گنجور

باب بیست ویکم - در شُکر

قالَ اللّهُ تَعالی لَئِنْ شَکَرْتُمُ لَازِیدَنَّکُمْ.

عطا گوید نزدیک عائِشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها شدم و گفتم خبر گو ما را از شگفت ترین چیزی که دیدی از رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. عایشه بگریست و گفت کدام کار بود آنِ وی که عجب نبود، شبی نزدیک من آمد و اندر بستر من آمد، پس گفت یا دختر بوبکر دست بدار تا عبادت کنم خدایرا عَزَّوَجَلَّ گفتم یا رسول اللّه من نزدیکی تو دوستر دارم، دستوری دادم ویرا، برخاست و مشکی آب آنجا بود از آنجا طهارت کرد و آب بسیار بریخت و برخاست و نماز همی کرد پس بگریست چنانک اشک بر سینۀ او می رفت، پس در رکوع شد و بگریست پس سجود کرد و بگریست پس سر برآورد و بگریست و همچنین میکرد تا بلال بیامد، ویرا آگاهی داد بنماز گفتم یا رسول اللّه چرا چندین گریستی و خدای تعالی گناهان تو گذشته و آینده بیامرزیده است گفت چرا بندۀ نباشم شاکر و چرا چنین نکنم و این آیت بر من خوانده اند فرو فرستاده اند، اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ.

استاد امام ابوالقاسم رَحِمَهُ اللّهُ گوید حقیقت شکر نزدیک اهل تحقیق مقرّ آمدن باشد بنعمت منعم بر وجه فروتنی و برین وجه خدای تعالی را وصف کنند که او شکور است بر طریق توسّع و معنی این بود که بنده را جزا دهد و مکافات کند بر شکر و جزاء شکر را، شکر نام کرد چنانک گفت: وجَزَاءٌ سَیّئَةٍ سیّئةٌ مِثلُها.

و گفته اند شکر از آنست که بر عمل اندک ثواب بسیار دهد، و از اینجا گویند چهار پایرا دابّۀ شکور یعنی فربهی زیادت از آن پدیدار آرد که علف خورد و محتمل بود که گویند حقیقت شکر ثنا بود بر محسن بذکر احسان او پس شکر بنده خدایرا عزَّوَجَلَّ ثناء او باشد بر وی بیاد کرد احسان او بر وی و شکر حق سُبْحانَهُ وَتَعالی بندۀ را ثناء او باشد برو بیاد کرد احسان او را پس احسان بنده طاعت او باشد خدایرا و احسان حقّ عَزَّاسْمُهُ انعام او باشد بر بنده.

وحقیقت شکر سخن دل بود و اقرار دل به نعمت حق سُبْحانَهُ وتَعالی و شکر بر سه قسم است. شکر زبان و تن و دل امّا شکر زبان اعتراف بود بنعمت حق سُبْحانُهُ وَتَعالی بنعت خشوع و تواضع و شکر تن و ارکان مشغول کردن تن بود بموافقت فرمان و خدمت و شکر دل ملازمت بود بر بساط شهود بنگاه داشتن حرمت.

و گویند شکری بود و آن شکر علما بود بزفان و شکری بود که شکر عابدان باشد بافعال و شکری بود و آن شکر عارفان است باستقامت ایشان در جمله احوال.

ابوبکر ورّاق گوید شکر نعمت، دیدن منّت بود و نگاه داشت حرمت.

حمدونِ قصّار گوید شکر نعمت آن بود که نفس خویش اندر وی طفیلی بینی.

جنید گوید شکر را علّتی است و آن آنست که شاکر نفس خویش را زیادتی میطلبد پس او بر حفظ نفس خویش ایستاده باشد.

ابوعثمان گوید شکر دانستن عجز است از شکر.

و گفته اند شکر بر شکر تمامتر بود از شکر، و آن چنان بود که شکر خویش توفیق وی بینی و آن توفیق از جملۀ نعمت خدای بود بر تو و او را بر آن، شکر گوئی پس بر شکر، شکر کنی و این متناهی باشد.

و گفته اند شکر اضافت نعمت بود با نعمت کننده بفروتنی کردن ویرا.

جنید گوید شکر آن بود که خویشتن را اهل آن نعمت نبینی.

رویم گوید شکر آن بود که آنچ در وسع تو بود اندر آن بجای آری.

و گفته اند که شاکر آن بود که بر موجود شکر کند و شکور، آنک بر مفقود شکر کند.

و گفته اند آنکه بر عطا شکر کند شاکر بود و آنک بر بلا شکر کند شکور بود.

جنید گوید هفت ساله بودم و پیش سری ایستاده بودم و جماعتی پیش او بودند و اندر شکر سخن همی گفتند، مرا گفت یا غلام شکر چیست گفتم آنک در خدای تعالی عاصی نباشی بنعمت او، مرا گفت یا غلام زود بود که حظّ تو از خدای زبان تو بود من برین همی گریستم که سری گفت.

شبلی گوید شکر دیدن منعم بود نه دیدن نعمت.

و گفته اند شکر موجود را بدارد و مفقود را صید کند.

