گنجور

بخش ۱۱ - صحو و سکر

و از آن جمله صَحْو و سُکر است. صحو باز آمدن بود با حال خویش و حس و علم، با جای آمدن پس از غیبت و سُکر غیبتی بود بواردی قوی و سُکر از غیبت زیادة بود از وجهی و آن آن بود کی صاحب سُکر مبسوط بود چون اندر سُکر تمام نبود خطر چیزها از دل وی بیفتد اندر حال سُکر و آن حال تساکر بود کی وارد اندرو تمام نباشد و حس را اندرو گذر باشد و قوی گردد سُکر تا بر غیبت بیفزاید و بسیار بود کی صاحب سُکر اندر غیبت تمامتر بود از صاحب غیبت چون سُکر او قوی بود و باشد که صاحب غیبت اندر غیبت تمامتر بود از صاحب سُکر اندر سُکر چون متساکر گردد و غیبت تمام نباشد و غیبت بندگانرا بدان بود که غلبه گیرد بر دل ایشان چیزی از موجب رغبت و رهبت و خوف و رجا و سُکر نبود الّا خداوندان مواجید را چون بنده را کشف کنند بنعمت جمال، سُکر حاصل آید و طرب روح، و دلش از جای برخیزد و اندرین معنی آورده اند.

شعر

فَصَحْوُکَ مِن لَفْظی هُو الوَصْلُ کُلُّهُ
وَسُکْرُکَ مِنْ لَحْظی یُبیْحُ لَکَ الشُّرْبا
فما مَلَّ ساقیها ومَا مَلَّ شارِبُ
عُقارَ لِحاظٍ کاسُهُ یُسْکِرُ اللُبّا

وانشدوا شعر

فَاسْکَرَ الْقَوْمَ دَوْرُ کَاسٍ
وَکانَ سُکری مِنَ المُدِیرِ

وانشدوا، شعر

لی سَکْرَتانِ ولِلنَّدْمانِ واحِدةُ
شیءٌ خُصِصْتُ به مِن بَیْنهمِ وَحدی

وانشدوا شعر

سُکرانِ سُکرُ هَویً و سُکرُ مدامَةٍ
فمَتی یُفیقُ فَتیً بهِ سُکرانِ

معنی این دو بیت آنست کی از دو گونه مستم یکی از عشق و دیگر از می و کسی کی ازین دو مست بود کی باهوش آید.

و بدانک صحو براندازۀ سُکر بود هر که سُکرش بحق بود صحوش بحق بود و هرکه سُکرش بحظّ آمیخته باشد صَحْوَش بحظّ پیوسته بود و هرکه اندر حال محق بود اندر سُکر معصوم بود و سُکْر و صحو اشارت کنند بطرفی از تفرقه، چون حقیقت را عَلَم پیدا آید صفت بنده فریاد و قهر بود و اندرین معنی آورده اند

شعر:

اذا طَلعَ الصَّباحُ لِنَجمِ راحٍ
تَساوی فیه سَکرانُ وصاحٍ

قالَ اللّهُ تَعالی فَلَمَّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً و خَرَّ موسی صِعقاً و این کوه بدان سختی و قوت پاره پاره شد و موسی با صلابت رسالت بیفتاد و بیهوش شد، بنده اندر حال سُکر مُشاهِد جمال بود و اندر حال صحو بشرط عِلم بود، آنک او را نگاه داشته بود نه بتکلّف او و اندر صحو نگاه داشته نه بتصرّف او.

و صحو و سُکر پس از ذوق و شرب بود (و از جمله آنک در سخن ایشان رود).

بخش ۱۰ - غیبت و حضور: و از آن جمله غَیْبَت و حضور است. غیبت غیبت دل است از دانستن آنچه همی رود از احوال خلق. پس غائب شود از حس بنفس خویش و غیر آن بواردی که اندر آید از یاد کردن ثوابی یا تفکّر عقابی چنانک روایت کنند از ربیع بن خُثَیْم که نزدیک ابن مسعود همی شد، بدکان آهنگری بگذشت، پارۀ آهن دید تافته، سرخ، اندر کارگاه آن آهنگر، بیفتاد و از هوش بشد تا دیگر روز باهوش نیامد چون بازجای آمد پرسیدند که آن چه حال بود گفت از اهل دوزخ یاد کردم اندر دوزخ. این غیبتی بود از حد فراتر تا بی هشی آورد.بخش ۱۲ - ذوق و شرب: و از آن جمله ذَوق و شرْب است. و این عبارتی بود از انک ایشان یابند از ثمرات تجلّی و نتیجهاء کشف و پیدا آمدن واردهای بدیهی و اوّل این ذوق بود پس شرب و پس سیری، صفاء معاملت ایشان واجب کند ایشانرا چشیدن معانی و وفاء منازلات ایشان شرب واجب کند و دوام مواصلات سیری واجب کند، خداوند ذوق متساکر بود خداوند شرب سکران بود و خداوند سیری صاحی بود. هرکی دوستی او قوی بودشرب وی دائم بود و چون این حال دائم بود شرب او را سکر نیارد و اگر بحق صاحی بود از حظّ فانی بود، هرچه برو اندر آید اندرو اثر نکند و تغیّر نیارد و هرکه سرّ او صافی شد شرب او بر وی تیره نگردد و هرکه شرب او را غذا گشت از آن صبر نتواند کردن و بی آن باقی نبود. و گفته اند اندرین معنی. شعر:

