گنجور

بخش ۱۹ - قُرْب و بعد

و از آن جمله قُرْب و بعد است قرب نزدیکی بود بطاعت و متّصف شدن اندر دوام اوقات بعبادت وی.

امّا بُعد آوردن مخالفت بود و برگشتن از طاعت و اوّل بُعد دوری بود از توفیق. پس از آن بُعد بود از تحقیق پس بُعد از توفیق بُعد حقیقت بود قال صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مایَتَقرَّبُ المُتَقرَّبونَ اِلیَّ بِمِثْلِ اَداءِ ماافْتَرَضْتُ عَلَیْهِم وَلایَزالُ العبدُ یَتَقَرَّبُ الَیَّ بالنَّوافل حَتّی یُحِبُّنی وَاُحِبُّهُ فَاِذا اَحْبَتُهُ کُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَبَصَراً فَبی یَسمَعُ و بی یُبْصِر. (و خبر تا اخر) قرب بنده اول قرب او بایمان و باور داشتن بود خدایرا پس قرب بود باحسان وی و تحقیق وی و قرب سبحانه از بنده آنست که او را بشناخت خود مخصوص گرداند، امروز بمعرفت و فردا او را در آخرت گرامی گرداند بمشاهدت و عیان و اندر میان این بمنّت و لطف.

و قرب بنده نبود بحق مگر ببعدش از خلق و این از صفات دلها بود بیرون احکام ظواهر و قرب حق سبحانه بعلم و قدرت بهمگنانست خاص و عام و بلطف و تصرّف خاص مؤمنانرا و بخصایص تانیس مختصّ بود اولیا را. قالَ اللّهُ تَعالی: وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْکُمْ وَلکِنْ لاتُبْصِرونَ. وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْل الوَرید. دیگر جای گفت: وَهُوَ مَعَکُمْ اَیْنما کُنْتُمْ. دیگر گفت: مایَکُونُ مِن نَجْوی ثَلثَةٍ اِلّا هُوَ رَابِعُهُم. و هرکه قرب حق او را تحقیق گردد دوام مراقبت ویرا لازم آید، برای آنک برو نگاهبانان تقوی اند پس نگاهبانان حرمت و وفا پس نگاهبانان شرم. واندرین معنی گفته اند شعر:

کَاَنَّ رَقیباً مِنْکَ یَرْعی خَواطِری
وَآخَرَ یَرْعی ناظری و لِسانی
فما رَمَقَتْعَیْنایَ بَعْدَکَ مَنْظَراً
یَسُوءُکَ اِلّا قُلْتُ قَدْرَمَقانی
وَلا بَدَرتْمِن فِیَّ دونَکَ لَفْظَةٌ
لِغیرکَ اِلّا قُلتُ قد سَمِعانی
ولا خَطَرَتْفی السِّرِّ بَعْدَکَ خَطْرَةٌ
لِغَیْرِکَ اِلّا عَرَّجا بِعِنانی
واِخْوانِ صِدْقِ قَدْسَئِمْتُ حَدیثَهُم
وَاَمْسَکْتُ عَنْهُمْناظری وَلِسانی
وما الزُّهْدَ اَسْلی عَنهُمُ غیرَ اَنَّنی
وَجَدْتُکَ مَشْهودی بِکُلِّ مکانٍ

یکی از پیران شاگردی را مخصوص داشتی باقبال کردن بر وی، شاگردان دیگر با او اندرین معنی سخن گفتند فرا هریکی از ایشان مرغی داد و گفت بجائی برید که کس نبیند و بکشید، بهریکی جائی شدند خالی، و مرغ را بکشتند و بازآمدند، این شاگرد باز آمد و مرغ زنده بازآورد، پیر پرسید که چرا مرغ زنده باز آوردی گفت فرموده بودی که جائی بکش که هیچ کس نبیند و هیچ نبود جای الّا که حق سُبْحانَهُ می دید آن پیر گفت به اینست که او را بر شما مقدّم میدارم، غلبه بر شما حدیث خلقست و برو حدیث حق.