ابوعثمان گوید شکر عام بر طعام و لباس بود و شکر خواص برآنچه بر دل ایشان درآید از معانی.

داود علیه السّلام گفت یارب ترا شکر چون کنم و شکر من ترا نعمتی است از نزدیک تو، خداوند تعالی وحی فرستاد که اکنون مرا شکر کردی.

موسی علیه السّلام اندر مناجات گفت الهی آدم رابیافریدی بید قدرت خویش و با وی چنین و چنین کردی، ترا شکر چون کرد گفت دانست که همه از منست معرفت او بدان، شکرِ او بود مرا.

گویند یکی را دوستی بود سلطان او را بازداشت، کسی فرستاد بدو، دوستی او این دوست را گفت شکر کن، این مرد را بزدند، به وی نبشت که حال چه رفت، دوست گفت شکر کن، محبوسی آوردند، گبری که ویرا علّت شکم بود بند بر نهادند، یک جانب بر پای گبر و دیگر جانب بر پای این مرد چندین بار این گبر برپای بایستی خاست بحاجتِ خویش این مرد را با وی می بایست شد و بر سرِ وی بایستاد تا وی فارغ شود، این مرد بدوست خویش نبشت که حال چگونه است، دوست گفت شکر کن، گفت چه بلائی بود بیشتر ازین که هست؟ دوست گفت اگر این زنّار که وی بر میان دارد بر میان تو بندند و از میان او بازگشایند تو چه خواهی کرد.

و گفته اند که شکر چشم آنست که عیبی بینی بر کسی بپوشانی و شکر گوش آنک چیزی زشت شنوی بپوشی.

مردی بنزدیک سهل بن عبداللّه شد و گفت دزد اندر سرای من آمد و کالا ببرد، گفت شکر کن، اگر دزد در دل تو شدی و آن شیطان است و درستی ایمان تو ببردی تو چه دانستی کرد.

و گفته اند شکر مزه یافتن است بثناء او آنچه برو مستوجب آن نیستی از عطاء وی.

جنید گوید هرگاه که سری خواستی که مرا فائده دهد، سؤالی کردی، مرا روزی گفت یااباالقاسم شکر چیست گفتم آنک یاری نخواهی بچیزی اندر نعمتهای خدای بر معصیت او گفت این از کجا آوردی گفتم از مجالست تو.

گویند علیّ مرتضی کَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ گفت الهی مرا نعمت دادی شکر تو نکردم و بلا بر من نهادی صبر نکردم، بلا دائم نکردی، الهی از کریم چه آید مگر کرم.

و گفته اند اگر دست بمکافات نرسد باید که زبان تو از شکر باز نماند.

و نیز گفته اند چهار گروه اند که اعمال ایشانرا فایدتی نبود یکی آنکه باکر راز گوید و دیگر آنک نعمت دهد کسی را شکر نکند و دیگر که تخم در شورستانی بپراکند و دیگر آنک چراغ در آفتاب نهد.

و چنین گویند که چون ادریس را علیه السّلام مژده دادند بآمرزش، زندگانی خواست از خدای، با وی گفتند اندرین معنی گفت زندگانی خواستم تا ویرا شکر کنم که پیش ازین عملی که میکردم از بهر آمرزش میکردم فریشته پر باز کرد و ویرا برگرفت و بآسمان برد.

یکی از پیغامبران بر سنگی خرد بگذشت آب بسیار دید که از وی همی رفت، ویرا عجب آمد، خدای تعالی آن سنگ را با وی بسخن آورد گفت نشنیدی که خدای گفت وَقودُها النّاسُ وَالحِجَارَةُ. هیزم دوزخ مردم خواهند بود و سنگ، اکنون از بیم آن همی گریم، آن پیغامبر دعا کرد تا خداوند سُبْحانَهُ او را ایمن گرداند، خدای وحی فرستاد که او را ایمن کردم و پیغمبر برفت چون باز آمد همچنان آب دید که میرفت و زیادت، گفت نه خدای ترا ایمن کرد از دوزخ، همچنان گریستن میکنی، گفت آن گریستن اندوه و بیم بود و اکنون گریستن شکر و شادیست.

گفته اند شاکر همیشه بازیادت باشد زیرا که بر خویشتن دائم نعمت او می بیند قالَ اللّهُ تَعالی لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ و صابر همیشه با خدای باشد، زیرا که دائم اندر مشاهده آن بود که آن بلا ازوست قالَ اللّهُ تَعالی اِنّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرینَ.

