بیابان.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید: به ارتباط خود با تنهایی‌ات نگاه کن. اگر در تنهایی‌ات با خودت احساس نزدیکی و صمیمیت داشته باشی، وقتی از آن تنهایی خارج شوی، این ارتباط نیز با تو همراه خواهد بود. اما اگر ارتباطت در تنهایی‌ات درست نباشد، در این صورت حتی وقتی از تنهایی خارج می‌شوی، همچنان این احساس همراه تو نخواهد بود. در واقع، در این حالت، هر مکانی برای تو یکسان می‌شود، چه دشت باشد، چه کوه یا بیابان.
مردی بزیارت ابوبکر ورّاق آمد چون خواست که باز گردد گفت مرا وصیّتی کن گفت خیر دنیا و آخرت در خلوت و قلّت یافتم و شرّ دنیا و آخرت در کثرت و اختلاط.
هوش مصنوعی: مردی به دیدار ابوبکر ورّاق رفت و زمانی که خواست برگردد از او درخواست نصیحت کرد. ابوبکر به او گفت: من خیر دنیا و آخرت را در تنهایی و کم بودن یافت کردم و بدی دنیا و آخرت را در کثرت و ارتباط با دیگران.
جُرَیری را پرسیدند از عزلت گفت شدن اندر میان زحمتها و نگاهداشتن سرّ که بر تو زحمت نکند و نفس جدا باز کردن از خلق و سر تو بسته بود بحق.
هوش مصنوعی: از جُرَیری درباره تنهایی و دوری از مردم سؤال کردند. او گفت که این حالت به معنای قرار گرفتن در بین مشکلات و نگهداری از رازهایی است که برایت زحمتی ایجاد نکند. همچنین، اشاره کرد که دوری از مردم و نگه داشتن رازها به‌خوبی انجام می‌شود.
و گفته اند که هرکه عزلت اختیار کند عزّ او را حاصل شود.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که اگر کسی زندگی در عزلت و تنهایی را انتخاب کند، به مقام و عزت دست خواهد یافت.
و گفته اند از سهل که خلوت درست نیاید مگر بحلال خوردن و حلال خوردن درست نیاید مگر بگزاردن حق خدای.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که آرامش و خلوت واقعی حاصل نمی‌شود مگر با خوردن حلال، و خوردن حلال نیز تنها زمانی ممکن است که حقوق خدا رعایت شود.
ذوالنّون گوید هیچ ندیدم حاصل کردن اخلاص را بهتر از خلوت.
هوش مصنوعی: ذوالنّون می‌گوید که هیچ چیزی بهتر از روزهای تنهایی برای رسیدن به اخلاص و خلوص نیت نیست.
ابوعبداللّه رملی گوید دوست تو خلوت باد و طعام تو گرسنگی و حدیث تو مناجات، یا بمیری یا بخدای رسی.
هوش مصنوعی: ابوعبداللّه رملی می‌گوید: دوست تو در تنهایی است، غذایت گرسنگی است و گفتارت دعا و راز و نیاز است. یا باید بمیر‌ی یا به خدا برسی.
ذوالنّون گوید نیست آنکه محتجب گشت از خلق بخلوت تا بنشیند چنانک آنکسی کی محتجب گردد ازیشان بخدای.
هوش مصنوعی: ذوالنون می‌گوید هیچ کسی وجود ندارد که از مردم دوری کند و در تنهایی بنشیند، مگر اینکه مانند کسانی است که از مردم دوری می‌کنند تا به خدا نزدیک‌تر شوند.
جنید گوید سختی عزلت آسان تر از مدارای آمیختن.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید که دشواری در تنهایی و عزلت، از سختی معاشرت و تحمل دیگران آسان‌تر است.
مکحول گوید اگر در آمیختن مردمان خیر بود اندر عزلت از ایشان سلامت بود.
هوش مصنوعی: مکحول می‌گوید اگر در کنار هم بودن انسان‌ها نیکی و خوبی باشد، در تنهایی از آنها در امان خواهی بود.
یحیی بن معاذ گوید تنهائی نشست صدّیقانست.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید که در تنهایی، صداقت و راست‌گویی انسان‌ها بیشتر نمایان می‌شود.
از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که شبلی گفت یا مردمان الافلاس الافلاس گفتند یا بابکر علامت افلاس چیست گفت از علامت افلاس استیناس بود بمردمان.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که شبلی گفته است: "ای مردم، علامت بی‌پولی چیست؟" بابکر پاسخ داد که یکی از نشانه‌های بی‌پولی، شناختن حال مردم است.
یحیی بن ابی کثیر گوید هر کی با مردمان آمیزد مدارا باید کرد و هر که مدارا کند ریا کرده باشد.
هوش مصنوعی: یحیی بن ابی کثیر می‌گوید هر کسی که با دیگران ارتباط برقرار کند، باید با آن‌ها نرم و با مدارا باشد و اگر کسی این کار را انجام ندهد، نشان‌دهنده‌ی دو رویی اوست.
