شمارهٔ ۳۶ - خطاب به حکیم ابوالفتح
بحر هنر ، حکیم ابوالفتح ، کان فضل
ای آنکه جز بمنهج اولی نیامدی
هم سیرت تو زیور دین است کو بشکل
جز نقشبند زینت دنیا نیامدی
کی بود کز چمن بچمن در بهشت جاه
نازک نهال رفتی و طوبی نیامدی
صد زیب یافت انجمن خاک و هیجگاه
از روزن قمر بتماشا نیامدی
نفروخت مشت خاک طمع هیچکس که تو
با گنج شایگانش بسودا نیامدی
چون معن گفت مظهر باذل منم بگو
کز مجمع مظاهر اسما نیامدی
بر صحن آسمان چو فرود آمدی ز بام
جز توتیای چشم ثریا نیامدی
آمد هما ردیف تو براشهب وجود
درسلک نظم دهر مقفا نیامدی
از غایت یگانگیت در هجوم شوق
اندیشه را بذهن مثنی نیامدی
یکشب نرفت گزهوس اتصال تو
صدره بخواب زهره و شعری نیامدی
فردوس منظرا ، فلک آرای مسندا
ای آنکه جز بکام احبا نیامدی
میجوشد از لبم سخنی گوش کن که تو
جز نکته پرور دم عیسی نیامدی
رفتی بصید همره جمشید روزگار
گفتی که اینک آمدم اما نیامدی
از بسکه ناامید ز زود آمدن شدم
گویم بخود بسهو که فردا نیامدی
گرشاه مانع است میا گرچه گویمت
کز شوق مردم و بتماشا نیامدی
ور داغم از کرشمه دیر آمدن کنی
این بس که پیش از آدم و حوا نیامدی
باز آی و سایه بر سرما کن که درجهان
فارغ ز ننگ تربیت ما نیامدی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بحر هنر ، حکیم ابوالفتح ، کان فضل
ای آنکه جز بمنهج اولی نیامدی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به هنری بزرگ و بینظیر اشاره دارد و میگوید: اگر کسی در هنر مهارت دارد، جز به شیوهی اصلی و درست آن نباید نزدیک شود. به عبارتی، او بر این باور است که برای رسیدن به کمال در هنر، باید به روشهای اولیه و صحیح پایبند بود.
هم سیرت تو زیور دین است کو بشکل
جز نقشبند زینت دنیا نیامدی
هوش مصنوعی: شخصیت و صفات تو زینت دین هستند و تو به گونهای نیستی که فقط با ظواهر دنیا زینت شده باشی.
کی بود کز چمن بچمن در بهشت جاه
نازک نهال رفتی و طوبی نیامدی
هوش مصنوعی: کیست که در بهشت، از میان گلها و چمنها، با ناز و ظرافت به درخت طوبی نزدیک نشده و از آن بهرهای نبرده است؟
صد زیب یافت انجمن خاک و هیجگاه
از روزن قمر بتماشا نیامدی
هوش مصنوعی: جمع زیباییها در دنیای خاکی به قدری زیاد است که هیچگاه از نور ماه برای تماشای آن نگذراندی، یعنی حتی با وجود تمام زیباییها، تو هرگز از آن بهره نگیری.
نفروخت مشت خاک طمع هیچکس که تو
با گنج شایگانش بسودا نیامدی
هوش مصنوعی: خاک در برابر هیچ طمعی از کسی خود را نمیفروشد، چون تو برای به دست آوردن گنجهای ارزشمندش نیامدهای.
چون معن گفت مظهر باذل منم بگو
کز مجمع مظاهر اسما نیامدی
هوش مصنوعی: وقتی که معن (روح یا مفهوم حقیقی) گفت که من مظهر بخشش هستم، بگو که تو از جمع مظاهر اسمها نیامدی.
بر صحن آسمان چو فرود آمدی ز بام
جز توتیای چشم ثریا نیامدی
هوش مصنوعی: هنگامی که از بام به زمین فرود آمدی، جز نگاه تو بر ستارههای آسمانی چیز دیگری ندیدم.
آمد هما ردیف تو براشهب وجود
درسلک نظم دهر مقفا نیامدی
هوش مصنوعی: هما که نماد سعادت و خوشبختی است، به خاطر تو به این جهان آمده، اما تو در نظم زندگی و زمان به یک قافیه نرسیدهای.
از غایت یگانگیت در هجوم شوق
اندیشه را بذهن مثنی نیامدی
هوش مصنوعی: از شدت یگانگیات، شوقی در دل دارم که حتی به فکر دوگانگی نیز نیفتادهام.
یکشب نرفت گزهوس اتصال تو
صدره بخواب زهره و شعری نیامدی
هوش مصنوعی: یک شب، گوزنی به خواب رفت و به یاد تو، ستارهای در آسمان درخشید، اما تو نیامدی و شعر جدیدی نسرودی.
فردوس منظرا ، فلک آرای مسندا
ای آنکه جز بکام احبا نیامدی
هوش مصنوعی: بهشتی زیبا و دلانگیز، با آسمانی تزئین شده. ای تو که جز به خاطر خوشنودی دوستانت به اینجا نیامدی.
میجوشد از لبم سخنی گوش کن که تو
جز نکته پرور دم عیسی نیامدی
هوش مصنوعی: از لبان من گفتاری برمیخیزد، به دقت گوش کن زیرا تو تنها به نکتهسنجی و پرورش معانی آمدهای و نه چیز دیگری.
رفتی بصید همره جمشید روزگار
گفتی که اینک آمدم اما نیامدی
هوش مصنوعی: تو به شکار روزگار جمشید رفتی و گفتی که من آمدم، ولی هنوز نیامدی.
از بسکه ناامید ز زود آمدن شدم
گویم بخود بسهو که فردا نیامدی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی ناامید شدم که به زودی نخواهی آمد، به خودم میگویم که شاید فردا هم نیایی.
گرشاه مانع است میا گرچه گویمت
کز شوق مردم و بتماشا نیامدی
هوش مصنوعی: اگر پادشاه مانع است، نیا. هرچند که به تو بگویم به خاطر شوق و دیدن من نیامدهای.
ور داغم از کرشمه دیر آمدن کنی
این بس که پیش از آدم و حوا نیامدی
هوش مصنوعی: اگر تأخیر تو به من آسیب رسانده، این کافیست که تو قبل از آمدن آدم و حوا نیز نیامدی.
باز آی و سایه بر سرما کن که درجهان
فارغ ز ننگ تربیت ما نیامدی
هوش مصنوعی: برگرد و بر ما سایه افکن، زیرا در این دنیا از ننگ تربیت ما آزاد نیستی و نمیتوانی بیایی.