گنجور

شمارهٔ ۲۲ - حسن و عشق

ای بصفا انجمن آرای حسن
حسن ز رویت بتماشای حسن
جعد سمن سای تو آشوب زای
لعل گوهر زای تو یاقوت سای
آهوی صیاد تو رضوان شکار
سایه بالای تو طوبی نگار
طاق دو ابروی تو محراب ناز
عجز بمحراب وی اندر نماز
طاعتیاتند دو ابروی تو
سجده کنان در حرم روی تو
چون صفت آن لب خندان کنم
داغ طبر زد نمک افشان کنم
بر شکن سنبل عنبر اسیر
نسبت جعد تو فشاند عبیر
چون بحریم چمن یاسمن
برشکنی سنبل تر بر سمن
از هوس سلسله عنبرین
نور شود سایه شکن بر جبین
حسن ترا اهل عمل فتنه زای
دشمنی آرای و عداوت گزای
غمزه روان سوز دل مستمند
عشوه بی ماتم او نخلبند
بسکه بهر گوشه چشم سیاه
غمزه نشانی بکمین نگاه
ابرویت از ناز کمان کرده زه
هر سر موئی و دو عالم گره
چشم تو بیمار تر از عبهر است
بسکه برو غمزه هجوم آور است
شاهد حسن تو تغافل پسند
حجله ناز تو بغایت بلند
سوی تو صد نوبت اگر بنگرم
نیم نگاهست چو جمع آورم
ای دلت آسوده غمخوارگی
خارمنه در ره نطارگی
از چمنی کزویت این رنگ و بوست
اصل بهار چمنت فرع اوست
رنگی از آن با گل رعنای تست
بوی از آن یاسمن آرای تست
این چمن لاله که پرورده
عاریت از باغ کسی کرده
لاله مپوشان که ز باغ تو نیست
وین چمن از بهر فراغ تو نیست
گر نبود عشق هوا گیر حسن
کو هنر عشق و چه تأثیر حسن
سنگدلی مایه دل سردیست
غنچه غم را سبب زردیست
دل مشکن عهد و وفا تازه کن
می مکش اندیشه ز خمیازه کن
حسن تو مغرور بآواره چند
ناز تو بیگانه ز اندازه چند
برگی و رعنائی باغ از خطاست
باغ چنان برگ چنین کی رواست
رنگ جوانی زچمن شسته گیر
سنبل شبگون سمن شسته گیر
آه که این نامه بغایت رسید
فصل بهاران بنهایت رسید
باد خزان میل وزیدن کند
آب سمن میل چکیدن کند
آب لب لاله بچیند نسیم
در حرم غنچه بمیرد شمیم
برگ و برحسن بیغما رود
روح شهیدان بتماشا رود
حسن برافشانده متاع از کساد
گوهر دل غوطه زنان در مراد
بی ادبی از می امید مست
وز ثمر لطف تو کوتاه دست
طره گشا بانگ زنان کی صنم
وی گهر حسن بدرج عدم
آینه بستان و نگاهی بکن
یاد جوانی کن و آهی بکن
باغ ترا کو اثر از آب و رنگ
شهد ترا کو بنوازش درنگ
جلوه گری های لب بام کو
نیم نگاهی بصد ابرام کو
حرفی و آرایش صد ناز کو
نازی و تعمیر صد اعجاز کو
ریزد از اینگونه سخنهای تلخ
غره شرم و ادب آرد بسلخ
این ثمر کجروشیهای تست
ورنه کرا طاقت ایذای تست
نغمه بلبل چمن آرای باغ
گل به تبسم طلبد صوت زاغ
بلبل دستان زن باغت منم
زیب ده سینه بداغت منم
نغمه گشای چمنت صوت زاغ
عطسه زن بوی گلت هر دماغ
جلوه گه سبزه بخس داده
منصب طوبی بمگس داده
حسن در آغوش هوس تابکی
غیرت سیمرغ و مگس تابکی
گو چمنت صوت کلاغی بدار
باغ تو گو نغمه زاغی بدار
در چمن روضه خسی گو مباش
چند نمک بر جگر بیخراش
صد مگس شیفته انگبین
رم کند از جنبش یک آستین
آتش اگر شعله فروزد هزار
