و از ایشان بود ابوعلی الفُضَیْل بن عِیاض و خراسانی بود از ناحیت مرو و گویند که مولدش بسمرقند بود و بباورد بزرگ شد و وفات وی بمکه بود اندر محرّم سنه سبع و ثمانین و مائه.
فضل بن موسی گوید که فضیل عیّاری بود براه زدن میان باورد و سرخس، و سبب توبه وی آن بود که بر کنیزکی عاشق بود و زیر دیوارها همی شدی بنزدیکی آن کنیزک، شنید که کسی همی خواند. اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکْرِاللّهِ. او گفت یارب گاه آمد و از آنجا بازگشت آن شب باویرانی شد و گروهی را دید آنجا از کاروانیان بعضی گفتند برویم و دیگران گفتند تا بامداد کی فضیل اندر راهست و فضیل توبه کرد و ایشانرا ایمن کرد و آمد بحرم.
فضیل گفتی کی خدای عزّوجلّ چون بندۀ را دوست دارد اندوهش بسیار دهد و چون دشمنش دارد دنیا بر وی فراخ کند.
ابن المبارک گوید چون فضیل بمرد اندوه برخاست.
و فضیل گوید اگر همه دنیا بر من عرضه کنند بدان شرط که با من شمار نکنند نزدیک من چون مرداری بود که یکی از شما به وی بگذرد و جامه از وی نگاه دارد.
فضیل گوید اگر سوگند خورم که من مرائی ام دوستر دارم باز آنک سوگند خورم که نه مرائی ام.
و فضیل گوید دست بازداشتن عمل از بهر مردمان ریا بود و عمل از بهر مردمان شرک بود.
ابوعلی رازی گوید سی سال صحبت کردم با فضیل و هرگز ندیدم که بخندید و ندیدم که تبسّم کرد مگر آن روز کی پسرش علی بمرد. و از وی پرسیدم که این چه حال بود گفت خدای دوست داشت که این پسر بمیرد من نیز دوست داشتم آن، بموافقت فرمان وی.
فضیل گفت که چون در خدای عزّوجلّ عاصی شوم اثر آن در خلق چهارپای خود و خادم خود بینم.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و از ایشان بود ابوعلی الفُضَیْل بن عِیاض و خراسانی بود از ناحیت مرو و گویند که مولدش بسمرقند بود و بباورد بزرگ شد و وفات وی بمکه بود اندر محرّم سنه سبع و ثمانین و مائه.
هوش مصنوعی: ابوعلی الفُضَیْل بن عِیاض، انسانی از خراسان و اهل مرو بود. گفته میشود که او در سمرقند متولد شده و در آنجا بزرگ شده است. وی در مکه در ماه محرم در سال ۱۷۸ هجری قمری فوت کرد.
فضل بن موسی گوید که فضیل عیّاری بود براه زدن میان باورد و سرخس، و سبب توبه وی آن بود که بر کنیزکی عاشق بود و زیر دیوارها همی شدی بنزدیکی آن کنیزک، شنید که کسی همی خواند. اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکْرِاللّهِ. او گفت یارب گاه آمد و از آنجا بازگشت آن شب باویرانی شد و گروهی را دید آنجا از کاروانیان بعضی گفتند برویم و دیگران گفتند تا بامداد کی فضیل اندر راهست و فضیل توبه کرد و ایشانرا ایمن کرد و آمد بحرم.
هوش مصنوعی: فضل بن موسی نقل میکند که فضیل عیّاری در راهی میان باورد و سرخس بود و دلیل توبهاش این بود که عاشق یک کنیزک شده بود و برای دیدن او در زیر دیوارها میرفت. او یک شب صدای شخصی را شنید که میخواند: «آیا وقت آن نرسیده که دلهای مؤمنان در برابر یاد خدا خاشع شود؟» فضیل با خود گفت: «ای پروردگار، چه زمانی باید بیدار شوم؟» و آن شب از آنجا بازگشت. وقتی به ویرانی رسید، گروهی از کاروانیان را دید که درباره ادامه سفر صحبت میکردند. بعضی میخواستند بروند و برخی دیگر منتظر صبح بودند تا فضیل را ببینند. در نهایت، فضیل توبه کرد و آنها را ایمن کرد و به حرم رفت.
فضیل گفتی کی خدای عزّوجلّ چون بندۀ را دوست دارد اندوهش بسیار دهد و چون دشمنش دارد دنیا بر وی فراخ کند.
هوش مصنوعی: فضیل گفته است که خداوند، زمانی که بندهای را دوست داشته باشد، برای او مشکلات و اندوههای زیادی ایجاد میکند، اما وقتی که دشمن کسی باشد، دنیا را برای او آسان و گسترده میکند.
ابن المبارک گوید چون فضیل بمرد اندوه برخاست.
هوش مصنوعی: ابن المبارک گفت که وقتی فضیل درگذشت، حزن و اندوه بر ما مستولی شد.
و فضیل گوید اگر همه دنیا بر من عرضه کنند بدان شرط که با من شمار نکنند نزدیک من چون مرداری بود که یکی از شما به وی بگذرد و جامه از وی نگاه دارد.
هوش مصنوعی: فضیل میگوید اگر تمام دنیا را به من بدهند و شرط کنند که مرا جزو خودشان حساب نکنند، برای من مانند جسدی میماند که یکی از شما از کنارش عبور کند و لباسش را از آن دور نگه دارد.
فضیل گوید اگر سوگند خورم که من مرائی ام دوستر دارم باز آنک سوگند خورم که نه مرائی ام.
هوش مصنوعی: فضیل میگوید اگر قسم بخورم که من مرائی هستم، در واقع دوستی دارم، اما اگر قسم بخورم که من مرائی نیستم، باز هم صادق هستم.
و فضیل گوید دست بازداشتن عمل از بهر مردمان ریا بود و عمل از بهر مردمان شرک بود.
هوش مصنوعی: فضیل میگوید که دست برداشتن از عمل به خاطر مردم، نشانی از ریاکاری است و انجام عمل به خاطر دیگران نیز نوعی شرک به حساب میآید.
ابوعلی رازی گوید سی سال صحبت کردم با فضیل و هرگز ندیدم که بخندید و ندیدم که تبسّم کرد مگر آن روز کی پسرش علی بمرد. و از وی پرسیدم که این چه حال بود گفت خدای دوست داشت که این پسر بمیرد من نیز دوست داشتم آن، بموافقت فرمان وی.
هوش مصنوعی: ابوعلی رازی میگوید: سی سال با فضیل در ارتباط بودم و هرگز ندیدم که بخندد یا تبسّم کند، مگر در روزی که پسرش علی فوت کرد. از او پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است، و او گفت: "خدا خواسته بود که این پسر بمیرد و من نیز خواستم که این اتفاق بیفتد، چرا که موافق فرمان خداوند بود."
فضیل گفت که چون در خدای عزّوجلّ عاصی شوم اثر آن در خلق چهارپای خود و خادم خود بینم.
هوش مصنوعی: فضیل بیان کرد که زمانی که در برابر خداوند عزّوجلّ نافرمانی میکند، تأثیر آن را در حیوان چهارپای خود و خدمتکارش مشاهده میکند.