گنجور

شمارهٔ ۲۷ - درصفت اسب

شاهنشها ! حقیقت اسبی که داده ای
بشنو زلطف تا برسانم بعز عرض
درویش بیعصاش نگیرد زمن بمفت
طرار مفلسش نستاند زمن بقرض
پیراست و علتی بخوراکش فزوده ام
آری بود رعایت پیر علیل فرض
گرشیهه ای زند بجوانی ستایمش
ورنقطه ای رود کنمش نام طی ارض
مهمیز میزنم بوی از صبح تابشام
تا نیم گام میرود آنهم بپای فرض
هستم بر او سوار و بمعنی پیاده ام
گامی بطول میزدم اکنون زنم بعرض

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهنشها ! حقیقت اسبی که داده ای
بشنو زلطف تا برسانم بعز عرض
هوش مصنوعی: ای شاهنشاه! از لطف شما می‌خواهم بشنوم درباره حقیقت اسبی که به من داده‌اید، تا بتوانم آن را به خوبی به عرضتان برسانم.
درویش بیعصاش نگیرد زمن بمفت
طرار مفلسش نستاند زمن بقرض
هوش مصنوعی: یک درویش بدون عصا از من چیزی نمی‌گیرد و کسی که نیازمند و بی‌پول است از من قرض نخواهد گرفت.
پیراست و علتی بخوراکش فزوده ام
آری بود رعایت پیر علیل فرض
هوش مصنوعی: من خود را آراسته کرده‌ام و به خاطر رعایت حال دیگران، بر چیزهای لازم می‌افزایم. بله، وظیفه است که به حال فردی که در سن و سال بالاست، توجه کنیم.
گرشیهه ای زند بجوانی ستایمش
ورنقطه ای رود کنمش نام طی ارض
هوش مصنوعی: اگر جوانی نیکوکار باشد، او را ستایش می‌کنم و اگر به خطا بیفتد، او را به راه راست هدایت می‌کنم.
مهمیز میزنم بوی از صبح تابشام
تا نیم گام میرود آنهم بپای فرض
هوش مصنوعی: من با انگیزه و شوق به جلو حرکت می‌کنم، ولی حتی یک قدم هم نمی‌توانم جلوتر بروم، گویی همه چیز به حالت فرضی باقی مانده است.
هستم بر او سوار و بمعنی پیاده ام
گامی بطول میزدم اکنون زنم بعرض
هوش مصنوعی: من در اوج قدرت و تسلط قرار دارم، اما در واقعیت، حالتی بی‌هدف و سردرگم دارم. در گذشته به آرامی و با احتیاط پیش می‌رفتم، اما اکنون باید تلاش کنم تا به سمت هدفم برسم.