و گفته اند وفدی بنزدیک عمر عبدالعزیز آمدند جوانی در میان بود، آن جوان در سخن آمد عمر گفت که سخن پیران گویند نیکوتر جوان گفت یا امیرالمؤمنین اگر کار به پیری بودی پیر تر از تو هست اندر میان مسلمانان عمر گفت سخن گو، جوان گفت ما وَفد رغبت نه ایم که فضل تو بما میرسد که از تو چیزی خواهیم و نه نیز وفد آنک از تو همی ترسیم که ما را عدل تو ایمن کرده است گفت پس شما کدام وفد خوانند گفت ما وفد شکریم، آمده ایم که ترا شکر کنیم و بازگردیم و اندرین معنی آورده اند:

شعر:

وَمِنَ الرَّزِیَّةِ اَنَّ شُکْری صامِتٌ
عَمّا فَعَلْتَ وَ اَنَّ بِرَّکَناطِقٌ
وَأرَیَ الصَّنِیعَةَ مِنْکَ ثُمَّ اُسِرُّها
انّی اِذًا لِیَدِ الْکَریمِ لَسَارِقٌ

خداوند تعالی وحی فرستاد بموسی علیه السَّلام که رحمت کنم بر بندگان خویش بر اهل عافیت و اهل بلا گفت مبتلا مستوجب رحمت بود از آنِ اهل عافیت چیست گفت آنک بر عافیت من شکر اندکی کنند و گویند اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلی نِعَمِ الْأَنْفاسِ وَالشُّکْرُ عَلی عَافِیَةِ الْحَوّاسِ.

دیگر گفته اند الحمدللّهِ بر ابتداء نعمت ازو باشد و شکر بند کردن نعمت را. اندر خبر درست آمده است که نخست کسانی که اندر بهشت شوند آن باشند که بهرحال که باشند خدایرا عَزَّوَجَلَّ شکر کنند.

و گفته اند اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما دَفَعَ والشُّکْرُ عَلی ماصَنَعَ.