جوشش پروانه بود برقرار
مقصد پروانه هستی گداز
در قدم شمع بود سوز و ساز
شعله بوی در زدن از خامیست
زانکه مرادش همه ناکامیست
ور مگس آمد بر شمع از کمین
مست ز مومش طمع انگبین
در عرق الماس گذارم بقند
لیک بود شربت من نوشخند
این نفس بسته بناموس عهد
زهر نمائیست فروشنده شهد
وای که بس بیهده رنجیده
وین نفس تلخ پسندیده
تلخ دم من بمذاقت بسنج
گر نکنی آشتی از خود مرنج
تلخ سخن شو که دعا می کنیم
جنگ ترا صلح فدا می کنیم
حیف که هر خون که بود در دلم
چون حرم خاک شود منزلم
لاله که رنگ ورق از خون دهد
از جگرم چیند و بیرون دهد
زین سخنان ننگ غرض دور دار
بی ادبیهاست تو معذور دار
عرفی از این زمزه ات ننگ باد
عود مجازت عدم آهنگ باد
صورت آئینه پرستی که چه
بوی میت نازده مستی که چه
وای اگر چهره بود در نقاب
باز دهد آینه این رنگ و آب
هر چه در این دایره صورت پذیر
هر که در این مرحله آرام گیر
دل به کسی ده که به خود قائمست
جلوه معشوقی او دائمست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بصفا انجمن آرای حسن
حسن ز رویت بتماشای حسن
هوش مصنوعی: ای زیبای نیکو، تو همچون جشنواره‌ای از زیبایی هستی که چهره‌ات تماشاگران را مجذوب می‌کند.
جعد سمن سای تو آشوب زای
لعل گوهر زای تو یاقوت سای
هوش مصنوعی: موهای زیبا و معطر تو مانند گیسویی است که تحولی عمیق به وجود می‌آورد، و لبت چون گوهر درخشان و یاقوتی است که زیبایی را دوچندان می‌کند.
آهوی صیاد تو رضوان شکار
سایه بالای تو طوبی نگار
هوش مصنوعی: به خاطر تو، آهوی شکارچی دل در بهشت قرار گرفته و سایه‌ات مانند درخت طوبی زیبایی، دلنشین و آرامش‌بخش است.
طاق دو ابروی تو محراب ناز
عجز بمحراب وی اندر نماز
هوش مصنوعی: دو ابروی تو مانند محراب زیبایی است و در آنجا، من عاجزانه به خداوند دعا می‌کنم.
طاعتیاتند دو ابروی تو
سجده کنان در حرم روی تو
هوش مصنوعی: دو ابروی تو همچون معبدی است که بندگان در آن به عبادت می‌پردازند و با خضوع و سجده به عشق تو نزدیک می‌شوند.
چون صفت آن لب خندان کنم
داغ طبر زد نمک افشان کنم
هوش مصنوعی: وقتی به توصیف آن لبخند زیبا می‌پردازم، دل‌تنگی‌ام مانند داغی بر قلبم احساس می‌شود و شوری در وجودم ایجاد می‌کند.
بر شکن سنبل عنبر اسیر
نسبت جعد تو فشاند عبیر
هوش مصنوعی: شکوفه‌های خوشبو در برابر زیبایی و جعد موهای تو، عطر و بویی به فضا می‌پاشند.
چون بحریم چمن یاسمن
برشکنی سنبل تر بر سمن
هوش مصنوعی: وقتی که در باغ گل یاسمن را بشکنی، سنبل تازه‌ای بر روی سمن خواهید دید.
از هوس سلسله عنبرین
نور شود سایه شکن بر جبین
هوش مصنوعی: از آرزو و خواسته‌های دل، نوری زیبا و دل‌فریب به وجود می‌آید که می‌تواند حاکی از زیبایی و طراوت باشد و این زیبایی مانند سایه‌ای نرم و لطیف بر پیشانی انسان نقش ببندد.
