گنجور

بخش ۴ - حال

و از آن جمله حال است. حال نزدیک قوم معنیی است کی بر دل در آید بی آنک ایشانرا اندر وی اثری باشد و کسبی و آن از شادی بود یا از اندوهی یا بسطی یا قبضی یا شوقی یا هیبتی یا جنبشی، احوال عطا بود و مقام کسب و احوال از عین جود بود و مقامات از بذل مجهود و صاحب مقام اندر مقام خویش متمکّن بود و صاحب حال برتر میشود.

ذاالنون را پرسیدند از عارف گفت اینجا بود و بشد.

پیران گفته اند حال چون برقی بود اگر بایستد نه حال بود حدیث نفس بود و گفته اند احوال همچون نام وی است یعنی چنانک در آید و از بشود و انشدوا.

لَوْلَمْ تحُلْما سُمِیَتْحالا
وَ کُلُّ ما حالَ فَقَدْ زالا
اُنظُر اِلَی الْفَیءِ اِذا ما اَنْتَهی
یَأْخُذُ فِی النَقْصِ اِذا طالا

معنی آن بود کی هرچه آمده بود وا بشود.

قومی اشارة کرده اند ببقاء احوال و دوام او و گفتند چون باقی نبود و از پس یکدیگر نیاید لوائح بود، ناگهان برقی بجهد و برود و صاحب او هرگز باحوال نرسد چون این صفت دائم بود آنرا حال خوانند.

ابوعثمان حیری گوید چهل سالست تا خدای مرا اندر هیچ حال بنداشتست کی من آنرا کاره بوده ام، اشارة بدوام رضا کند و رضا از جملۀ احوال بود.

واجب آن کند اندرین کی گویند هرکه اشارة کند ببقاء احوال درست بود آنچه گوید و باشد کی در معنی آئی شِرْبی بود و کسی را اندرو زیادتی بود ولکن خداوند این حال را حالها بود که درآید و بنماید و برود و این حال کی شرب او بود چون آیندگان دائم باشد او را هم چنانک دائمی احوال از پیش برفت این مرد بجای دیگر رسید برتر ازین و لطیف تر ازین دائم اندر اقبال بود.

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ در معنی خبر پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ اِنَّهُ لَیُغانُ عَلی قَلْبی حَتّی اَسْتَغْفِرُاللّهِ فِی الْیَوْمِ سَبْعینَ مَرَّةً.

پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ دائم اندر بالا بود چون از حالی بحالی شدی برتر از آن پس از آن بی نیاز شدی باضافت باز آنچه رسیده بود دائم حال او اندر زیادت بود و مقدورات خدایرا از الطاف نهایت نیست.

و چون حقّ حق عزّ بود و رسیدن بدو اندر حقیقت محال بود، بنده دائم اندر زیادة بود و هیچ معنی نبود کی بدو رسد الّا اندر مقدور خدای معنی دیگر بود برتر از آن، و برین حمل کنند سخن ایشان که نیکوئی ابرار گناه مقرّبان باشد.

جنید را پرسیدند ازین لفظ، این بیت بگفت. شعر:

طَوارِقُ اَنوارٍ تَلوحُ اِذا بَدَتْ
فتُظْهِرُ کِتْماناً و تُخْبِرُ عَنْجَمْعٍ
بخش ۳ - مقام: و ازان جمله مقام است. و مقام آن بود که بنده بمنازلت متحقق گردد بدو بلونی از طلب و جهد و تکلّف و مقام هرکسی جای ایستادن او بود بدان نزدیکی و آنچه به ریاضت بیابد و شرط آن بود کی ازین مقام بدیگر نیارد تا حکم این مقام تمام بجای نیارد از بهر آنک هرکه را قناعت نبود توکّل وی درست نیاید و هرکه را توکّل نبود تسلیم وی درست نیاید.بخش ۵ - قبض و بسط: و از آن جمله قبض و بسط است، قبض و بسط دو حال است پس از آنک بنده از حال خوف برگذرد و از حال رجاء، قبض عارف را هم چنان بود که خوف مبتدی را و بسط عارف را بمنزلت رجا بود مبتدی را و فرق میان قبض و خوف و بسط و رجا آن بود که خوف از چیزی بود که خواهد بود، ترسد از فوت دوست یا آمدن بلائی ناگهان و رجاء همچنین بود امید دارد با آمدن دوست یا رستن از بلائی یا کفایت مکروهی اندر مستقبل امّا قبض معنیی را بود اندر وقت حاصل و بسط همچنین، خداوند خوف و رجا دل وی معلّق بود بآنچه خواهد بود و خداوند قبض و بسط وقت وی مستغرق بود بواردی غالب برو اندر حال پس صفت ایشان متفاوتست برحسب تفاوت زیرا که مستوفی نیست احوال ایشان، واردی بود که موجب قبض بود ولیکن اندر خداوند آن چیزهاء دیگر را راه بود نچنانک همگی او فرا گیرد و واردی بود که بازو هیچ چیز را گذر نبود اندر صاحب او زیرا که او را از او فرا گرفته باشد بجملگی چنانک یکی همی گوید اَنارَدْمٌ یعنی اندر من راه نیست هیچ چیز را و مبسوط دو گونه است مبسوط بود ببسطی کی خلق را اندر وی راه بود و مستوحش نگردد از بیشترین چیزها و مبسوطی بود که هیچ چیز اندر وی اثر نکند بهیچ حال از حالها.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از آن جمله حال است. حال نزدیک قوم معنیی است کی بر دل در آید بی آنک ایشانرا اندر وی اثری باشد و کسبی و آن از شادی بود یا از اندوهی یا بسطی یا قبضی یا شوقی یا هیبتی یا جنبشی، احوال عطا بود و مقام کسب و احوال از عین جود بود و مقامات از بذل مجهود و صاحب مقام اندر مقام خویش متمکّن بود و صاحب حال برتر میشود.
هوش مصنوعی: حال یکی از جنبه‌هایی است که به دل انسان می‌رسد بدون اینکه در آن اثر خارجی یا کسبی وجود داشته باشد. این حالت‌ها می‌توانند ناشی از شادی، اندوه، احساس گشایش یا تنگی، شوق، ترس، یا حرکتی باشند. حال‌ها نوعی عطا هستند و مقامات نتیجه تلاش و بذل و بخشش می‌باشند. فردی که به مقام خود تسلط دارد، از نظر معنوی در موقعیت بهتری قرار می‌گیرد و کسی که حال داره، در واقع در وضعیتی بالاتر از دیگران قرار می‌گیرد.
ذاالنون را پرسیدند از عارف گفت اینجا بود و بشد.
هوش مصنوعی: ذاالنون از عارفان پرسیدند که آیا می‌تواند درباره حال و احوالش توضیح بدهد، او در پاسخ گفت که این احساسات و حالات در اینجا وجود داشت و سپس ناپدید شد.
پیران گفته اند حال چون برقی بود اگر بایستد نه حال بود حدیث نفس بود و گفته اند احوال همچون نام وی است یعنی چنانک در آید و از بشود و انشدوا.
هوش مصنوعی: پیران گفته‌اند که حال فرد مانند برق است؛ اگر درنگ کند، دیگر حال نیست و تبدیل به گفتگوی نفس می‌شود. همچنین گفته‌اند حالات انسانی شبیه اسم آن شخص است، یعنی هرگاه که تغییر کند، بر اساس احساسات و شرایط مختلف، به صورت‌های متفاوتی در می‌آید و از بین می‌رود.
لَوْلَمْ تحُلْما سُمِیَتْحالا
وَ کُلُّ ما حالَ فَقَدْ زالا
هوش مصنوعی: اگر خواب نمی‌دیدی، نامی بر آن نمی‌گذارد. و هر چیزی که حالت پیدا کند، از بین می‌رود.
اُنظُر اِلَی الْفَیءِ اِذا ما اَنْتَهی
یَأْخُذُ فِی النَقْصِ اِذا طالا
هوش مصنوعی: به سایه‌ای که به طول می‌آید نگاه کن، زیرا هر چه بیشتر طول بکشد، کوچکتر می‌شود.
معنی آن بود کی هرچه آمده بود وا بشود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر چیزی که پیش آمده باید به پایان برسد یا آزاد شود.