از کسی حکایت همی آید که گفت اندر سفری بودم، پیری را دیدم دیرینه او را پرسیدم از حال او گفت اندر ابتداء کار، دل من مبتلا شد بدختر عمّی از آنِ من و آن زن نیز مرا دوست داشت باتّفاق چنان افتاد که ویرا بزنی بمن دادند آن شب که ویرا بخانۀ من آوردند ویرا، گفتم بیا تا خدایرا شکر کنیم بر آنک میان ما جمع کرد، آن شب نماز کردیم، باز یکدیگر نپرداختیم چون دیگر شب بود همچنان کردیم و هفتاد سال برین حال بودیم گفت ای زن چنین بود آن زن گفت چنانست که آن پیر می گوید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قالَ اللّهُ تَعالی لَئِنْ شَکَرْتُمُ لَازِیدَنَّکُمْ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود: اگر شکرگزاری کنید، بر نعمت‌هایتان می‌افزایم.
عطا گوید نزدیک عائِشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها شدم و گفتم خبر گو ما را از شگفت ترین چیزی که دیدی از رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. عایشه بگریست و گفت کدام کار بود آنِ وی که عجب نبود، شبی نزدیک من آمد و اندر بستر من آمد، پس گفت یا دختر بوبکر دست بدار تا عبادت کنم خدایرا عَزَّوَجَلَّ گفتم یا رسول اللّه من نزدیکی تو دوستر دارم، دستوری دادم ویرا، برخاست و مشکی آب آنجا بود از آنجا طهارت کرد و آب بسیار بریخت و برخاست و نماز همی کرد پس بگریست چنانک اشک بر سینۀ او می رفت، پس در رکوع شد و بگریست پس سجود کرد و بگریست پس سر برآورد و بگریست و همچنین میکرد تا بلال بیامد، ویرا آگاهی داد بنماز گفتم یا رسول اللّه چرا چندین گریستی و خدای تعالی گناهان تو گذشته و آینده بیامرزیده است گفت چرا بندۀ نباشم شاکر و چرا چنین نکنم و این آیت بر من خوانده اند فرو فرستاده اند، اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ.
هوش مصنوعی: عطا می‌گوید: نزد عایشه رسیدم و از او خواستم که یکی از شگفت‌انگیزترین کارهایی که از رسول خدا (ص) دیده، برایم بگوید. عایشه اشک ریخت و گفت: کدام کار او عجیب نبود؟ شبی نزد من آمد و به بستر من آمد و گفت: «ای دختر ابوبکر، بگذار تا عبادت کنم». گفتم: «ای پیامبر خدا، من نزدیکی تو را بیشتر دوست دارم». او سپس برخاست و ظرف آبی در آنجا دید و طهارت کرد و آب زیادی بر روی خود ریخت و شروع به نماز خواندن کرد. در حالی که اشک بر سینه‌اش می‌ریخت، به گریه ادامه داد. وقتی به رکوع و سجده رفت، باز هم گریست و بعد از بلند شدن نیز اشک ریخت و همین‌طور ادامه داد تا بلال آمد و به او خبر داد که وقت نماز است. گفتم: «ای رسول خدا، چرا اینقدر گریه کردی؟ در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده‌ات را بخشیده است؟» او پاسخ داد: «چرا نباید بنده‌ای شاکر باشم و چرا نباید اینگونه عمل کنم، در حالی که این آیه بر من نازل شده: «ان در آفرینش آسمان‌ها و زمین»».
استاد امام ابوالقاسم رَحِمَهُ اللّهُ گوید حقیقت شکر نزدیک اهل تحقیق مقرّ آمدن باشد بنعمت منعم بر وجه فروتنی و برین وجه خدای تعالی را وصف کنند که او شکور است بر طریق توسّع و معنی این بود که بنده را جزا دهد و مکافات کند بر شکر و جزاء شکر را، شکر نام کرد چنانک گفت: وجَزَاءٌ سَیّئَةٍ سیّئةٌ مِثلُها.
هوش مصنوعی: استاد امام ابوالقاسم رحمت‌الله‌علیه می‌فرمایند که حقیقت شکر در نظر اهل تحقیق، شناخت نعمت‌ها و تقدیر آن‌ها به شکلی توام با فروتنی است. از این رو، خداوند را نیز با صفت شکور توصیف می‌کنند، که به معنای پاداش دادن به بندگان بر اساس شکرگزاری آنهاست. در واقع، شکر، پاداشی است که به بخاطر شکرگزاری به افراد عطا می‌شود، همان‌طور که در قرآن آمده: "و جزای عمل ناپسند، چیز مشابه خود آن است."
و گفته اند شکر از آنست که بر عمل اندک ثواب بسیار دهد، و از اینجا گویند چهار پایرا دابّۀ شکور یعنی فربهی زیادت از آن پدیدار آرد که علف خورد و محتمل بود که گویند حقیقت شکر ثنا بود بر محسن بذکر احسان او پس شکر بنده خدایرا عزَّوَجَلَّ ثناء او باشد بر وی بیاد کرد احسان او بر وی و شکر حق سُبْحانَهُ وَتَعالی بندۀ را ثناء او باشد برو بیاد کرد احسان او را پس احسان بنده طاعت او باشد خدایرا و احسان حقّ عَزَّاسْمُهُ انعام او باشد بر بنده.
هوش مصنوعی: گفته شده است که شکر ورزیدن به عمل کم، پاداش بسیار می‌دهد. از اینجا برخی می‌گویند که نشانه شکرگزاری خوب، در نتیجه‌ی خوردن علف و به دست آوردن چاقی و فربهی است. حقیقت شکر را می‌توان در ستایش کردن کسی جستجو کرد که به ما احسان کرده است. بنابراین شکرگزاری بنده برای خداوند به معنای یادآوری نعمت‌ها و احسانات اوست. همچنین شکرگزاری خداوند، به معنای ستایش بنده به خاطر نعمت‌هایش است. احسان بنده در واقع طاعت و بندگی او به خداوند است و در عوض، احسان خداوند به بنده به صورت نعمت‌هایی است که به او ارزانی می‌شود.
