بخش ۲۰ - شریعت و حقیقت
و از آن جمله شریعت و حقیقت است شریعت امر بود بالتزام بندگی و حقیقت مشاهدت ربوبیّت بود، هر شریعت کی مؤیّد نباشد بحقیقت پذیرفته نبود و هر حقیقت که بسته نبود بشریعت با هیچ حاصل نیاید و شریعت بتکلیف خلق آمدست و حقیقت خبر دادن است از تصریف حق، شریعت پرستیدن حقست و حقیقت دیدن حق است، شریعت قیام کردن است بآنچه فرمود، و حقیقت دیدن است آنرا که قضا و تقدیر کردست و پنهان و آشکارا کردست.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم گفت اِیّاکَ نَعْبُدُ نگاهداشتن شریعت است و ایّاکَ نَسْتَعینُ اقرار بحقیقت.
و بدانک حقیقت شریعت است از آنجه که واجب آمد بفرمان وی و حقیقت نیز شریعت است از آنجا که معرفت، بامر او واجب آمد.
بخش ۱۹ - قُرْب و بعد: و از آن جمله قُرْب و بعد است قرب نزدیکی بود بطاعت و متّصف شدن اندر دوام اوقات بعبادت وی.بخش ۲۱ - نَفَسْ: و از آن جمله نَفَسْ است. نفس آسایش دادن دل بود بلطائف غیوب و صاحب انفاس بوصف نازک تر و باریکتر بود از صاحب احوال، صاحب وقت چنانست کی گوئی مبتدی ایست و صاحب نفس منتهی و صاحب احوال میانۀ هر دو، احوال واسطه است و انفاس نهایت علوّ و اوقات اصحاب دلرا بود و احوال خداوندان روح را و انفاس اهل سرّ را.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.