شمارهٔ ۲۹ - گریه بی اثر
چه گویمت که نیرزد بگفتگو«عرفی»
ز عهد ماضی و حال آنچه در گذر دیدم
ز عیش و بی غمی عهد پیش باز مپرس
که عیشش از سخن راست تلختر دیدم
ز درد ناقص این عهد هم سؤال مکن
که صد ملامت از این درد بی ثمر دیدم
ز سوز و ماتم این روزگار دلگیرم
که خنده بی نمک و گریه بی اثر دیدم
شمارهٔ ۲۸ - ملازم شعر: اگر ملازم شعرم مدان که بی خبرمشمارهٔ ۳۰ - شکوائیه: شعر فخر و شاعران ننگین ز فرط حرص و آز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه گویمت که نیرزد بگفتگو«عرفی»
ز عهد ماضی و حال آنچه در گذر دیدم
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بگویم که این حرفها ارزش گفتن ندارد، چون در مقایسه با آنچه در گذشته و حال دیدهام، خیلی بیمعناست.
ز عیش و بی غمی عهد پیش باز مپرس
که عیشش از سخن راست تلختر دیدم
هوش مصنوعی: از شادی و بیخیالی گذشته دیگر نپرس، چون لذت آن از گفتن حقیقت برایم تلختر بود.
ز درد ناقص این عهد هم سؤال مکن
که صد ملامت از این درد بی ثمر دیدم
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که به خاطر این وعده ناقص دارم، چیزی نپرس. من به اندازهای از این درد بیفایده ملامت شنیدهام که دیگر نیازی به سوال نیست.
ز سوز و ماتم این روزگار دلگیرم
که خنده بی نمک و گریه بی اثر دیدم
هوش مصنوعی: در این روزگار پر از غم و اندوه، احساس ناراحتی میکنم. خندههایی که بیمعناست و اشکهایی که تاثیری ندارند را دیدهام.