حسن ترا اهل عمل فتنه زای
دشمنی آرای و عداوت گزای
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شده که دشمنانت به تفرقه‌افکنی و دشمنی وادار شوند.
غمزه روان سوز دل مستمند
عشوه بی ماتم او نخلبند
هوش مصنوعی: چشمان معصوم و دلربای او، همچون تیر، قلب عاشق و بیچاره را می‌سوزاند و هیچ نشانی از غم و اندوه در وجود او نیست.
بسکه بهر گوشه چشم سیاه
غمزه نشانی بکمین نگاه
هوش مصنوعی: چقدر در نازکی و زیبایی چشمان سیاه خود درخشانی و نشانه‌هایی از محبت و عشق را در پنهان نگاهت نهفته‌اید.
ابرویت از ناز کمان کرده زه
هر سر موئی و دو عالم گره
هوش مصنوعی: ابرویت به خاطر ناز و زیبایی که داری، مانند کمان شده و هر رشته مویی تو، گره‌ای به دو جهان زده است.
چشم تو بیمار تر از عبهر است
بسکه برو غمزه هجوم آور است
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری طعمه درد است که از دریا نیز بیمارتر به نظر می‌رسد، چرا که نگاهت مانند تیری زهرآلود به دل‌ها می‌زند.
شاهد حسن تو تغافل پسند
حجله ناز تو بغایت بلند
هوش مصنوعی: زیبایی تو در بی‌توجهی‌ات جاذبه‌ای دارد و محل آرامش تو بسیار بلند و دل‌انگیز است.
سوی تو صد نوبت اگر بنگرم
نیم نگاهست چو جمع آورم
هوش مصنوعی: اگر صد بار به سوی تو نگاه کنم، هر بار تنها یک نیم‌نگاه است، چون همیشه در جمع تو غرق می‌شوم.
ای دلت آسوده غمخوارگی
خارمنه در ره نطارگی
هوش مصنوعی: ای دل، نگران نباش، چون درد و غمی در راه نیست و می‌توانی آسوده خاطر باشی.
از چمنی کزویت این رنگ و بوست
اصل بهار چمنت فرع اوست
هوش مصنوعی: از چمنی که عطر و رنگش به تو می‌رسد، بهار حقیقی آن چمن به تو وابسته است و تو تنها بخشی از آن زیبایی هستی.
رنگی از آن با گل رعنای تست
بوی از آن یاسمن آرای تست
هوش مصنوعی: رنگی از گل زیبا و خوشبو، بوی خوشی دارد که به تو وابسته است.
این چمن لاله که پرورده
عاریت از باغ کسی کرده
هوش مصنوعی: این چمن لاله‌ای که در اینجا روییده، برگرفته از باغی است که به امانت گرفته شده است.
لاله مپوشان که ز باغ تو نیست
وین چمن از بهر فراغ تو نیست
هوش مصنوعی: گل لاله را پنهان نکن، زیرا این گل از باغ تو نیست و این چمن هم برای آسودگی تو نیست.
گر نبود عشق هوا گیر حسن
کو هنر عشق و چه تأثیر حسن
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشت، زیبایی و هنر عشق چه معنایی داشتند و تاثیری از زیبایی قابل تصور بود؟
سنگدلی مایه دل سردیست
غنچه غم را سبب زردیست
هوش مصنوعی: سختی و بی‌رحمی باعث می‌شود که دل‌ها سرد شوند و غم، سبب پژمردگی و زردی زندگی می‌شود.
دل مشکن عهد و وفا تازه کن
می مکش اندیشه ز خمیازه کن
هوش مصنوعی: دل را نشکن و به عهد و وفا پایبند باش، فکر و خیال را کنار بگذار و زندگی را با انرژی و نشاط تازه کن.
