گنجور

شمارهٔ ۲۱ - حکایت

دید یکی باشه دراج قوت
تافتن و بافتن عنکبوت
ریخت ببافند گیش زهر خند
کی هوس اندیشه کوته کمند
شربت دل ریزی و خون جگر
تا مگسی را بربائی مگر
حیف که سرمایه این پود و تار
از تو بود دام مگس را بکار
دام چنین صید نیرزد بهیچ
پیش بر آن رشته تنیدن مپیچ
طعنه زنان چون خذف هرزه سفت
دام طرازنده بجوشید و گفت
رشته این دام تنیدن خطاست
صید تو معلوم که چندش بهاست
آنکه بود جذب کمندش بلند
نیست غم ار گوتهش افتد کمند
خود ثمر کوتهی آنجا نرست
کوتهی ار هست بر باع تست
این دم سرد از جگرم دور کن
شرمی از این جنبش منصور کن
دام من آنست که در راف غار
کرد رسول عربی را شکار
باز آلهیش در آمد بقید
طوطی باغ قدمش بود صید
نغمه طرازنده بستان دوست
طایر سر حلقه مرغان دوست
سایه نیفکنده بر این چار باغ
سایه فکن بر یر طاووس زاغ
دام چنین صید مگس گیر نیست
ور فتدش داخل نخجیر نیست
دام من آنست که طاووس جان
در کنفش داشته است آشیان
عرفی اگر دام تر صید نیست
حیف برآن است که برقید نیست
بسته این دام کلید مراد
رشته بندش گره بی گشاد
بسته او گر زغن وگر تذرو
خرم و آزاد بر آید چو سرو
سرو که آزادیش آمد به کف
خوانده ز مکتوب حزن لاتخف

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دید یکی باشه دراج قوت
تافتن و بافتن عنکبوت
هوش مصنوعی: یک پرنده با مهارت و توانایی خاصی در حال پرواز و بافتن بافتی شگفت‌انگیز است، مانند عنکبوتی که در کارش استادی دارد.
ریخت ببافند گیش زهر خند
کی هوس اندیشه کوته کمند
هوش مصنوعی: تلاش کنید تا با دقت و حوصله به افکار و احساسات خود بپردازید، چرا که در دنیای پرشور و هیجان، خندیدن و شاد بودن نشانه‌ای از تفکر عمیق و عاقلانه است و نباید به سادگی از آن گذشت.
شربت دل ریزی و خون جگر
تا مگسی را بربائی مگر
هوش مصنوعی: شربت دل را می‌ریزی و از جگر خود می‌ریزی، تا فقط مگسی را نگیری و نیندازی.
حیف که سرمایه این پود و تار
از تو بود دام مگس را بکار
هوش مصنوعی: متأسفانه، سرمایه و تلاش تو به تدریج به راه‌های نادرست و بی‌فایده‌ای صرف شده است. این گونه است که وقت و انرژی‌ات به دام‌هایی میافتد که نتیجه‌ای جز اتلاف آن ندارد.
دام چنین صید نیرزد بهیچ
پیش بر آن رشته تنیدن مپیچ
هوش مصنوعی: دامی که به خاطر آن صید درست نمی‌شود، هیچ ارزشی ندارد؛ بنابراین برای به دام انداختن آن باید از پیچیدگی و درهم‌تنیدگی خودداری کرد.
طعنه زنان چون خذف هرزه سفت
دام طرازنده بجوشید و گفت
هوش مصنوعی: طعنه‌زنان مانند تیرکی که به هدف نمی‌خورد، در پی نادانی و بی‌احترامی هستند. آن‌ها به ناگاه برخواستند و چیزی گفتند.
رشته این دام تنیدن خطاست
صید تو معلوم که چندش بهاست
هوش مصنوعی: توری که برای به دام انداختن دیگران بافته می‌شود، اشتباه است؛ چرا که ارزش صید تو کاملاً مشخص است.
آنکه بود جذب کمندش بلند
نیست غم ار گوتهش افتد کمند
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر محبت و جذبه‌ی او قرار بگیرد، نگران نیست، حتی اگر به دام افتد و دچار مشکلات شود.
خود ثمر کوتهی آنجا نرست
کوتهی ار هست بر باع تست
هوش مصنوعی: اگر میوه‌ای درختی در جایی بلند نشده باشد، کم‌عمق بودن آنجا نمی‌تواند دلیل این کم‌عمق بودن باشد؛ اگر هم کم‌عمق است، باز هم میوه‌ای در باغ تو برداشت نمی‌شود.
این دم سرد از جگرم دور کن
شرمی از این جنبش منصور کن
هوش مصنوعی: این لحظه سرد و ناراحت را از دل من دور کن و به من اجازه بده تا حرکاتم را با شجاعت و اعتماد به نفس ادامه دهم.
دام من آنست که در راف غار
کرد رسول عربی را شکار
هوش مصنوعی: دام من این است که رسول عربی را در گودال یا سیاه‌چاله‌ای به دام انداخته‌ام.
باز آلهیش در آمد بقید
طوطی باغ قدمش بود صید
هوش مصنوعی: پرنده‌اش دوباره به قفس بازگشت، اما قفس طوطی باغ تنها نشانی از قدم‌هایش بود که بر زمین نقش بسته بود.
نغمه طرازنده بستان دوست
طایر سر حلقه مرغان دوست
هوش مصنوعی: آوای زیبا و دلنشینی که در باغ دوست به گوش می‌رسد، آواز پرنده‌ای است که در میان دیگر پرندگان به چشم می‌آید.
سایه نیفکنده بر این چار باغ
سایه فکن بر یر طاووس زاغ
هوش مصنوعی: سایه‌ات را بر این چهار باغ نیفکن، بلکه بر روی طاووس سیاه بینداز.
دام چنین صید مگس گیر نیست
ور فتدش داخل نخجیر نیست
هوش مصنوعی: دامی که برای شکار مگس درست شده، برای صید دیگری مناسب نیست و اگر مگسی هم در آن بیفتد، همچنان در دامی که برایش طراحی نشده گرفتار نمی‌شود.
دام من آنست که طاووس جان
در کنفش داشته است آشیان
هوش مصنوعی: من در دام عشقی گرفتار شدم که در آن، زیبایی و جوانی‌ای درخشان چون طاووس وجود دارد.
عرفی اگر دام تر صید نیست
حیف برآن است که برقید نیست
هوش مصنوعی: اگر در دام عشق چیزی برای صید کردن نیست، افسوس که چرا هنوز در قید آن هستیم.
بسته این دام کلید مراد
رشته بندش گره بی گشاد
هوش مصنوعی: گیره‌ای که آرزوهای تو را نگه داشته، بسته است و هیچ راهی برای گشودن آن وجود ندارد.
بسته او گر زغن وگر تذرو
خرم و آزاد بر آید چو سرو
هوش مصنوعی: اگر او بسته باشد، چه به شکل غزال و چه به شکل پرنده، همچنان آزاد و خوشحال برمی‌خیزد چون درخت سرو.
سرو که آزادیش آمد به کف
خوانده ز مکتوب حزن لاتخف
هوش مصنوعی: سرو وقتی آزادی‌اش را به دست آورد، از نامه‌ی اندوه‌اش می‌خواند: نترس.