بخش ۳۳ - ابوعُبَیْد البُسری
و ازین طایفه بود ابوعُبَیْدالبُسری از پیران قدیم بوده است و صحبت ابوتراب نخشبی کرده است.
دقّی گوید از ابن الجّلا شنیدم که ششصد پیر را دیدم و چهار پیر دیدم که چون ایشان نبود هیچکس، ذاالنّون مصری، و ابوعبیدبُسری و پدر خویش و ابوتراب نخشبی.
ابوزرعه گوید ابوعبیدبُسری روزی برگردونی نشسته بود و خرمنی همی کوفت و تا بحج سه روز مانده بود دو مرد بیامدند و گفتند یا باعبید بحج نشاط کنی گفت نه پس با من نگریست و گفت پیر تو برین قادرتر از ایشانست.
بخش ۳۲ - سمنون بن حمزه: و از ایشان بود سمنون بن حمزه و کنیت وی ابوالحسن بود و گویند ابوالقاسم بود، صحبت سری کرده بود و از آن احمدالقَلانسی و آنِ محمدبن علی القَصّاب و پیران دیگر، و این شعر از وی حکایت کنند کی گفت. و از ایشان بودبخش ۳۴ - ابوالفوارس شاه بن شجاع الکرمانی: و از این طایفه بود ابوالفوارس شاه بن شجاع الکرمانی و از ملک زادگان بود و صحبت ابوتراب نخشبی کرده و ابوعبیدبُسری، و از این طبقه یکی بود از جوانمردان و حال وی بزرگ بود و پیش از سیصد سال بود وفات او.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و ازین طایفه بود ابوعُبَیْدالبُسری از پیران قدیم بوده است و صحبت ابوتراب نخشبی کرده است.
هوش مصنوعی: ابوعبید البسری از دسته قدیمیها محسوب میشود و با ابوتراب نخشبی گفتگو کرده است.
دقّی گوید از ابن الجّلا شنیدم که ششصد پیر را دیدم و چهار پیر دیدم که چون ایشان نبود هیچکس، ذاالنّون مصری، و ابوعبیدبُسری و پدر خویش و ابوتراب نخشبی.
هوش مصنوعی: دقّی میگوید که از ابن الجلا شنیدم که ششصد سالخورده را دیده است و چهار نفر از آنها را معرفی میکند که هیچکس دیگر به اندازه آنها نبود: ذوالنون مصری، ابوعبید بسری، پدر خودش و ابوتراب نخشبی.
ابوزرعه گوید ابوعبیدبُسری روزی برگردونی نشسته بود و خرمنی همی کوفت و تا بحج سه روز مانده بود دو مرد بیامدند و گفتند یا باعبید بحج نشاط کنی گفت نه پس با من نگریست و گفت پیر تو برین قادرتر از ایشانست.
هوش مصنوعی: ابوزرعه میگوید که ابوعبیدبُسری روزی در حالی که نشسته بود و کاری انجام میداد، کمکم به ایام مناسک حج نزدیک میشد. در این حین، دو مرد به او نزدیک شدند و از او پرسیدند که آیا با آنان به مناسک حج خواهد رفت. او پاسخ داد که خیر. سپس یکی از آن مردان به ابوعبید نگریست و گفت که پیر او ممکن است در این کار توان بیشتری از آنها داشته باشد.