حسن تو مغرور بآواره چند
ناز تو بیگانه ز اندازه چند
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری است که آواره‌ها را هم به خود جذب می‌کند، اما ناز و ظرافت تو فراتر از حد باعث می‌شود که دیگران از تو فاصله بگیرند.
برگی و رعنائی باغ از خطاست
باغ چنان برگ چنین کی رواست
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی تو، چون برگی در باغ است، اما این زیبایی در پیوند با باغ به هیچ وجه درست نیست. باغ به خودی خود زیبایی خاصی دارد و هر چیزی باید در جای خودش باشد.
رنگ جوانی زچمن شسته گیر
سنبل شبگون سمن شسته گیر
هوش مصنوعی: جوانی و سرزندگی را از رنگ و عطر گلها و چمن‌ها بگیر و از زیبایی سنبل‌ها و عطر سمن‌ها لذت ببر.
آه که این نامه بغایت رسید
فصل بهاران بنهایت رسید
هوش مصنوعی: او آه می‌کشد که این نامه به خوبی به دستش رسیده و فصل بهار به نهایت خود رسیده است.
باد خزان میل وزیدن کند
آب سمن میل چکیدن کند
هوش مصنوعی: باد خزان به وزیدن ادامه می‌دهد و آب گل‌ها در حال چکیدن است.
آب لب لاله بچیند نسیم
در حرم غنچه بمیرد شمیم
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی که آب را از لب لاله می‌چیند، باعث می‌شود که عطر و بوی گل غنچه در حرم بمیرد.
برگ و برحسن بیغما رود
روح شهیدان بتماشا رود
هوش مصنوعی: درختان و زیبایی‌های طبیعت به آرامی به سمت بهشت می‌روند و روح شهیدان نیز به تماشای آنجا می‌پردازند.
حسن برافشانده متاع از کساد
گوهر دل غوطه زنان در مراد
هوش مصنوعی: زیبایی و دل‌آویزی از همگان پخش شده است، همچون گنجینه‌ای که در دل غوطه‌ور در آرزوها و خواسته‌ها است.
بی ادبی از می امید مست
وز ثمر لطف تو کوتاه دست
هوش مصنوعی: بی‌احترامی از می که امیدم به آن است، برمی‌خیزد و از ثمر لطف تو، دستم را کوتاه می‌کند.
طره گشا بانگ زنان کی صنم
وی گهر حسن بدرج عدم
هوش مصنوعی: موهای باز شده و با صدای زیبا آواز سر دادن، ای محبوب من، تو مانند گوهری با ارزش هستی که در فضای نیستی می‌درخشی.
آینه بستان و نگاهی بکن
یاد جوانی کن و آهی بکن
هوش مصنوعی: به تماشای آینه برو و به یاد روزهای جوانی‌ات بیفت، سپس یک آه عمیق بکش.
باغ ترا کو اثر از آب و رنگ
شهد ترا کو بنوازش درنگ
هوش مصنوعی: باغ تو کجاست که نشانی از زیبایی و رنگینی داشته باشد؟ و نعمت شیرینی که تو را نوازش کند و بی‌وقفه به تو دل ببندد، کجاست؟
جلوه گری های لب بام کو
نیم نگاهی بصد ابرام کو
هوش مصنوعی: برخی از زیبایی‌ها و جلوه‌های دلنشین در بالای بام، چشمی انداختن به آن‌ها به اندازه‌ی دلربایی و فریبندگی‌اش ارزش دارد.
حرفی و آرایش صد ناز کو
نازی و تعمیر صد اعجاز کو
هوش مصنوعی: حرفی وجود ندارد و زیبایی‌ای نیست، ولی ناز و لطافت در کجاست و شگفتی‌ها کجا هستند؟
ریزد از اینگونه سخنهای تلخ
غره شرم و ادب آرد بسلخ
هوش مصنوعی: از این نوع سخنان تلخ، اشک‌ها می‌ریزد و احساس شرم و ادب بر سر انسان می‌آید.