قومی اشارة کرده اند ببقاء احوال و دوام او و گفتند چون باقی نبود و از پس یکدیگر نیاید لوائح بود، ناگهان برقی بجهد و برود و صاحب او هرگز باحوال نرسد چون این صفت دائم بود آنرا حال خوانند.
هوش مصنوعی: گروهی به ادامه و ماندگاری برخی حالات اشاره کرده‌اند و گفته‌اند که اگر چیزی پایدار نباشد و یک به یک دنبال یکدیگر نیاید، مانند یک نور ناگهانی خواهد بود که می‌آید و می‌رود و هیچ‌گاه صاحب آن به حالتی که بود، نخواهد رسید. از آنجا که این صفت دائمی است، آن را حالت می‌نامند.
ابوعثمان حیری گوید چهل سالست تا خدای مرا اندر هیچ حال بنداشتست کی من آنرا کاره بوده ام، اشارة بدوام رضا کند و رضا از جملۀ احوال بود.
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری می‌گوید که به مدت چهل سال، خداوند او را از انجام هر کاری بازداشته است و او را در هیچ حالتی مشغول نکرده است. این نشان‌دهنده دوام رضایت است و رضایت یکی از حالات مختلفی است که انسان می‌تواند داشته باشد.
واجب آن کند اندرین کی گویند هرکه اشارة کند ببقاء احوال درست بود آنچه گوید و باشد کی در معنی آئی شِرْبی بود و کسی را اندرو زیادتی بود ولکن خداوند این حال را حالها بود که درآید و بنماید و برود و این حال کی شرب او بود چون آیندگان دائم باشد او را هم چنانک دائمی احوال از پیش برفت این مرد بجای دیگر رسید برتر ازین و لطیف تر ازین دائم اندر اقبال بود.
هوش مصنوعی: آنچه لازم است این است که هر کسی که به حالت‌های پایدار اشاره کند، گفته‌اش صحیح و درست است. در این حالت، ممکن است کسی در نظرش زیاده‌روی کند، اما خداوند این حالات را به شکل‌های مختلفی به نمایش می‌گذارد و می‌گیرد. حالتی که به آن «شرب» گفته شده، اگرچه برای نسل‌های آینده همچنان ادامه دارد، اما مانند حالات دائمی که قبلاً وجود داشته‌اند، این شخص به مرتبه‌ای بالاتر و لطیف‌تر از این رسیده و همیشه در حال استقبال و به استقبال زندگی است.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ در معنی خبر پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ اِنَّهُ لَیُغانُ عَلی قَلْبی حَتّی اَسْتَغْفِرُاللّهِ فِی الْیَوْمِ سَبْعینَ مَرَّةً.
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که استاد ابوعلی دقّاق می‌فرمایند که پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم فرموده‌اند: "غفلتی بر قلبم حاکم می‌شود تا جایی که در هر روز، هفتاد بار از خداوند طلب آمرزش می‌کنم."
پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ دائم اندر بالا بود چون از حالی بحالی شدی برتر از آن پس از آن بی نیاز شدی باضافت باز آنچه رسیده بود دائم حال او اندر زیادت بود و مقدورات خدایرا از الطاف نهایت نیست.
هوش مصنوعی: پیامبر صلی الله علیه و آله همیشه در ارتفاعات معنوی بود و وقتی در حالتی قرار می‌گرفت، به حالت‌های بالاتر و بهتری می‌رسید و پس از آن از هر نیاز یا کمبود بی نیاز می‌شد. او همواره در حال دریافت الطاف و نعمت‌های الهی بود و هرگز از این رحمت‌ها کاسته نمی‌شد.
و چون حقّ حق عزّ بود و رسیدن بدو اندر حقیقت محال بود، بنده دائم اندر زیادة بود و هیچ معنی نبود کی بدو رسد الّا اندر مقدور خدای معنی دیگر بود برتر از آن، و برین حمل کنند سخن ایشان که نیکوئی ابرار گناه مقرّبان باشد.
هوش مصنوعی: چون حق تعالی جایگاه عظمتی دارد و دستیابی به او در حقیقت ممکن نیست، بنده همیشه در حال افزایش و گسترش است و هیچ مفهومی وجود ندارد که بتواند به او برسد، مگر اینکه در حیطه قدرت خداوند، معنایی دیگر وجود داشته باشد که بالاتر از آن است. بنابراین، سخنان آنان را به این معنا می‌فهمند که نیکی‌های مردم صالح، گناه‌های مقربان به شمار می‌آید.
جنید را پرسیدند ازین لفظ، این بیت بگفت. شعر:
هوش مصنوعی: جنید را از این کلمه سوال کردند و او این شعر را گفت.
طَوارِقُ اَنوارٍ تَلوحُ اِذا بَدَتْ
فتُظْهِرُ کِتْماناً و تُخْبِرُ عَنْجَمْعٍ
هوش مصنوعی: وقتی نورهایی ناگهانی ظاهر می‌شوند، نشان از چیزی پنهان دارند و از یک جمعیت یا گروه خبر می‌دهند.