گنجور

بخش ۱۲ - ذوق و شرب

و از آن جمله ذَوق و شرْب است. و این عبارتی بود از انک ایشان یابند از ثمرات تجلّی و نتیجهاء کشف و پیدا آمدن واردهای بدیهی و اوّل این ذوق بود پس شرب و پس سیری، صفاء معاملت ایشان واجب کند ایشانرا چشیدن معانی و وفاء منازلات ایشان شرب واجب کند و دوام مواصلات سیری واجب کند، خداوند ذوق متساکر بود خداوند شرب سکران بود و خداوند سیری صاحی بود. هرکی دوستی او قوی بودشرب وی دائم بود و چون این حال دائم بود شرب او را سکر نیارد و اگر بحق صاحی بود از حظّ فانی بود، هرچه برو اندر آید اندرو اثر نکند و تغیّر نیارد و هرکه سرّ او صافی شد شرب او بر وی تیره نگردد و هرکه شرب او را غذا گشت از آن صبر نتواند کردن و بی آن باقی نبود. و گفته اند اندرین معنی. شعر:

اِنّما الْکَأسُ رِضاعٌ بَیْنَنا
فاذَا مَا لَمْنَذُقْها لَم نَعِشْ

هم اندرین معنی گوید:

شَرِبْتُ الحُبَّ کَأساً بَعْدِ کَأسٍ
فَما نَفِدَ الشَّرابُ ولا رَوِیتُ

و گویند یحیی بن معاذ رازی نامه نبشت ببویزید بسطامی که اینجا کس هست که اگر یک قدح بخورد هرگز تشنه نشود. بویزید جواب باز نبشت که عجب بماندم از ضعیفی حال که اینجا کس هست که اگر دریاهاء عالم بیاشامد سیر نشود و نیز زیادت خواهد.

و بدانک کأس قرب از غیب اندر آید و آن نگردانند مگر بر اسراری کی از بندگی چیزها آزادی یافته بود.

بخش ۱۱ - صحو و سکر: و از آن جمله صَحْو و سُکر است. صحو باز آمدن بود با حال خویش و حس و علم، با جای آمدن پس از غیبت و سُکر غیبتی بود بواردی قوی و سُکر از غیبت زیادة بود از وجهی و آن آن بود کی صاحب سُکر مبسوط بود چون اندر سُکر تمام نبود خطر چیزها از دل وی بیفتد اندر حال سُکر و آن حال تساکر بود کی وارد اندرو تمام نباشد و حس را اندرو گذر باشد و قوی گردد سُکر تا بر غیبت بیفزاید و بسیار بود کی صاحب سُکر اندر غیبت تمامتر بود از صاحب غیبت چون سُکر او قوی بود و باشد که صاحب غیبت اندر غیبت تمامتر بود از صاحب سُکر اندر سُکر چون متساکر گردد و غیبت تمام نباشد و غیبت بندگانرا بدان بود که غلبه گیرد بر دل ایشان چیزی از موجب رغبت و رهبت و خوف و رجا و سُکر نبود الّا خداوندان مواجید را چون بنده را کشف کنند بنعمت جمال، سُکر حاصل آید و طرب روح، و دلش از جای برخیزد و اندرین معنی آورده اند.بخش ۱۳ - محو و اثبات: و از آن جمله محو و اثباتست. محو برداشتن صفتهاء عادتی بود و اثبات قیام کردن بود باحکام عبادات، هر کی احوال خویش پاکیزه دارد از خصلتهاء نکوهیده و بَدَل کند باحوال و اقوال پسندیده، خداوند محو و اثبات بود.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.