شمارهٔ ۱۸ - مهمان وعظ
ای بلهوس که آمده میهمان وعظ
وقتی بیا که زهر بکامت شکر بود
پژمرده دل زبان نگشایم بموعظت
شمشیر رامقابله باجانور بود
شمارهٔ ۱۷ - نشاه دل: هیچ دل راه بر درش نسپردشمارهٔ ۱۹ - بخل بی نهایت: همدمی دارم بسی خوش صحبت اما گرسنه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بلهوس که آمده میهمان وعظ
وقتی بیا که زهر بکامت شکر بود
هوش مصنوعی: ای دلخواهی که آمدهای تا از نصیحتها بهرهگیری، بهتر است زمانی بیایی که آنچه را به طعم خوشدلانه میدانی، حقیقتاً لذتبخش و شیرین باشد.
پژمرده دل زبان نگشایم بموعظت
شمشیر رامقابله باجانور بود
هوش مصنوعی: دل افسرده و بیرمق من، نمیتواند بیپرده سخن بگوید. اما در برابر جانوران و مشکلات، به جای نصیحت، از شمشیر استفاده میکنم.
حاشیه ها
1399/05/11 09:08
فردوس
بلهوص؟