وحقیقت شکر سخن دل بود و اقرار دل به نعمت حق سُبْحانَهُ وتَعالی و شکر بر سه قسم است. شکر زبان و تن و دل امّا شکر زبان اعتراف بود بنعمت حق سُبْحانُهُ وَتَعالی بنعت خشوع و تواضع و شکر تن و ارکان مشغول کردن تن بود بموافقت فرمان و خدمت و شکر دل ملازمت بود بر بساط شهود بنگاه داشتن حرمت.
هوش مصنوعی: شکر واقعی از عمق دل نشأت می‌گیرد و بیانگر شناخت و قدردانی از نعمت‌های الهی است. شکر به سه دسته تقسیم می‌شود: شکر زبانی، شکر بدنی و شکر قلبی. شکر زبانی به معنای اعتراف به نعمت‌های خداوند و بیان آن با خشوع و فروتنی است. شکر بدنی به معنای اقدام و فعالیت جسمی در جهت اطاعت از فرمان‌های الهی و خدمت به دیگران است. شکر قلبی نیز به معنای حفظ حرمت و حضور در آگاهی از نعمت‌ها و ارتباط با خداوند است.
و گویند شکری بود و آن شکر علما بود بزفان و شکری بود که شکر عابدان باشد بافعال و شکری بود و آن شکر عارفان است باستقامت ایشان در جمله احوال.
هوش مصنوعی: می‌گویند شکر چند نوع است: نوعی از آن شکر علمی است که با زبان بیان می‌شود، شکر دیگر شکر عبادت‌کنندگان است که با اعمال به‌جا آورده می‌شود، و شکری هم وجود دارد که شکر عارفان است و به ثبات و استقامت آن‌ها در تمام اوضاع و احوال مربوط می‌شود.
ابوبکر ورّاق گوید شکر نعمت، دیدن منّت بود و نگاه داشت حرمت.
هوش مصنوعی: ابوبکر ورّاق می‌گوید: شکرگزاری بابت نعمت، به معنای توجه به نعمت‌ها و حفظ احترام به آن‌هاست.
حمدونِ قصّار گوید شکر نعمت آن بود که نفس خویش اندر وی طفیلی بینی.
هوش مصنوعی: حمدون قصار می‌گوید: شکرگزاری نعمت‌ها زمانی درست است که خود را درخور و شایسته آن نعمت‌ها ببینی.
جنید گوید شکر را علّتی است و آن آنست که شاکر نفس خویش را زیادتی میطلبد پس او بر حفظ نفس خویش ایستاده باشد.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید شکر به یک دلیل نیاز دارد، و آن این است که شاکر خواهان افزوده شدن به حالت خود است. بنابراین او باید تلاش کند تا نفس خود را حفظ کند.
ابوعثمان گوید شکر دانستن عجز است از شکر.
هوش مصنوعی: ابوعثمان می‌گوید: دانستن شکرگزاری خود نشانه‌ای از ناتوانی در حقیقت شکرگزاری است.
و گفته اند شکر بر شکر تمامتر بود از شکر، و آن چنان بود که شکر خویش توفیق وی بینی و آن توفیق از جملۀ نعمت خدای بود بر تو و او را بر آن، شکر گوئی پس بر شکر، شکر کنی و این متناهی باشد.
هوش مصنوعی: گفته شده است که شکرگزاری بر نعمت‌ها، خود نیز نعمتی بزرگتر و کامل‌تر از نعمت‌ها است. یعنی وقتی شکر نعمت‌هایی که داری را به جا می‌آوری، در واقع توفیق این شکرگزاری نیز یکی از نعمت‌های خداوند است. بنابراین وقتی شکر می‌کنی، باید بر نعمت شکرگزاری نیز شکرگزار باشی و این عمل پایانی ندارد.
و گفته اند شکر اضافت نعمت بود با نعمت کننده بفروتنی کردن ویرا.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که شکرگزاری باعث افزایش نعمت‌ها می‌شود و نعمت‌دهنده را خوشنود می‌کند.
جنید گوید شکر آن بود که خویشتن را اهل آن نعمت نبینی.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید شکرگزاری واقعی زمانی است که خود را شایسته آن نعمت ندانیم.
رویم گوید شکر آن بود که آنچ در وسع تو بود اندر آن بجای آری.
هوش مصنوعی: رویم می‌گوید: شکر و قدردانی این است که آنچه در توان توست را در جای درست به کار ببندی.
و گفته اند که شاکر آن بود که بر موجود شکر کند و شکور، آنک بر مفقود شکر کند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که شخص شاکر به خاطر داشته‌هایش شکرگزاری می‌کند، در حالی که شخص شکور به خاطر چیزهایی که ندارد و یا مفقود شده‌اند، شکر می‌زند.
و گفته اند آنکه بر عطا شکر کند شاکر بود و آنک بر بلا شکر کند شکور بود.
هوش مصنوعی: گفته شده است کسی که بر نعمت‌ها شکرگزاری کند، انسان شاکری است و کسی که در برابر مشکلات و سختی‌ها شکرگزاری کند، انسان شکوری محسوب می‌شود.
جنید گوید هفت ساله بودم و پیش سری ایستاده بودم و جماعتی پیش او بودند و اندر شکر سخن همی گفتند، مرا گفت یا غلام شکر چیست گفتم آنک در خدای تعالی عاصی نباشی بنعمت او، مرا گفت یا غلام زود بود که حظّ تو از خدای زبان تو بود من برین همی گریستم که سری گفت.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید که وقتی هفت ساله بود، در کنار یک شخص بزرگ نشسته بود و گروهی نیز در اطراف او بودند و درباره شکرگزاری صحبت می‌کردند. آن شخص به جنید گفت: ای پسر، شکر چیست؟ جنید در پاسخ گفت: شکر آن است که در برابر نعمت‌های خداوند متعال، عاصی نباشی. او دوباره به جنید گفت: ای پسر، زود است که سهم تو از خدا از زبان تو باشد. جنید از این سخن به شدت گریه کرد.
