گنجور

بخش ۸۱ - ابوعبداللّه احمدبن عطاء الرودباری

و از ایشان بود ابوعبداللّه احمدبن عطاء الرودباری، پیر شام بود اندر وقت خویش و وفات او بصور بود اندر سنۀ تسع و ستّین و ثلثمایه.

علی بن سعیدالمَصیصی گوید از احمدبن عطا شنیدم که با شتری بر نشسته بودم و پای وی بگل و بریگ فرو شد من گفتم جَلَّ اللّهُ اشتر نیز گفت جَلَّ اللّهُ.

ابوعبداللّه الرودباری چنان بود که چون کسی از بازاریان اصحاب او را دعوت کردی و از جملۀ صوفیان نبودی خبر ندادی ایشانرا تا وی ایشانرا طعام دادی و چون فارغ شدندی با ایشان بگفتی کجا میشویم و ایشان چون طعام خورده بودندی اندک خوردندی تا مردمانرا بایشان ظنّی نیفتد کی بدان بزه مند شوند.

روزی ابوعبداللّه رودباری بر اثر درویشان همی رفت و عادت وی آن بودی که بر اثر درویشان رفتی، بقّالی زبان اندر ایشان گشاده بود که این حرام خوارگانند و آنچه بدین ماند پس این بقّال گفت یکی از این صوفیان صد درم از من وام خواست و باز نداد ندانم او را کجا جویم چون اندران دعوت شدند ابوعبداللّه رودباری این خداوند سرای را گفت صد درم بیار و این مرد از محبّان بود اگر خواهی کی دل من ساکن شود، اندر وقت آن مرد درم بیاورد بوعبداللّه یکی را از شاگردان گفت این برگیر و بنزدیک فلان بقّال برو بگو که این صد درم است که آن صوفی از تو وام ستد و اندرین تأخیر که افتاد او را عذری بود و هم اکنون بفرستاد باید کی عذر بپذیری مرد آن صد درم بگزارد چون از دعوت بازگشتند بدکان آن بقّال بگذشتند بقّال ایشانرا مدح کرد و گفت ایشان سیّدان باشند و ثقات ایشان اند و پارسایانند و نیکانند و آنچه بدین ماند.

ابوعبداللّه رودباری گوید زشترین همه زشتیها صوفی بخیل بود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از ایشان بود ابوعبداللّه احمدبن عطاء الرودباری، پیر شام بود اندر وقت خویش و وفات او بصور بود اندر سنۀ تسع و ستّین و ثلثمایه.
هوش مصنوعی: ابوعبدالله احمد بن عطاء رودباری، شخصیتی با تجربه و معتبر از منطقه شام بود. او در زمان خود به عنوان یکی از بزرگان شناخته می‌شد و در سال ۳۶۳ هجری قمری وفات یافت.
علی بن سعیدالمَصیصی گوید از احمدبن عطا شنیدم که با شتری بر نشسته بودم و پای وی بگل و بریگ فرو شد من گفتم جَلَّ اللّهُ اشتر نیز گفت جَلَّ اللّهُ.
هوش مصنوعی: علی بن سعید المصیصی می‌گوید که از احمد بن عطا شنیده است که در حال نشستن بر روی شتری بود. در آن زمان پای شتر به گل و لای فرو رفت. علی بلافاصله گفت: "پاک و منزه است خدا" و احمد نیز با او هم‌صدا گفت: "پاک و منزه است خدا".
ابوعبداللّه الرودباری چنان بود که چون کسی از بازاریان اصحاب او را دعوت کردی و از جملۀ صوفیان نبودی خبر ندادی ایشانرا تا وی ایشانرا طعام دادی و چون فارغ شدندی با ایشان بگفتی کجا میشویم و ایشان چون طعام خورده بودندی اندک خوردندی تا مردمانرا بایشان ظنّی نیفتد کی بدان بزه مند شوند.
هوش مصنوعی: ابوعبدالله رودباری به گونه‌ای بود که وقتی یکی از بازرگانان از دوستانش را دعوت می‌کرد، اگر آن فرد از صوفیان نبود، به دوستانش خبر نمی‌داد. او به مهمان‌ها غذا می‌داد و بعد از تمام شدن غذا، از آن‌ها می‌پرسید کجا می‌روند. مهمان‌ها بعد از خوردن غذا، مقدار کمی می‌خوردند تا باقی‌مردم به آن‌ها شک نکنند و موجب بدگمانی نشوند.
روزی ابوعبداللّه رودباری بر اثر درویشان همی رفت و عادت وی آن بودی که بر اثر درویشان رفتی، بقّالی زبان اندر ایشان گشاده بود که این حرام خوارگانند و آنچه بدین ماند پس این بقّال گفت یکی از این صوفیان صد درم از من وام خواست و باز نداد ندانم او را کجا جویم چون اندران دعوت شدند ابوعبداللّه رودباری این خداوند سرای را گفت صد درم بیار و این مرد از محبّان بود اگر خواهی کی دل من ساکن شود، اندر وقت آن مرد درم بیاورد بوعبداللّه یکی را از شاگردان گفت این برگیر و بنزدیک فلان بقّال برو بگو که این صد درم است که آن صوفی از تو وام ستد و اندرین تأخیر که افتاد او را عذری بود و هم اکنون بفرستاد باید کی عذر بپذیری مرد آن صد درم بگزارد چون از دعوت بازگشتند بدکان آن بقّال بگذشتند بقّال ایشانرا مدح کرد و گفت ایشان سیّدان باشند و ثقات ایشان اند و پارسایانند و نیکانند و آنچه بدین ماند.
هوش مصنوعی: روزی ابوعبدالله رودباری در حال گذر از کنار درویشان بود و عادت داشت که به دنبال آن‌ها برود. در این میان، یک بقال به زبان آمده و گفت که این‌ها حرام‌خوارند. بقال ادامه داد که یکی از صوفیان از او صد درم وام خواسته و برنگردانده است و نمی‌داند او را کجا بیابد. وقتی ابوعبدالله رودباری با آن بقال صحبت کرد، او را به آوردن صد درم تشویق کرد و گفت که این شخص، مرید او بوده و در صورت آوردن درم، قلبش آرام می‌شود. در نهایت، آن مرد درم را آورد و ابوعبدالله به یکی از شاگردانش گفت که این پول را بگیرد و به بقال بدهد و به او بگوید که این صد درم مربوط به صوفی است که از او وام گرفته و تأخیری هم داشته که باید عذر او را بپذیرد. پس از آنکه از دعوت بازگشتند، به مغازه بقال رفتند و بقال آن‌ها را ستایش کرد و گفت که آن‌ها انسان‌های بزرگ و معتبر و پارسا و نیکو هستند.
ابوعبداللّه رودباری گوید زشترین همه زشتیها صوفی بخیل بود.
هوش مصنوعی: ابوعبداللّه رودباری می‌گوید که بدترین و زشت‌ترین تمام زشتی‌ها، صوفی‌ای است که بخل دارد.