اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و از ایشان بود سمنون بن حمزه و کنیت وی ابوالحسن بود و گویند ابوالقاسم بود، صحبت سری کرده بود و از آن احمدالقَلانسی و آنِ محمدبن علی القَصّاب و پیران دیگر، و این شعر از وی حکایت کنند کی گفت. و از ایشان بود
هوش مصنوعی: سمنون بن حمزه یکی از شخصیتها بود که به ابوالحسن یا ابوالقاسم نیز معروف بود. او با گروهی از اهل علم صحبت کرده بود و از جمله افرادی که در آن جلسه بودند، احمد القلانسی و محمد بن علی قصاب و دیگران بودند. همچنین، شعری از او نقل شده که نشاندهنده سخنانش است.
وَلَیْسَ لی فی سِواکَ حَظٌّ
فَکَیْفَ ما شِئْتَ فَاخْتَبِرْنی
هوش مصنوعی: من هیچ سهمی از غیر تو ندارم، پس هر طور که میخواهی مرا آزمایش کن.
معنی این چنانست که مرا اندر غیر تو نصیب نیست و دلم بغیر تو مایل نیست و هرچه خواهی بیازمای. اندر ساعت بول بر وی بسته شد و بگرفت، پس بدبیرستانها همی شد و کودکانرا گفتی دعا کنید عمّ دروغ زن شما را.
هوش مصنوعی: من تنها به تو وابستهام و هیچ علاقهای به غیر تو ندارم. هرچه بخواهی میتوانی امتحان کنی. در آن لحظه که احساس نیاز به رفتن به دستشویی کرد، خود را نگه داشت و بعد به سمت مدارس میرفت و از بچهها خواست برای عموی دروغگوی شما دعا کنند.
و گویند کی این شعر بگفت و یکی از یاران وی دیگر روز گفت برستاق بودم و آواز استاد سمنون شنیدم و دعا و تضرّع همی کرد و از خدا شفا همی خواست. و آن دیگر گفت من دوش بفلان جای بودم و من نیز شنیدم سه دیگر همچنین گفت چهارم نیز همچنین گفت، این خبر بسمنون رسید و بعلّت اسر ممتحن بود و صبر همی کرد و جزع نکرد چون این بشنید که مردمان این میگویند و وی این دعا نکرده بود و این سخن نگفته بود دانست که ازین مراد اظهار جزع است تا بادب گردد ببندگی و حال او مستور ماند، اندر مکتبها همی گشتی و دعا همی خواستی.
هوش مصنوعی: در روز بعد، یکی از یاران گفت که در برستاق بوده و صدای استاد سمنون را شنیده که دعا و گدایی میکرد و از خدا شفا میخواست. یاری دیگر نیز گفت که او شب گذشته در جای دیگری بود و همین صدا را شنیده است، و دیگری هم همین را تکرار کرد. این خبر به سمنون رسید و او به خاطر امتحان الهی، صبر کرد و بیتابی نکرد. وقتی این را شنید که مردم چنین میگویند، فهمید که مقصودشان ابراز درد و رنج است تا به او ادب یاد بدهند. او در حالتی پنهان باقی ماند و در مکتبها میگشت و دعا میکرد.
ابواحمد مغازلی گوید ببغداد بودم و چهل هزار درم بدرویشان تفرقه کردند و سمنون گفت یا ابااحمد نبینی کی این مال تفرقه کردند و بما هیچ ندادند که صدقه دهیم بیا تا جائی شویم و بهر درمی کی نفقه کردند رکعتی نماز کنیم، بمداین شدیم و چهل هزار رکعت نماز کردیم.
هوش مصنوعی: ابواحمد مغازلی روایت میکند که در بغداد بود و چهل هزار درم را به درویشان تقسیم کردند. او به سمنون گفت: آیا نمیبینی که این پول را تقسیم کردند و به ما چیزی ندادند تا صدقه بدهیم؟ بیایید به جایی برویم و به ازای هر درمی که خرج کردهاند، یک رکعت نماز بخوانیم. آنها به مداین رفتند و چهل هزار رکعت نماز خواندند.
سمنون بخلق ظریف بود و سخن اندر محبّت بسیار گفتی و حال او بزرگ بوده است و وفاة وی پیش ازانِ جنید بود.
هوش مصنوعی: سمنون شخصی لطیف و ظریف بود و درباره عشق و محبت بسیار سخن گفت. او بسیار محترم و بزرگوار بود و فوت او قبل از جنید رخ داد.