و از این طایفه بود ابوالعبّاس احمدبن محمّدالدینوری رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ صحبت یوسف بن الحسین کرده بود و ابن عطا و جُرَیری و عالم و فاضل بود و بنشابور آمد و یک چند آنجا بماند و مردمانرا پند دادی بر زبان معرفت پس بسمرقند شد و آنجا فرمان یافت پس از سنۀ اربعین و ثلثمایه.
ابوالعبّاس گوید فروترین ذکر آنست که فراموش کنی آنچه دون ذکر است و نهایت ذکر آن بود که غائب بود ذاکر اندر ذکر از ذکر.
و گوید زبان ظاهر حکم باطن بنگرداند.
و گوید ارکان تصوّف نقض کردند و راه او ویران کردند و معنیهاء او همه بگردانیدند بنامهائی که به نوئی نهادند، طمع را زیاده نام کردند و بی ادبی را اخلاص و از حق بیرون شدن را شَطَح و لذّت جستن را بمذمومات، طیبت و متابعت هوا را ابتلا و با دنیا گشتن را وصول و بدخوئی را صولت و بخیلی را جَلدی و سؤال را عمل و پلید زبانی را ملامت و طریق قوم نه این بود.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و از این طایفه بود ابوالعبّاس احمدبن محمّدالدینوری رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ صحبت یوسف بن الحسین کرده بود و ابن عطا و جُرَیری و عالم و فاضل بود و بنشابور آمد و یک چند آنجا بماند و مردمانرا پند دادی بر زبان معرفت پس بسمرقند شد و آنجا فرمان یافت پس از سنۀ اربعین و ثلثمایه.
هوش مصنوعی: ابوالعباس احمد بن محمد دینوری از جمله افراد این طایفه بود که با یوسف بن حسین گفتگو داشته و فردی عالم و فاضل محسوب میشد. او به نیشابور آمد و مدتی را در آنجا گذراند و به مردم نصیحت میکرد و معرفت را به آنها آموزش میداد. سپس به سمرقند رفت و در آنجا متولی امور شد، پس از سال چهل و سه.
ابوالعبّاس گوید فروترین ذکر آنست که فراموش کنی آنچه دون ذکر است و نهایت ذکر آن بود که غائب بود ذاکر اندر ذکر از ذکر.
هوش مصنوعی: ابوالعباس میگوید بهترین یادآوری این است که فراموش کنی هر آنچه که پایینتر از یاد است و اوج یادآوری این است که در یاد، یادآور غایب باشد.
و گوید زبان ظاهر حکم باطن بنگرداند.
هوش مصنوعی: و میگوید زبان آشکار نشاندهندهی باطن و درونمایه است.
و گوید ارکان تصوّف نقض کردند و راه او ویران کردند و معنیهاء او همه بگردانیدند بنامهائی که به نوئی نهادند، طمع را زیاده نام کردند و بی ادبی را اخلاص و از حق بیرون شدن را شَطَح و لذّت جستن را بمذمومات، طیبت و متابعت هوا را ابتلا و با دنیا گشتن را وصول و بدخوئی را صولت و بخیلی را جَلدی و سؤال را عمل و پلید زبانی را ملامت و طریق قوم نه این بود.
هوش مصنوعی: او میگوید که اصول تصوف را زیر پا گذاشتند و راه آن را ویران کردند و معانی آن را به گونهای تغییر دادند که دیگر شبیه به اصل خود نیستند. آنها طمع را به عنوان نام نیک معرفی کردند و بیادبی را به اخلاص تعبیر کردند؛ همچنین خروج از حق را «شطح» نامیدند و لذتجویی را به موارد ناپسند نسبت دادند. دنبال کردن هوای نفس را «ابتلا» و پیوستن به دنیا را «وصل» نامیدند. بدخوایی را «صولت» و بخیلی را «جلدی» نامیدند و سؤال کردن را به عنوان عمل معرفی کردند، در حالی که بدزبانی را ملامت کردند. روش این قوم اینگونه نبود.