و رؤیت قرب حجاب بود از قرب، هرکس کی خویشتن را محلّی داند او فریفته بود زیرا که موانست بقرب او نشان مکر بود که حق سبحانه تعالی وَراءِ همه انسها است و مواضع حقیقت دهشت و محو واجب کند و درین معنی گفته اند

شعر:

قُرْبُکُم مِثلُ بُعدِکُمْ
فمَتی وَقْتُ راحتی

استاد ابوعلی دقّاق رَحِمَهُ اللّهُ این بیت بسیار گفتی. شعر:

وِدادِکُمْهَجرُ وَحُبُّکُمْقِلیً
وقُرْبُکُمْبُعْدُ وسِلْمُکُم حَرْبٌ

ابوالحسین نوری یکی را دید از شاگردان ابوحمزه گفت تو از شاگردان ابوحمزه ای که او اشارت همی کند بقرب چون او را بینی بگو که ابوالحسین نوری سلام همی گفت و گفت قرب قرب در آنچه ما در وی ایم بُعد بُعد بود. امّا قرب بذات، خداوند تعالی و تَقَدَّس ازان منزّه است کی او را حد روا نباشد و نواحی و نهایت و مقدار، هیچ مخلوق بدو نرسد و هیچ مخلوق و حادث ازو جدا نشده است بلکه آفریده اند و اسیر قدرت، صَمَدِیّت بزرگ تر از آنست کی فصل و وصل پذیرد. قربی بود کی در نعت او محال بود و آن نزدیکی بذات بود و قربی بود که آن واجب بود در نعت او و آن قرب بعلم و رؤیت بود و قربی بود جایز اندر وصف او، هرکی را خواهد ارزانی دارد از بندگان خویش و آن قرب فعل بود بلطف.