شبلی گوید شکر دیدن منعم بود نه دیدن نعمت.
هوش مصنوعی: شبلی می‌گوید که خوشنودی و شکرگزاری به خاطر مشاهده بخشنده و نعمت‌هایی که او به انسان‌ها می‌دهد، نه فقط به خاطر خود نعمت‌ها.
و گفته اند شکر موجود را بدارد و مفقود را صید کند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که باید از داشته‌هایی که داریم مراقبت کنیم و به دنبال مسائل و فرصت‌هایی که هنوز به دست نیاورده‌ایم، باشیم.
ابوعثمان گوید شکر عام بر طعام و لباس بود و شکر خواص برآنچه بر دل ایشان درآید از معانی.
هوش مصنوعی: ابوعثمان می‌گوید شکر به دو نوع تقسیم می‌شود: شکر عمومی که شامل غذا و لباس می‌شود و شکر خاص که مربوط به معانی و احساساتی است که در دل افراد شکل می‌گیرد.
داود علیه السّلام گفت یارب ترا شکر چون کنم و شکر من ترا نعمتی است از نزدیک تو، خداوند تعالی وحی فرستاد که اکنون مرا شکر کردی.
هوش مصنوعی: داود علیه‌السلام گفت: ای پروردگار، چگونه می‌توانم شکرگزاری تو را به جا آورم؟ چرا که شکر من برای تو، خود نعمتی است که از سوی تو به من داده شده است. خداوند متعال وحی فرستاد که: حالا که تو شکر مرا به جا آوردی.
موسی علیه السّلام اندر مناجات گفت الهی آدم رابیافریدی بید قدرت خویش و با وی چنین و چنین کردی، ترا شکر چون کرد گفت دانست که همه از منست معرفت او بدان، شکرِ او بود مرا.
هوش مصنوعی: موسی علیه‌السلام در دعای خود گفت: "خدای من، تو آدم را با قدرت خود آفریدی و او را به این شکل و به آن شکل درآوری. چگونه باید شکر تو را به‌جا آورم؟" خداوند پاسخ داد: "آدم دانست که همه چیز از من است و معرفت او به این امر، خود شکرگزاری برای من است."
گویند یکی را دوستی بود سلطان او را بازداشت، کسی فرستاد بدو، دوستی او این دوست را گفت شکر کن، این مرد را بزدند، به وی نبشت که حال چه رفت، دوست گفت شکر کن، محبوسی آوردند، گبری که ویرا علّت شکم بود بند بر نهادند، یک جانب بر پای گبر و دیگر جانب بر پای این مرد چندین بار این گبر برپای بایستی خاست بحاجتِ خویش این مرد را با وی می بایست شد و بر سرِ وی بایستاد تا وی فارغ شود، این مرد بدوست خویش نبشت که حال چگونه است، دوست گفت شکر کن، گفت چه بلائی بود بیشتر ازین که هست؟ دوست گفت اگر این زنّار که وی بر میان دارد بر میان تو بندند و از میان او بازگشایند تو چه خواهی کرد.
هوش مصنوعی: روزی دوستی بود که دوستش را سلطانی بازداشت کرده بود. یکی از دوستانش به او پیامی فرستاد و گفت: "برای این موضوع شکرگزار باش." اما آن مرد به او جواب داد که چطور می‌توانم شکرگزاری کنم، در حالی که او به زندان افتاده است. سپس دوستی دیگر به او نوشت که اوضاع چگونه است و او باز هم همان پاسخ را داد که باید شکرگزار باشی. در ادامه، شخص دیگری از زندان آزاد شد که علت زندانی شدنش مشکل مالی بود. او به پای آن مرد بند زده شده و باید برای برآورده کردن نیاز خود مدام از او انتظار می‌کشید. مرد به دوستش نوشت و از حالش پرسید، و دوستش همچنان گفت شکرگزار باش. مرد از شدت ناباوری پرسید که آیا ممکن است بلایی بدتر از این وجود داشته باشد؟ دوستش در جواب گفت: "اگر آن زنجیری که او به کمر دارد بر کمر تو بسته شود و از تو بگیرند، تو چه کار خواهی کرد؟"
و گفته اند که شکر چشم آنست که عیبی بینی بر کسی بپوشانی و شکر گوش آنک چیزی زشت شنوی بپوشی.
هوش مصنوعی: گفته شده که شکر یعنی اینکه وقتی عیبی از کسی می‌بینی، آن را بپوشانی و به نوعی بپوشی. و همچنین شکر گوش به این معناست که اگر چیزی زشت شنیدی، آن را از دیگران پنهان کنی.
مردی بنزدیک سهل بن عبداللّه شد و گفت دزد اندر سرای من آمد و کالا ببرد، گفت شکر کن، اگر دزد در دل تو شدی و آن شیطان است و درستی ایمان تو ببردی تو چه دانستی کرد.
هوش مصنوعی: مردی نزد سهل بن عبداللّه رفت و گفت: دزدی به خانه‌ام آمده و اموالم را دزدیده است. سهل در پاسخ گفت: شکرگذار باش، زیرا اگر دزد در دل تو ریشه دوانده باشد، این خود شیطانی است که ایمان تو را تحت تأثیر قرار داده و از بین برده است، و تو چه می‌دانی که چه کرده‌ای؟
و گفته اند شکر مزه یافتن است بثناء او آنچه برو مستوجب آن نیستی از عطاء وی.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که شکر به معنای چشیدن طعم نعمت‌ها است، و ستایش او به این خاطر است که ما لایق نعمت‌های او نیستیم، بلکه این نعمت‌ها از عطای اوست.