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از آن جمله صَحْو و سُکر است. صحو باز آمدن بود با حال خویش و حس و علم، با جای آمدن پس از غیبت و سُکر غیبتی بود بواردی قوی و سُکر از غیبت زیادة بود از وجهی و آن آن بود کی صاحب سُکر مبسوط بود چون اندر سُکر تمام نبود خطر چیزها از دل وی بیفتد اندر حال سُکر و آن حال تساکر بود کی وارد اندرو تمام نباشد و حس را اندرو گذر باشد و قوی گردد سُکر تا بر غیبت بیفزاید و بسیار بود کی صاحب سُکر اندر غیبت تمامتر بود از صاحب غیبت چون سُکر او قوی بود و باشد که صاحب غیبت اندر غیبت تمامتر بود از صاحب سُکر اندر سُکر چون متساکر گردد و غیبت تمام نباشد و غیبت بندگانرا بدان بود که غلبه گیرد بر دل ایشان چیزی از موجب رغبت و رهبت و خوف و رجا و سُکر نبود الّا خداوندان مواجید را چون بنده را کشف کنند بنعمت جمال، سُکر حاصل آید و طرب روح، و دلش از جای برخیزد و اندرین معنی آورده اند.
هوش مصنوعی: از جمله مفاهیم مطرح در این متن، می‌توان به حالت‌های «صحو» و «سُکر» اشاره کرد. «صحو» به معنای بازگشت به خود و آگاهی از حس و علم است، به گونه‌ای که فرد پس از مدتی غیبت به حالت طبیعی و شناخت خود بازمی‌گردد. در مقابل، «سُکر» به نوعی غیبت و عدم آگاهی اشاره دارد که به واسطه‌ی ورود یک حالت قوی ایجاد می‌شود؛ در این حالت، فرد به طور کامل در غیبت نیست، بلکه حس و آگاهی او تا حدی کمرنگ شده است. سُکر ممکن است با شدت بیشتری همراه باشد و گاهی فرد در حال سُکر بیشتر از حالت غیبت خود را گم می‌کند. همچنین، انسان‌ها در این حالات و غیبت‌ها ممکن است تحت تأثیر احساسات و تجارب مختلفی قرار بگیرند، اما در نهایت، حقیقت و زیبایی الهی می‌تواند موجب حالات خوشی و شوری در دل‌ها شود.
فَصَحْوُکَ مِن لَفْظی هُو الوَصْلُ کُلُّهُ
وَسُکْرُکَ مِنْ لَحْظی یُبیْحُ لَکَ الشُّرْبا
هوش مصنوعی: وقتی که تو به روشنی و بیداری می‌رسی، تمام کلمات و گفتار من به هم متصل می‌شود و وقتی که به حالت مستی در می‌آیی، نگاهت به تو اجازه می‌دهد که از نوشیدنی‌ها لذت ببری.
فما مَلَّ ساقیها ومَا مَلَّ شارِبُ
عُقارَ لِحاظٍ کاسُهُ یُسْکِرُ اللُبّا
هوش مصنوعی: ساقی هیچ‌گاه از پر کردن جام خسته نمی‌شود و نوشندگان هم هیچ‌گاه از شراب لذت‌بخش سیر نمی‌شوند، چرا که نگاهی که به سرنوشت آنها می‌اندازد، عقل را به وجد می‌آورد و مست می‌کند.
فَاسْکَرَ الْقَوْمَ دَوْرُ کَاسٍ
وَکانَ سُکری مِنَ المُدِیرِ
هوش مصنوعی: مردم در گرداب شادی و مستی غوطه‌ور شدند و تاثیر شراب بر آن‌ها عمیق بود.
وانشدوا، شعر
هوش مصنوعی: این پاراگراف به توصیف احساسات و تجربه‌های انسانی می‌پردازد. در آن، نویسنده به ابراز عواطف و اندیشه‌های عمیق خود در ارتباط با زندگی و طبیعت می‌پردازد. او از زیبایی‌ها و چالش‌های وجود سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که چگونه این تجربیات می‌توانند بر روح و روان انسان تأثیر بگذارند. احساسات پیچیده‌ای چون شگفتی، غم، شادی و عشق به صورت زنده و ملموس در کلام او تجلی پیدا می‌کند.