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از آن جمله قُرْب و بعد است قرب نزدیکی بود بطاعت و متّصف شدن اندر دوام اوقات بعبادت وی.
هوش مصنوعی: یکی از مفاهیمی که در اینجا به آن اشاره شده است، موضوع نزدیک شدن و دوری است. نزدیک شدن به خداوند به معنای اطاعت از او و مستمر بودن در عبادت او در تمام طول زمان است.
امّا بُعد آوردن مخالفت بود و برگشتن از طاعت و اوّل بُعد دوری بود از توفیق. پس از آن بُعد بود از تحقیق پس بُعد از توفیق بُعد حقیقت بود قال صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مایَتَقرَّبُ المُتَقرَّبونَ اِلیَّ بِمِثْلِ اَداءِ ماافْتَرَضْتُ عَلَیْهِم وَلایَزالُ العبدُ یَتَقَرَّبُ الَیَّ بالنَّوافل حَتّی یُحِبُّنی وَاُحِبُّهُ فَاِذا اَحْبَتُهُ کُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَبَصَراً فَبی یَسمَعُ و بی یُبْصِر. (و خبر تا اخر) قرب بنده اول قرب او بایمان و باور داشتن بود خدایرا پس قرب بود باحسان وی و تحقیق وی و قرب سبحانه از بنده آنست که او را بشناخت خود مخصوص گرداند، امروز بمعرفت و فردا او را در آخرت گرامی گرداند بمشاهدت و عیان و اندر میان این بمنّت و لطف.
هوش مصنوعی: دوری از خدا و طاعت باعث می‌شود انسان از موفقیت دور شود. اولین مرحله این دوری، دور شدن از توانایی در شناخت حقیقت است. پیامبر(ص) فرموده‌اند: «بنده‌ها با انجام واجبات به من نزدیک می‌شوند و همیشه با انجام نوافل به من نزدیک‌تر می‌شوند تا جایی که من آنها را دوست داشته و آنها نیز مرا دوست دارند. زمانی که من کسی را دوست داشته باشم، او را به شنیدن و دیدن خود توفیق می‌بخشم.» بنابراین، قرب بنده اول به ایمان او به خدا بستگی دارد. بعد از آن، قرب به خدا از طریق خوبی‌ها و تلاش در شناخت اوست. قرب واقعی از جانب خدا این است که بنده از شناخت خاص خود بهره‌مند شود و در دنیا به معرفت برسد و در آخرت او را با دیدن جمال و کرامتش مورد احترام قرار دهد. این مسیر با لطف و رحمت الهی همراه است.
و قرب بنده نبود بحق مگر ببعدش از خلق و این از صفات دلها بود بیرون احکام ظواهر و قرب حق سبحانه بعلم و قدرت بهمگنانست خاص و عام و بلطف و تصرّف خاص مؤمنانرا و بخصایص تانیس مختصّ بود اولیا را. قالَ اللّهُ تَعالی: وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْکُمْ وَلکِنْ لاتُبْصِرونَ. وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْل الوَرید. دیگر جای گفت: وَهُوَ مَعَکُمْ اَیْنما کُنْتُمْ. دیگر گفت: مایَکُونُ مِن نَجْوی ثَلثَةٍ اِلّا هُوَ رَابِعُهُم. و هرکه قرب حق او را تحقیق گردد دوام مراقبت ویرا لازم آید، برای آنک برو نگاهبانان تقوی اند پس نگاهبانان حرمت و وفا پس نگاهبانان شرم. واندرین معنی گفته اند شعر:
هوش مصنوعی: قرب فرد به خداوند حقیقی تنها با فاصله گرفتن از خلق و مخلوقات ممکن می‌شود و این ویژگی‌ای است که به دل‌های انسان‌ها مربوط می‌شود. نزدیکی به خداوند بر اساس علم و قدرت او برای همه موجودات است، اما نعمت و لطف خاص او به مؤمنان و اولیای او اختصاص دارد. خداوند در آیات خود بیان کرده که به ما نزدیک‌تر است از رگ گردن‌مان و در هر جایی که باشیم، او با ماست. همچنین می‌فرماید که هیچ گفتگویی میان سه نفر انجام نمی‌گیرد مگر اینکه او چهارمین آن‌هاست. هر کسی که به حقیقت نزدیکی به خداوند برسد، باید به طور مداوم مراقب خود باشد، زیرا بر او نگهبانانی از تقوی، حرمت و وفا نظارت دارند.
کَاَنَّ رَقیباً مِنْکَ یَرْعی خَواطِری
وَآخَرَ یَرْعی ناظری و لِسانی
هوش مصنوعی: انگار که یک ناظر بر افکار و احساسات من نظارت دارد و دیگری نیز بر سخنان و گفتار من.
فما رَمَقَتْعَیْنایَ بَعْدَکَ مَنْظَراً
یَسُوءُکَ اِلّا قُلْتُ قَدْرَمَقانی
هوش مصنوعی: بعد از تو دیگر هیچ منظره‌ای را نمی‌توانم ببینم که برای تو ناخوشایند باشد، جز اینکه بگویم چشمانم مدت‌هاست که به تو نگاه می‌کنند.
وَلا بَدَرتْمِن فِیَّ دونَکَ لَفْظَةٌ
لِغیرکَ اِلّا قُلتُ قد سَمِعانی
هوش مصنوعی: هیچ واژه‌ای از من که مخصوص توست را برای غیر تو بر زبان نیاورده‌ام، جز اینکه بگویم مرا شنیدند.
ولا خَطَرَتْفی السِّرِّ بَعْدَکَ خَطْرَةٌ
لِغَیْرِکَ اِلّا عَرَّجا بِعِنانی
هوش مصنوعی: پس از تو هیچ هوس و خیالی به خاطر من نمی‌رسد جز اینکه به یاد تو بیفتم.
واِخْوانِ صِدْقِ قَدْسَئِمْتُ حَدیثَهُم
وَاَمْسَکْتُ عَنْهُمْناظری وَلِسانی