جنید گوید هرگاه که سری خواستی که مرا فائده دهد، سؤالی کردی، مرا روزی گفت یااباالقاسم شکر چیست گفتم آنک یاری نخواهی بچیزی اندر نعمتهای خدای بر معصیت او گفت این از کجا آوردی گفتم از مجالست تو.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید: هر زمان که خواستی که سرّی به من بگویی که به من فایده برساند یا سؤالی کردی، روزی به من گفت: «ای پسر ابوالقاسم، شکر چیست؟» من پاسخ دادم که شکر این است که از خدا خواسته‌هایت را طلب کنی و در مقابل نعمت‌های او معصیت نکنی. او از من پرسید: «این را از کجا یاد گرفتی؟» و من گفتم: «از هم‌نشینی با تو».
گویند علیّ مرتضی کَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ گفت الهی مرا نعمت دادی شکر تو نکردم و بلا بر من نهادی صبر نکردم، بلا دائم نکردی، الهی از کریم چه آید مگر کرم.
هوش مصنوعی: علی مرتضی می‌گوید: خدایا، تو به من نعمت دادی و من شکرگزار تو نبودم، و بلایی به سرم آوردی و من در برابر آن صبر نکردم. اما تو این بلا را برای همیشه بر من نداشتی. پس از اوصاف کریمانه‌ات، جز کرم و سخاوت چه چیزی بر می‌آید؟
و گفته اند اگر دست بمکافات نرسد باید که زبان تو از شکر باز نماند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که حتی اگر به نتیجه عمل‌های خوب نرسیم، باید زبانمان به گفتن چیزهای خوب و شیرین ادامه دهد.
و نیز گفته اند چهار گروه اند که اعمال ایشانرا فایدتی نبود یکی آنکه باکر راز گوید و دیگر آنک نعمت دهد کسی را شکر نکند و دیگر که تخم در شورستانی بپراکند و دیگر آنک چراغ در آفتاب نهد.
هوش مصنوعی: برخی گفته‌اند که چهار دسته هستند که اعمالشان بی‌فایده است. اول کسی است که راز کسی را فاش می‌کند. دوم کسی است که نعمتی به کسی می‌دهد اما شکرش را به جا نمی‌آورد. سوم کسی است که دانه را در زمین شوره می‌پراکند و چهارم کسی است که چراغ را زیر نور آفتاب قرار می‌دهد.
و چنین گویند که چون ادریس را علیه السّلام مژده دادند بآمرزش، زندگانی خواست از خدای، با وی گفتند اندرین معنی گفت زندگانی خواستم تا ویرا شکر کنم که پیش ازین عملی که میکردم از بهر آمرزش میکردم فریشته پر باز کرد و ویرا برگرفت و بآسمان برد.
هوش مصنوعی: می‌گویند که وقتی ادریس علیه‌السلام خبر از آمرزش را دریافت کرد، از خداوند زندگی دوباره خواست. به او گفتند که چرا چنین خواستی را داری، او پاسخ داد که می‌خواهد شکرگزار خدا باشد زیرا قبلاً اعمالش را به خاطر آمرزش انجام می‌داد. در این حین، فرشته‌ای به سوی او آمد و او را به آسمان برد.
یکی از پیغامبران بر سنگی خرد بگذشت آب بسیار دید که از وی همی رفت، ویرا عجب آمد، خدای تعالی آن سنگ را با وی بسخن آورد گفت نشنیدی که خدای گفت وَقودُها النّاسُ وَالحِجَارَةُ. هیزم دوزخ مردم خواهند بود و سنگ، اکنون از بیم آن همی گریم، آن پیغامبر دعا کرد تا خداوند سُبْحانَهُ او را ایمن گرداند، خدای وحی فرستاد که او را ایمن کردم و پیغمبر برفت چون باز آمد همچنان آب دید که میرفت و زیادت، گفت نه خدای ترا ایمن کرد از دوزخ، همچنان گریستن میکنی، گفت آن گریستن اندوه و بیم بود و اکنون گریستن شکر و شادیست.
هوش مصنوعی: یکی از پیامبران بر روی سنگی عبور می‌کرد و آب زیادی را دید که از آنجا می‌ریخت. این صحنه او را متعجب کرد. خداوند سنگ را به سخن آورد و به او یادآوری کرد که آیا نشنیده‌ای که خداوند گفته است که هیزم دوزخ انسان‌ها و سنگ‌ها هستند؟ سنگ اکنون از ترس این موضوع گریه می‌کند. پیامبر دعا کرد تا خداوند او را نجات دهد و خداوند وحی فرستاده و به او اطمینان داد که من تو را ایمن کردم. پیامبر که برمی‌گشت باز هم آب را می‌دید که در حال رفتن است و این او را نگران کرد. او گفت مگر خدا تو را از دوزخ ایمن نکرد؟ چرا همچنان می‌گریی؟ سنگ پاسخ داد که گریه‌اش در حال حاضر از روی اندوه و ترس بوده، اما اکنون این گریه نشانه شکرگزاری و شادی اوست.
گفته اند شاکر همیشه بازیادت باشد زیرا که بر خویشتن دائم نعمت او می بیند قالَ اللّهُ تَعالی لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ و صابر همیشه با خدای باشد، زیرا که دائم اندر مشاهده آن بود که آن بلا ازوست قالَ اللّهُ تَعالی اِنّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرینَ.
هوش مصنوعی: گفته شده است که شکرگزار همیشه باید در یاد باشد، زیرا که در این حالت همواره نعمت‌های الهی را در زندگی خود می‌بیند. خداوند فرموده است: اگر شکرگزار باشید، نعمت‌هایم را بر شما می‌افزایم. همچنین، صبور همیشه باید در ارتباط با خداوند باشد، زیرا او می‌بیند که مشکلات و سختی‌ها از جانب خدا هستند. خداوند نیز وعده داده است که با صابران است.