سعدبن حرب گوید نزدیک مالک بن مِعْوَلْ شدم بکوفه ویرا دیدم در سرای خویش تنها گفتم متوحش نگردی از تنهائی گفت چنان دانم که هیچکس با خدای مستوحش نگردد.
هوش مصنوعی: سعد بن حرب می‌گوید که نزد مالک بن معول در کوفه رفتم و او را در خانه‌اش تنها دیدم. به او گفتم از تنهایی نترسی؟ او پاسخ داد که من می‌دانم وقتی با خدا هستی، هیچ‌کس نباید از تنهایی بترسد.
جنید راست، گفت هرکه خواهد که دین وی بسلامت بود و تن و دل وی آسوده بود گو از مردمان جدا باش که این زمانۀ وحشت است و خردمند آنست که تنهائی اختیار کند.
هوش مصنوعی: جنید راست می‌گوید که هر کسی می‌خواهد دینش در سلامت بماند و بدن و روحش آرامش داشته باشد، باید از دیگران فاصله بگیرد زیرا این دوران پر از خطر و وحشت است. انسان خردمند باید تنهایی را انتخاب کند.
بو یعقوب سوسی گوید تنها بودن نتواند مگر کسی که از جملۀ اقویا بود اما امثال ما را اجتماع سودمندتر تا در برابر یکدیگر کار می کنند.
هوش مصنوعی: یعقوب سوسی می‌گوید که تنها بودن تنها از عهده افراد قوی برمی‌آید، اما برای ما که از آن دسته نیستیم، بهتر است در کنار هم باشیم و با همکاری یکدیگر کار کنیم.
ابوالعبّاس دامغانی گوید شبلی مرا وصیّت کرد و گفت تنهائی پیشه گیر و نام خویش از دیوان قوم بیرو کن و روی فرا دیوار کن تا آنگاه که اجل درآید.
هوش مصنوعی: ابوالعباس دامغانی می‌گوید که شبلی به او توصیه کرد که تنها زندگی کند و نامش را از جمع مردم حذف کند و به سوی دیوار برود و در این حالت بماند تا زمان مرگش فرا برسد.
کسی بنزدیک شعیب بن حرب آمد گفت چرا آمدی گفت تا نزدیک تو بباشم گفت عبادت شرکت برنتابد، هر که را با خدای انس نبود با هیچ چیزش انس نبود.
هوش مصنوعی: کسی به نزد شعیب بن حرب رفت و از او پرسید چرا آمده‌ای؟ او پاسخ داد که برای نزدیک بودن به تو آمده‌ام. شعیب گفت عبادت تنها برای خداست و نباید با چیز دیگری شریک شود. هر کسی که با خدا ارتباط و دوستی نداشته باشد، با هیچ چیز دیگری هم نمی‌تواند ارتباط برقرار کند.
یکی را ازین قوم پرسیدند که آنجا هیچکس هست که با زو موانستی بود گفت هست، دست فرا کرد و مصحف قرآن برداشت گفت اینست و درین معنی شاعر گوید.
هوش مصنوعی: از یکی از افراد آن قوم سوال کردند که آیا در آنجا کسی وجود دارد که با زو رابطه‌ای داشته باشد. او در پاسخ گفت بله، و دستش را دراز کرد و قرآن را برداشت و گفت این است. و در این مورد یکی از شاعران نیز می‌گوید.
وکُتْبُکَ حَولی ما تُفارِقُ مَضْجَعی
وَ فِیها شِفاءُ للَّذیّ اَنا کاتِمُ
هوش مصنوعی: من تنها تو را در کنار خود می‌نویسم و در آغوشم، زیرا این نزدیکی برای من داروی شفابخش است.
مردی ذوالنّون مصری را پرسید که عزلت کی درست آید مرا گفت آنگاه که از نفس خویش عزلت گیری.
هوش مصنوعی: مردی از ذوالنون مصری پرسید که چه زمانی می‌توان به عزلت و تنهایی واقعی دست یافت. او در پاسخ گفت: زمانی که از خود و نفس خود فاصله بگیری و برتری خود را بر آن غلبه کنی.
ابن المبارک را گفتند داروی دل چیست گفت مردمان نادیدن.
هوش مصنوعی: ابن المبارک وقتی از او پرسیدند که داروی دل چه چیزی است، پاسخ داد که مردمان نادیده.
و گفته اند که چون خدای خواهد که بندۀ را از ذلّ معصیت با عزّ طاعت آرد تنهائی بر وی آسان کند و بقناعت ویرا توانگر کند و بعیب تن خویش بینا کند و هرکه این او را دادند خیر دنیا و آخرت او را دادند.
هوش مصنوعی: می‌گویند وقتی که خدا بخواهد بندۀ خود را از ذلت معصیت به عزت طاعت برساند، او را به تنهایی و آرامش می‌آزماید و احساس قناعت و بی‌نیازی به او می‌دهد. همچنین او را به عیب‌های خود آگاه می‌سازد. هر کس این هدایت را دریافت کند، خیر دنیا و آخرت نصیبش خواهد شد.