هوش مصنوعی: من درباره برادران حقیقی خود سخن گفتم و از صحبت با آنها و بیان نظر و حرف خود، خودداری کردم.
وما الزُّهْدَ اَسْلی عَنهُمُ غیرَ اَنَّنی
وَجَدْتُکَ مَشْهودی بِکُلِّ مکانٍ
هوش مصنوعی: زهد و بی‌اعتنایی من به چیزهای دنیا فقط به خاطر این است که همواره تو را در هر جا که باشی، می‌بینم و تو برای من همیشه در دسترس هستی.
یکی از پیران شاگردی را مخصوص داشتی باقبال کردن بر وی، شاگردان دیگر با او اندرین معنی سخن گفتند فرا هریکی از ایشان مرغی داد و گفت بجائی برید که کس نبیند و بکشید، بهریکی جائی شدند خالی، و مرغ را بکشتند و بازآمدند، این شاگرد باز آمد و مرغ زنده بازآورد، پیر پرسید که چرا مرغ زنده باز آوردی گفت فرموده بودی که جائی بکش که هیچ کس نبیند و هیچ نبود جای الّا که حق سُبْحانَهُ می دید آن پیر گفت به اینست که او را بر شما مقدّم میدارم، غلبه بر شما حدیث خلقست و برو حدیث حق.
هوش مصنوعی: یکی از پیره‌مردها شاگردی داشت که به او توجه خاصی می‌کرد. سایر شاگردان نیز درباره این موضوع با او صحبت کردند و هر کدام از آن‌ها مرغی به او دادند و گفتند: "به جایی برو که هیچ‌کس نبیند و مرغ را بکش." هر یک از آن‌ها به محلی خلوت رفتند و مرغ را کشتند و بازگشتند. اما این شاگرد وقتی برگشت، مرغ زنده‌ای با خود آورد. پیر از او پرسید که چرا مرغ زنده را آورده است. او پاسخ داد که شما فرموده بودید که جایی برود که هیچ‌کس نبیند و هیچ مکان خالی‌تری وجود نداشت جز این که خداوند در آنجا حضور دارد. پیر گفت که به همین دلیل او را بر دیگران مقدم می‌دارد، چرا که توجه به خلق، غلبه‌ای بر توجه به حق ندارد.
و رؤیت قرب حجاب بود از قرب، هرکس کی خویشتن را محلّی داند او فریفته بود زیرا که موانست بقرب او نشان مکر بود که حق سبحانه تعالی وَراءِ همه انسها است و مواضع حقیقت دهشت و محو واجب کند و درین معنی گفته اند
هوش مصنوعی: دیدن قرب، مانعی است بر سر قرب؛ هر کسی که خود را نزدیک بداند، فریب خورده است، زیرا اینکه نزدیکی به قرب، نشانه‌ای از فریب است. حقیقت این است که خداوند فراتر از تمامی انسان‌ها است و مقام حقیقت، عجز و نابودی را به وجود می‌آورد. در این مورد گفته شده است...
قُرْبُکُم مِثلُ بُعدِکُمْ
فمَتی وَقْتُ راحتی
هوش مصنوعی: نزدیکی شما به من به اندازه دوری‌تان آزاردهنده است، پس چه زمانی راحتی و آرامش برای من فراهم می‌شود؟
استاد ابوعلی دقّاق رَحِمَهُ اللّهُ این بیت بسیار گفتی. شعر:
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی دقّاق رحمت خدا بر او، این شعر را بسیار زمزمه می‌کرد.
وِدادِکُمْهَجرُ وَحُبُّکُمْقِلیً
وقُرْبُکُمْبُعْدُ وسِلْمُکُم حَرْبٌ
هوش مصنوعی: دوری از شما برای من هجران است و عشق شما برایم مانند تلخی است، نزدیکی شما از من دوری می‌کند و صلح شما برای من مانند جنگ است.
ابوالحسین نوری یکی را دید از شاگردان ابوحمزه گفت تو از شاگردان ابوحمزه ای که او اشارت همی کند بقرب چون او را بینی بگو که ابوالحسین نوری سلام همی گفت و گفت قرب قرب در آنچه ما در وی ایم بُعد بُعد بود. امّا قرب بذات، خداوند تعالی و تَقَدَّس ازان منزّه است کی او را حد روا نباشد و نواحی و نهایت و مقدار، هیچ مخلوق بدو نرسد و هیچ مخلوق و حادث ازو جدا نشده است بلکه آفریده اند و اسیر قدرت، صَمَدِیّت بزرگ تر از آنست کی فصل و وصل پذیرد. قربی بود کی در نعت او محال بود و آن نزدیکی بذات بود و قربی بود که آن واجب بود در نعت او و آن قرب بعلم و رؤیت بود و قربی بود جایز اندر وصف او، هرکی را خواهد ارزانی دارد از بندگان خویش و آن قرب فعل بود بلطف.
هوش مصنوعی: ابوالحسین نوری یکی از شاگردان ابوحمزه را دید و به او گفت که تو هم از شاگردان ابوحمزه هستی. او اشاره می‌کند به اینکه اگر او را ببینی، به او بگو که ابوالحسین نوری سلام می‌فرستد و می‌گوید که در موضوعی که به ما مربوط می‌شود، فاصله وجود دارد. اما در مورد قرب به ذات خداوند، او بالاتر و فراتر از هر محدوده‌ای است و هیچ مخلوقی نمی‌تواند به آنجا برسد. همچنین هیچ مخلوقی از او جدا نیست، بلکه همگی آفریده‌های او هستند و تحت قدرت او قرار دارند. این قرب به خداوند به گونه‌ای است که نمی‌توان آن را به صفات و اوصاف محدود کرد. قربی که در وصف خدا محال است، نزدیک بودن به ذات خداوند است و قرب دیگری که واجب است در وصف او، مربوط به علم و مشاهده است. همچنین قربی وجود دارد که جائز است و به آنچه خداوند بخواهد به بندگانش عطا کند، مربوط می‌شود و این هم قربی از نوع عمل و لطف است.