این ثمر کجروشیهای تست
ورنه کرا طاقت ایذای تست
هوش مصنوعی: این میوه‌ای که ما به دست آورده‌ایم نتیجه‌ی انحرافات و بی‌راهه‌رفتن‌های توست، وگرنه کسی نمی‌تواند به زحمات و آزردگی‌های تو تحمل کند.
نغمه بلبل چمن آرای باغ
گل به تبسم طلبد صوت زاغ
هوش مصنوعی: صدای بلبل که باغ گل را زیبایی می‌بخشد، با لبخند خود آواز زاغ را طلب می‌کند.
بلبل دستان زن باغت منم
زیب ده سینه بداغت منم
هوش مصنوعی: من گل‌های باغ تو را با عشق می‌خوانم و در دل خود، شعله‌های عشق تو را احساس می‌کنم.
نغمه گشای چمنت صوت زاغ
عطسه زن بوی گلت هر دماغ
هوش مصنوعی: زبان پرنده سیاه مانند زق زق کردنش صدایی شاداب و دلنشین را به گوش می‌رساند و هر بار که بوی گل به مشام می‌رسد، حس خوشی و تازگی به انسان منتقل می‌شود.
جلوه گه سبزه بخس داده
منصب طوبی بمگس داده
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جاذبه‌ای اشاره شده که به طور طبیعی در گیاهان و طبیعت وجود دارد. این زیبایی به مانند میوه‌ای گرانبها است که به آن ارزش و مقام می‌بخشد. هم‌چنین، زیبایی‌ها و شکوه‌های کوچک و بزرگ در زندگی ممکن است برخی افراد را مجذوب یا دچار حسادت کند. به طور کلی، این بیت به اهمیت و جذابیت زیبایی‌های طبیعی اشاره دارد.
حسن در آغوش هوس تابکی
غیرت سیمرغ و مگس تابکی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و عشق می‌پردازد و نشان می‌دهد که وقتی زیبایی و خواسته‌های قلبی در کنار هم قرار می‌گیرند، چه احساساتی در دل انسان ایجاد می‌کنند. در اینجا به نوعی اشاره شده که حس زیبایی و خواسته‌های انسانی می‌توانند به یکدیگر گره بخورند و از آنجا که سیمرغ نماد بلندپروازی و مگس نماد کوچکی و ابتذال است، این تضاد می‌تواند به احساساتی عمیق و غنی منجر شود.
گو چمنت صوت کلاغی بدار
باغ تو گو نغمه زاغی بدار
هوش مصنوعی: اگر صدای کلاغ در باغ تو باشد، نغمه زاغ هم در آنجا بماند.
در چمن روضه خسی گو مباش
چند نمک بر جگر بیخراش
هوش مصنوعی: در باغ، برای هیچ سبکی و شادمانی بی‌دلیل شاد نباش. چرا که گاهی اوقات، دردی که از زندگی می‌کشی، مانند نمک بر زخم است و نیازی به اضافه کردن درد یا رنج بیشتر نیست.
صد مگس شیفته انگبین
رم کند از جنبش یک آستین
هوش مصنوعی: صد مگس که عاشق عسل هستند، از تکان دادن یک آستین می‌ترسند و فرار می‌کنند.
آتش اگر شعله فروزد هزار
جوشش پروانه بود برقرار
هوش مصنوعی: اگر آتش شعله‌ور شود، هزار بار پروانه به دور آن خواهد چرخید و در آنجا خواهد ماند.
مقصد پروانه هستی گداز
در قدم شمع بود سوز و ساز
هوش مصنوعی: پروانه در تلاش است تا به دم شمع نزدیک شود و در این نزدیکی، دچار سوختن و ذوب شدن می‌شود. این نشان‌دهنده‌ی عشق و جذابیت عمیق اوست که هرچند همراه با درد و سوزش است، اما همچنان به سمت آن هدف حرکت می‌کند.
شعله بوی در زدن از خامیست
زانکه مرادش همه ناکامیست
هوش مصنوعی: شعله‌ای که در آن باید بیدار شد، به دلیل ناپختگی و عدم بلوغ است، چون هدف آن فقط به ناکامی می‌انجامد.
