گنجور

بخش ۲۹ - ابوعبداللّه محمّد بن الفضل البلخی

و از ایشان بود ابوعبداللّه محمّدبن الفضل البلخی بسمرقند نشستی باصل بلخی بود و از بلخ وی را بیرون کردند و بسمرقند شد و آنجا فرمان یافت، صحبت احمد خضرویه کرده بود و پیران دیگر، ابوعثمان حیری بدو میلی عظیم داشت. وفات او اندر سنۀ تسع عشر و ثلثمایه بود.

ابوعثمان بمحمّد فضل نامه نبشت، پرسیده بود کی علامت شقاوة چیست گفت سه چیز است آنک علم روزی کند و از عمل محروم بود، و دیگر آنک عمل دهد و از اخلاص محروم کند و دیگر صحبت صالحان روزی کند و از حرمت ایشان محروم کند.

ابوعثمان حیری گفتی محمّدبن فضل سمسار مردمان است.

عبداللّه رازی گوید محمّدبن الفضل گفت کی راحت جستن اندر زندان از آروزی نفس است.

محمدبن الفضل گوید شدنِ مسلمانی از چهار چیز است بدانچه کار نکنند و بدانچه ندانند کار کنند و آنچه ندانند نیاموزند و مردمان را از آموختن باز دارند.

هم او راست که گوید عجب دارم از آنک بیابانها بگذارد تا بخانۀ وی رسد و آثار پیغمبرش بینند تا چرا از نفس و هوای خویش به نبرد تا بدل رسد و آثار خداوند خویش بیند.

هم او گوید هرگاه که مرید دنیا زیادة طلب کند آن نشان ادبار وی بود.

پرسیدند او را که زهد چیست گفت بچشم نقص اندر دنیا نگریستن و بر گذشتن از وی بعزیز کردن نفس خویش و ظریفی.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از ایشان بود ابوعبداللّه محمّدبن الفضل البلخی بسمرقند نشستی باصل بلخی بود و از بلخ وی را بیرون کردند و بسمرقند شد و آنجا فرمان یافت، صحبت احمد خضرویه کرده بود و پیران دیگر، ابوعثمان حیری بدو میلی عظیم داشت. وفات او اندر سنۀ تسع عشر و ثلثمایه بود.
هوش مصنوعی: ابوعبدالله محمد بن الفضل البلخی در سمرقند زندگی می‌کرد و اصالتاً از بلخ بود. او از بلخ بیرون رانده شد و به سمرقند رفت و در آنجا مقام و جایگاهی یافت. او با احمد خضرویه و دیگر افراد سالمند صحبت کرده بود و ابوعثمان حیری به او علاقه زیادی داشت. او در سن سی و نوزده سالگی فوت کرد.
ابوعثمان بمحمّد فضل نامه نبشت، پرسیده بود کی علامت شقاوة چیست گفت سه چیز است آنک علم روزی کند و از عمل محروم بود، و دیگر آنک عمل دهد و از اخلاص محروم کند و دیگر صحبت صالحان روزی کند و از حرمت ایشان محروم کند.
هوش مصنوعی: ابوعثمان به محمد فضل نامه‌ای نوشت و در آن پرسید که نشانه شقاوت (بدبختی) چیست. او پاسخ داد که سه چیز وجود دارد: اول، کسی که دانش به دست می‌آورد اما از عمل کردن محروم است؛ دوم، کسی که عمل می‌کند اما از اخلاص بی‌بهره است؛ و سوم، کسی که از صحبت با افراد صالح بهره‌مند می‌شود اما احترام و حرمت آنها را رعایت نمی‌کند.
ابوعثمان حیری گفتی محمّدبن فضل سمسار مردمان است.
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری اشاره کرد که محمّد بن فضل سمسار، شخصی از مردم عادی است.
عبداللّه رازی گوید محمّدبن الفضل گفت کی راحت جستن اندر زندان از آروزی نفس است.
هوش مصنوعی: عبدالله رازی می‌گوید که محمد بن الفضل بیان کرده است که احساس راحتی در زندان نتیجه آرزوهای نفس است.
محمدبن الفضل گوید شدنِ مسلمانی از چهار چیز است بدانچه کار نکنند و بدانچه ندانند کار کنند و آنچه ندانند نیاموزند و مردمان را از آموختن باز دارند.
هوش مصنوعی: محمد بن فضل می‌گوید که مسلمان شدن به چهار چیز بستگی دارد: نخست، عدم انجام کارهایی که نباید انجام داد؛ دوم، انجام کارهایی که نمی‌دانند؛ سوم، عدم یادگیری آنچه را که نمی‌دانند؛ و چهارم، جلوگیری از یادگیری مردم.
هم او راست که گوید عجب دارم از آنک بیابانها بگذارد تا بخانۀ وی رسد و آثار پیغمبرش بینند تا چرا از نفس و هوای خویش به نبرد تا بدل رسد و آثار خداوند خویش بیند.
هوش مصنوعی: او همان کسی است که می‌گوید عجیب است که کسی سفرهای طولانی را طی کند تا به خانه‌اش برسد و آثار پیامبرش را ببیند. او در تلاش است تا بر نفس و هوای خود غلبه کند و به این ترتیب آثار خداوند را مشاهده کند.
هم او گوید هرگاه که مرید دنیا زیادة طلب کند آن نشان ادبار وی بود.
هوش مصنوعی: او می‌گوید هرگاه که فردی دنیا را بیش از حد بخواهد، این نشانه‌ای از ناپسندی اوست.
پرسیدند او را که زهد چیست گفت بچشم نقص اندر دنیا نگریستن و بر گذشتن از وی بعزیز کردن نفس خویش و ظریفی.
هوش مصنوعی: از او پرسیدند زهد چیست. او پاسخ داد که زهد به معنای نگاه کردن به نقص‌های دنیا و گذشتن از آن‌ها، همچنین عزیز شمردن نفس خویش است.