و گفته اند وفدی بنزدیک عمر عبدالعزیز آمدند جوانی در میان بود، آن جوان در سخن آمد عمر گفت که سخن پیران گویند نیکوتر جوان گفت یا امیرالمؤمنین اگر کار به پیری بودی پیر تر از تو هست اندر میان مسلمانان عمر گفت سخن گو، جوان گفت ما وَفد رغبت نه ایم که فضل تو بما میرسد که از تو چیزی خواهیم و نه نیز وفد آنک از تو همی ترسیم که ما را عدل تو ایمن کرده است گفت پس شما کدام وفد خوانند گفت ما وفد شکریم، آمده ایم که ترا شکر کنیم و بازگردیم و اندرین معنی آورده اند:
هوش مصنوعی: وفدی نزد عمر عبدالعزیز آمدند و در میان آنها جوانی بود. وقتی نوبت سخن گفتن به او رسید، عمر گفت که سخنان پیران بهتر است. جوان پاسخ داد: «ای امیرالمؤمنین، اگر سن مهم باشد، در میان مسلمانان کسی پیرتر از تو نیست.» عمر او را تشویق کرد که ادامه دهد. جوان گفت: «ما برای درخواست فضل تو نیامده‌ایم که چیزی از تو بخواهیم، و همچنین از تو نمی‌ترسیم چون عدالت تو ما را در امان قرار داده است.» عمر پرسید پس شما کدام وفد هستید؟ جوان پاسخ داد: «ما وفد شکر هستیم و آمده‌ایم که از تو قدردانی کنیم و سپس بازگردیم.»
وَمِنَ الرَّزِیَّةِ اَنَّ شُکْری صامِتٌ
عَمّا فَعَلْتَ وَ اَنَّ بِرَّکَناطِقٌ
هوش مصنوعی: از مصیبت بزرگ این است که شکرگزاری من نسبت به آنچه تو انجام داده‌ای، خاموش است و نیکی‌ات همچنان در کلام و گفتار من نمایان است.
وَأرَیَ الصَّنِیعَةَ مِنْکَ ثُمَّ اُسِرُّها
انّی اِذًا لِیَدِ الْکَریمِ لَسَارِقٌ
هوش مصنوعی: من کارهای خوب تو را می‌بینم و آن‌ها را در دل نگه می‌دارم؛ زیرا اگر این کارها را بگویم، ثابت می‌شود که من مانند دزد به این چیزها چنگ انداخته‌ام.
خداوند تعالی وحی فرستاد بموسی علیه السَّلام که رحمت کنم بر بندگان خویش بر اهل عافیت و اهل بلا گفت مبتلا مستوجب رحمت بود از آنِ اهل عافیت چیست گفت آنک بر عافیت من شکر اندکی کنند و گویند اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلی نِعَمِ الْأَنْفاسِ وَالشُّکْرُ عَلی عَافِیَةِ الْحَوّاسِ.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد که بر بندگانش رحم کند، هم بر افرادی که در وضعیت راحتی هستند و هم بر کسانی که دچار مشکلات و بلاها شده‌اند. او اشاره کرد که افراد مبتلا هم مستحق رحمت هستند. در مورد کسانی که در عافیت هستند، گفت دلیل آن این است که آنها شکرگزاری کمی نسبت به نعمت‌های خود می‌کنند و به زبان می‌آورند که "سپاس خداوند را به خاطر نعمت‌های زندگی و شکرگزاری برای سلامت حواس."
دیگر گفته اند الحمدللّهِ بر ابتداء نعمت ازو باشد و شکر بند کردن نعمت را. اندر خبر درست آمده است که نخست کسانی که اندر بهشت شوند آن باشند که بهرحال که باشند خدایرا عَزَّوَجَلَّ شکر کنند.
هوش مصنوعی: برخی می‌گویند که باید شکر خدا را به خاطر آغاز نعمت‌هایی که به ما داده، به جا آوریم و همچنین شکرگزاری از نعمت را نیز انجام دهیم. در روایات آمده است که نخستین افرادی که وارد بهشت می‌شوند، کسانی هستند که در هر حال، خدا را شکر می‌کنند.
و گفته اند اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما دَفَعَ والشُّکْرُ عَلی ماصَنَعَ.
هوش مصنوعی: پس باید گفت که حمد و شکر برای این است که خداوند نعمت‌ها و برکت‌هایی را به ما داده است.
از کسی حکایت همی آید که گفت اندر سفری بودم، پیری را دیدم دیرینه او را پرسیدم از حال او گفت اندر ابتداء کار، دل من مبتلا شد بدختر عمّی از آنِ من و آن زن نیز مرا دوست داشت باتّفاق چنان افتاد که ویرا بزنی بمن دادند آن شب که ویرا بخانۀ من آوردند ویرا، گفتم بیا تا خدایرا شکر کنیم بر آنک میان ما جمع کرد، آن شب نماز کردیم، باز یکدیگر نپرداختیم چون دیگر شب بود همچنان کردیم و هفتاد سال برین حال بودیم گفت ای زن چنین بود آن زن گفت چنانست که آن پیر می گوید.
هوش مصنوعی: روایتی است از شخصی که در سفر بود و با پیرمردی قدیمی برخورد کرد. او از حال پیرمرد پرسید و پیرمرد گفت که در ابتدای کار، دلش به دختری از قومش تعلق گرفت که او نیز به او علاقه‌مند بود. به طور اتفاقی، آن دختر به ازدواج او درآمد. شب اول که دختر را به خانه آورد، پیرمرد پیشنهاد کرد که برای شکرگزاری به درگاه خداوند نماز بخوانند. آن‌ها در شب اول نماز خواندند و در طول شب به یکدیگر نزدیک نشدند. این رویه ادامه پیدا کرد و آن‌ها هفتاد سال به همین شکل زندگی کردند. در انتها، پیرمرد به همسرش گفت که شرایطشان چنین بوده و او نیز تایید کرد که درست است.