ور مگس آمد بر شمع از کمین
مست ز مومش طمع انگبین
هوش مصنوعی: اگر مگسی به شمع نزدیک شود و از پنهان بر آن بیفتد، به خاطر مومش به دنبال شهد می‌گردد.
در عرق الماس گذارم بقند
لیک بود شربت من نوشخند
هوش مصنوعی: من به جای این که در عرق الماس غوطه‌ور شوم، sugary و شیرین بمانم؛ زیرا نوشیدنی من، لبخند است.
این نفس بسته بناموس عهد
زهر نمائیست فروشنده شهد
هوش مصنوعی: این نفس که به خاطر ملاحظات و قیدهای اخلاقی و اجتماعی محدود شده، در حقیقت نشان‌دهنده پیامی ست که به دیگران منتقل می‌کند. به نوعی می‌توان گفت این نفس، همانند کسی است که در زمینه‌ای خاص، چیزی با ارزش (شهد) را به نمایش می‌گذارد.
وای که بس بیهده رنجیده
وین نفس تلخ پسندیده
هوش مصنوعی: آه که چقدر بی‌دلیل خود را ناراحت کرده‌ام و این نفس تلخ را که به دلخواه می‌پسندم.
تلخ دم من بمذاقت بسنج
گر نکنی آشتی از خود مرنج
هوش مصنوعی: کلام من را با طعم خودت بسنج؛ اگر با من صلح نکردی، از خودت ناراحت نشو.
تلخ سخن شو که دعا می کنیم
جنگ ترا صلح فدا می کنیم
هوش مصنوعی: سخن تلخ بگو، چون برای تو دعا می‌کنیم و برای صلح در جنگ تو فدای می‌شویم.
حیف که هر خون که بود در دلم
چون حرم خاک شود منزلم
هوش مصنوعی: متأسفانه، همه احساسات و عشق‌هایی که در دل دارم، مانند خاکی می‌شود که در حرم است و به مرور زمان از بین می‌رود.
لاله که رنگ ورق از خون دهد
از جگرم چیند و بیرون دهد
هوش مصنوعی: لاله‌ای که رنگ برگ‌هایش از خون می‌گیرد، از دل من می‌چینند و به بیرون می‌آورند.
زین سخنان ننگ غرض دور دار
بی ادبیهاست تو معذور دار
هوش مصنوعی: از این صحبت‌ها عیب و ناپسندی را دور کن. این بی‌احترامی‌ها را نادیده بگیر و خودت را مقصر ندان.
عرفی از این زمزه ات ننگ باد
عود مجازت عدم آهنگ باد
هوش مصنوعی: بیا از این صداهای ناهنجار و بی‌معنا دوری کنیم، زیرا همان‌طور که بوی عود در عدم وجودش نمی‌پیچد، همین‌طور این زمزمه‌ها نیز بی‌فایده هستند.
صورت آئینه پرستی که چه
بوی میت نازده مستی که چه
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر و جلوه‌ای از عشق و زیبایی اشاره شده است، به طوری که در عین زیبایی، حالتی از سرخوشی و مستی نیز به همراه دارد. وجود جلوه‌های زیبا و شاداب در این عالم، حالتی جذاب و شگفت‌انگیز ایجاد می‌کند که می‌تواند نشان‌ دهنده‌ی عشق و احساسات عمیق باشد.
وای اگر چهره بود در نقاب
باز دهد آینه این رنگ و آب
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ای وجود داشته باشد، وای بر آینه که این رنگ و زیبایی را نشان می‌دهد.
هر چه در این دایره صورت پذیر
هر که در این مرحله آرام گیر
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دایره وجود دارد و می‌توان آن را دید، تنها در این مرحله است که می‌توان به آرامش دست یافت.
دل به کسی ده که به خود قائمست
جلوه معشوقی او دائمست
هوش مصنوعی: دل را به کسی بسپار که به خود استوار و مستقل باشد؛ زیرا زیبایی و جذابیت او همواره پایدار و ماندگار است.