لی سَکْرَتانِ ولِلنَّدْمانِ واحِدةُ
شیءٌ خُصِصْتُ به مِن بَیْنهمِ وَحدی
هوش مصنوعی: من دو حالت مستی را تجربه کرده‌ام، و برای اندوه و پشیمانی تنها یک حالت وجود دارد که به من اختصاص یافته است.
سُکرانِ سُکرُ هَویً و سُکرُ مدامَةٍ
فمَتی یُفیقُ فَتیً بهِ سُکرانِ
هوش مصنوعی: مست شدن از شوق و عشق و باده‌نوشی باعث می‌شود که جوانی به خود بیاید و از این حال به هوش بیافتد.
معنی این دو بیت آنست کی از دو گونه مستم یکی از عشق و دیگر از می و کسی کی ازین دو مست بود کی باهوش آید.
هوش مصنوعی: این دو بیت بیانگر این است که آدمی می‌تواند به دو صورت مست باشد: یکی مستی ناشی از عشق و دیگری مستی ناشی از شراب. همچنین اشاره می‌شود که کسی که از این دو نوع مستی و از تأثیرات آنها بهره‌مند شده، به نوعی درکی عمیق و هوشیاری خاص دارد.
و بدانک صحو براندازۀ سُکر بود هر که سُکرش بحق بود صحوش بحق بود و هرکه سُکرش بحظّ آمیخته باشد صَحْوَش بحظّ پیوسته بود و هرکه اندر حال محق بود اندر سُکر معصوم بود و سُکْر و صحو اشارت کنند بطرفی از تفرقه، چون حقیقت را عَلَم پیدا آید صفت بنده فریاد و قهر بود و اندرین معنی آورده اند
هوش مصنوعی: بدان که حالتی به نام "صحو" در برابر "سکر" وجود دارد. هر کسی که سکرش در حقیقت واقعی باشد، صحو او نیز واقعی است. اگر سکر فردی با یک لذت آمیخته شود، صحو او نیز به همان اندازه متغیر خواهد بود. کسی که در شرایط محقق باشد، در سکر خود معصوم خواهد بود. سکر و صحو به نوعی به تفکیک‌ها اشاره دارند و زمانی که حقیقت روشن شود، اوصاف بنده به وضوح آشکار می‌شود. در این زمینه، توضیحات دیگری نیز ارائه شده است.
اذا طَلعَ الصَّباحُ لِنَجمِ راحٍ
تَساوی فیه سَکرانُ وصاحٍ
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا می‌رسد، حالتی شبیه به یکدیگر به وجود می‌آید که در آن مست و بیدار هر دو در یک موقعیت قرار دارند.
قالَ اللّهُ تَعالی فَلَمَّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً و خَرَّ موسی صِعقاً و این کوه بدان سختی و قوت پاره پاره شد و موسی با صلابت رسالت بیفتاد و بیهوش شد، بنده اندر حال سُکر مُشاهِد جمال بود و اندر حال صحو بشرط عِلم بود، آنک او را نگاه داشته بود نه بتکلّف او و اندر صحو نگاه داشته نه بتصرّف او.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند خود را به کوه نشان داد، آن کوه به خاکی تبدیل شد و موسی بیهوش بر زمین افتاد. این کوه به دلیل قوت و سختی‌اش شکسته شد و موسی، که پیامبری با تمام قدرتش بود، در آن لحظه که جمال الهی را مشاهده نمود دچار حالت سکر شد، و در حال هوشیاری نیز به برکت علم و دانایی‌اش بود. او در آن حالت تحت کنترل خداوند بود و نه اینکه خود به تنهایی بتواند این تجربه را مدیریت کند.
و صحو و سُکر پس از ذوق و شرب بود (و از جمله آنک در سخن ایشان رود).
هوش مصنوعی: و حالت هوشیاری و مستی پس از چشیدن و نوشیدن به وجود می‌آید (و این موضوع همچنین در سخنان آن‌ها بیان می‌شود).