گنجور

شمارهٔ ۴ - سخن در وصف خویشتن

آن باغ داغ پررر آذر طبیعتم
کش برگ و بر ز اخگر و طیرش سمندر است
آن روضه ام که هر شجرش راکه باغبان
آبش ز خون دل ندهد خشک و بی بر است
آن پای تا بسر همه زخم و جراحتم
کورا بخواب عافیت ، الماس بستر است
آن خسته ام که در تب صفر او جوش خون
فصادش ، آتش جگر و شعله نشتر است
آن هدهدم که در چمن لاله زار عشق
تاجش ز شعله شجر طوربرسر است
آن تیغ آب داده ز هر ملامتم
کش پای تاسر از اثر زخم جوهر است
آن شعله دوست هیزم خشکم که خاک وی
صندل فروش ناصیه عودوعنبر است
آن کشتیم که بر زبر بحر شعله موج
آشوبگاه موجه طوفانش معبر است
آن بحر جوهری طلب و تشنه دوستم
کش برق موج و آبله سینه گوهر است
آن کشته ام که در دهن زخم های او
قناد خانه های لبالب ز شکر است
آن عالمم کش از زبر عرش تاثری
اشیا بدون صورت نوعی ، مصور است
آن ره نوردوادی بیت المقدسم
کوراصدای عطسه جبریل رهبر است
کوته کنم عبارت و معنی کنم دراز
آن بلبلم که نغمه زن باغ حیدر است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن باغ داغ پررر آذر طبیعتم
کش برگ و بر ز اخگر و طیرش سمندر است
هوش مصنوعی: آن باغی که در آتش لذت‌های طبیعت می‌سوزد، برگ درختانش از خاکستر و پرنده‌اش مانند سمندر است که در آتش زندگی می‌کند.
آن روضه ام که هر شجرش راکه باغبان
آبش ز خون دل ندهد خشک و بی بر است
هوش مصنوعی: این باغی که توصیف می‌شود، نشان‌دهندهٔ حالت و احساسات عمیق انسانی است. اگر باغبان به درختان و گیاهان این باغ توجه نکند و به آن‌ها محبت و مراقبت نرساند، آن درختان بی‌زندگی و خشک خواهند شد، مثل احساسات و روابطی که بدون محبت و توجه به تدریج به سردی و بی‌حالی می‌گرایند. در واقع، عشق و مراقبت در زندگی مانند آب برای درختان است، که بدون آن‌ها، زندگی پژمرده می‌شود.
آن پای تا بسر همه زخم و جراحتم
کورا بخواب عافیت ، الماس بستر است
هوش مصنوعی: هر زخم و جراحتی که روی بدن دارم، اکنون به خواب راحت می‌روم و آرامش می‌یابم، چون بستر من از الماس است.
آن خسته ام که در تب صفر او جوش خون
فصادش ، آتش جگر و شعله نشتر است
هوش مصنوعی: من آن فرد رنجور و خسته‌ای هستم که تب و داغ عشق او در وجودم می‌جوشد، همان‌طور که آتش بر دل و تکه‌های بدنم زخم می‌زند.
آن هدهدم که در چمن لاله زار عشق
تاجش ز شعله شجر طوربرسر است
هوش مصنوعی: هدهدی که در دشت پر از لاله عشق می‌چرخد، بر سرش تاجی از شعله درخت طور دارد.
آن تیغ آب داده ز هر ملامتم
کش پای تاسر از اثر زخم جوهر است
هوش مصنوعی: آن تیغی که به خاطر شکایت‌ها و انتقادات من همیشه با آب و تنی نرم شده است، نشانه‌ای از درد و زخم‌هایم به حساب می‌آید.
آن شعله دوست هیزم خشکم که خاک وی
صندل فروش ناصیه عودوعنبر است
هوش مصنوعی: شعله‌ای که از عشق دوست در وجودم روشن است، مانند هیزم خشک من می‌سوزد و خاک او بویی مانند چوب صندل و عود و عطر دارد.
آن کشتیم که بر زبر بحر شعله موج
آشوبگاه موجه طوفانش معبر است
هوش مصنوعی: ما چیزی را پرورش دادیم که بر سطح دریا، شعله‌ها به آرامی در حال نوسانند و طوفانش راهی برای عبور ایجاد کرده است.
آن بحر جوهری طلب و تشنه دوستم
کش برق موج و آبله سینه گوهر است
هوش مصنوعی: دوست من مانند دریایی پر از جواهرات و عطش است، به طوری که نوسان و جلبک‌های روی سطح آب، به هیچ وجه نمی‌تواند ارزش و زیبایی این گوهرها را پنهان کند.
آن کشته ام که در دهن زخم های او
قناد خانه های لبالب ز شکر است
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که جراحاتش به اندازه‌ای شیرین و دل‌انگیز است که انگار در دهنش قند و شکر ریخته‌اند.
آن عالمم کش از زبر عرش تاثری
اشیا بدون صورت نوعی ، مصور است
هوش مصنوعی: من انسانی هستم که از زیر عرش، تأثیر اشیاء را بدون شکل نوعی می‌بینم و آن‌ها را تجسم می‌کنم.
آن ره نوردوادی بیت المقدسم
کوراصدای عطسه جبریل رهبر است
هوش مصنوعی: کسی که در راه بیت المقدس قدم می‌زند، به شکلی ناخودآگاه و بدون آگاهی، تحت تأثیر صداهای فرشته جبریل قرار دارد.
کوته کنم عبارت و معنی کنم دراز
آن بلبلم که نغمه زن باغ حیدر است
هوش مصنوعی: من به اختصار صحبت می‌کنم، ولی عمق و معنی کلامم را افزایش می‌دهم؛ زیرا آن بلبل من، آوازخوان باغ حیدر است.