غزل شمارهٔ ۹۲
من بلبل آن گل که گلابش همه خون است
مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
خونم به گلو ریز که بیمار محبت
آشوب نشانست و به آبش همه خون است
دیوانه ی عشقیم که این شاهد سرمست
عشقش همه زخم است و حجابش هم خون است
کوثر لب خشک و جگر تشنه فرستد
در بادیه ی عشق که آبش همه خون است
از صید به خون گشته مپرهیز که صیاد
آرایش فتراک و رکابش همه خون است
آتش چه و سرچشمه کدامست؟ مپرسید
صحرای محبت که سرابش همه خون است
عرفی غم دل باز نپرسی که دل ما
مستی است که در جام جوابش همه خون است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من بلبل آن گل که گلابش همه خون است
مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
هوش مصنوعی: من پرندهای هستم که از زیبایی گلی میخوانم که عطرش مانند خون است و من در آبهای یک دریا زندگی میکنم که آن آب نیز رنگی شبیه به خون دارد.
خونم به گلو ریز که بیمار محبت
آشوب نشانست و به آبش همه خون است
هوش مصنوعی: عشق مرا به اندازهای بیمار کرده که دردم به شدت احساس میشود و وضعیت به قدری بحرانی است که حتی در آب هم رد خون دیده میشود.
دیوانه ی عشقیم که این شاهد سرمست
عشقش همه زخم است و حجابش هم خون است
هوش مصنوعی: ما در عشق دیوانهایم، چون این معشوق خوشدل و سرخوش ما، همهاش زخم و درد را به همراه دارد و پردهای که او به همراه دارد، خونین است.
کوثر لب خشک و جگر تشنه فرستد
در بادیه ی عشق که آبش همه خون است
هوش مصنوعی: در بیابان عشق، عسل و شیرینی عشق با وجود دشواریها و تلخیها، به زخمهای دلسوزان و عطشهای شدید میرسد، چون آب در این مسیر به خون بدل میشود.
از صید به خون گشته مپرهیز که صیاد
آرایش فتراک و رکابش همه خون است
هوش مصنوعی: از شکار کردن بپرهیز، زیرا شکارچی به شکلی زیبا آماده است و همهی آن زیباییها به خاطر خون است.
آتش چه و سرچشمه کدامست؟ مپرسید
صحرای محبت که سرابش همه خون است
هوش مصنوعی: آتش و منبع آن چیست؟ از دشت عشق نپرس، زیرا در آنجا همه چیز به ظاهری زیبا و فریبنده است که در واقع دروغ و رنج زیادی نهفته است.
عرفی غم دل باز نپرسی که دل ما
مستی است که در جام جوابش همه خون است
هوش مصنوعی: اگر از غم دل ما بپرسی، بهتر است که نپرسی، چون حالت ما به قدری پیچیده و غمانگیز است که پاسخ ما تنها درد و رنج را در خود دارد.

عرفی