گنجور

غزل شمارهٔ ۸۷

گو ز من دل جمع دار آن کس که با من دشمن است
هر که خود را دوست می دارد به دشمن دشمن است
در حصار عافیت بی ذوق را آرام نیست
آن که ذوق فتنه یابد به آهن دشمن است
گوش معزول است در خلوتگه ارباب راز
دود شمع خلوت ایشان به روزن دشمن است
بس که دیدم جور دشمن، دشمنم با جور دوست
آن که در آتش بود با نار ایمن دشمن است
دوستی با دشمنم بی بهره مهر انگیزی است
دوستی دوست دارم ور نه دشمن دشمن است
بس که در کامم اثر کرده است ذوق اتفاق
باورم باید که زاهد با برهمن دشمن است
بس که لذت می برم از دشمنی های غمت
هم چو جانش دوست دارم هر که با من دشمن است
در پذیرم صد غم و نگشایم از ناموس لب
دل به ماتم دوست اما لب به شیون دشمن است
درد عشق است ای طبیب و در دوا زحمت مکش
هر که این خارش خلد در پا به سوزن دشمن است
در نگیرد صحبت عرفی به شیخ صومعه
کو به زیرک دشمن و عرفی به کودن دشمن است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گو ز من دل جمع دار آن کس که با من دشمن است
هر که خود را دوست می دارد به دشمن دشمن است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی با کسی که با تو دشمنی دارد، کنار بیای، باید دل را جمع کنی و درک کنی که هر فردی که خود را دوست دارد، به درستی از دشمنی‌های خود دوری می‌کند.
در حصار عافیت بی ذوق را آرام نیست
آن که ذوق فتنه یابد به آهن دشمن است
هوش مصنوعی: در فضای امن و راحت، افرادی که بی‌حوصله‌اند آرامش ندارند. آنکه از چالش‌ها و مشکلات لذت می‌برد، به نوعی با دشمنی که آهنگ کینه دارد، سر و کار دارد.
گوش معزول است در خلوتگه ارباب راز
دود شمع خلوت ایشان به روزن دشمن است
هوش مصنوعی: در تنهایی گوارای بزرگان، گوش کسی شنوا نیست و رازهای آن‌ها فقط در این مکان محفوظ می‌ماند. اما نور شمعی که در این مکان می‌سوزد، به بیرون نشت می‌کند و می‌تواند به گوش دشمنان برسد.
بس که دیدم جور دشمن، دشمنم با جور دوست
آن که در آتش بود با نار ایمن دشمن است
هوش مصنوعی: چقدر از سختی‌ها و بی‌مهری‌های دشمنانم شکایت دارم، به طوری که می‌بینم دشمنی که با دشواری‌هایی روبه‌روست، از دوستی که در آتش سختی‌ها قرار دارد، در امنیت و آرامش بیشتر است.
دوستی با دشمنم بی بهره مهر انگیزی است
دوستی دوست دارم ور نه دشمن دشمن است
هوش مصنوعی: دوستی با کسی که دشمنم است، هیچ سودی ندارد و همیچ مهر و محبت نمی‌آورد. من تنها دوستی با دوست را می‌پسندم، زیرا در غیر این صورت، دشمنی که دشمن است همیشه همان دشمن باقی می‌ماند.
بس که در کامم اثر کرده است ذوق اتفاق
باورم باید که زاهد با برهمن دشمن است
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که به خاطر تأثیری که شوق ناگهانی در وجودم گذاشته، به این نتیجه می‌رسم که ممکن است زاهد و برهمن، دو گروه مختلف، در تضاد باشند. این تأثیر چنان عمیق است که فکر می‌کنم این دو نفر نمی‌توانند با یکدیگر سازگار باشند.
بس که لذت می برم از دشمنی های غمت
هم چو جانش دوست دارم هر که با من دشمن است
هوش مصنوعی: من به شدت از دشمنی‌هایی که ناشی از غم توست لذت می‌برم، به گونه‌ای که همچون جان خودم دوستشان دارم هر کسی را که با من دشمنی می‌کند.
در پذیرم صد غم و نگشایم از ناموس لب
دل به ماتم دوست اما لب به شیون دشمن است
هوش مصنوعی: من تمامی غم‌ها را می‌پذیرم و از عشق خود چیزی نمی‌گویم، حتی اگر به خاطر جدایی از او غمگین باشم؛ اما دلم را نمی‌توانم به دشمن بسپارم و لب به شکایت از او نمی‌زنم.
درد عشق است ای طبیب و در دوا زحمت مکش
هر که این خارش خلد در پا به سوزن دشمن است
هوش مصنوعی: عشق یک درد عمیق و سخت است، ای پزشک! تو نیازی به زحمت برای درمان این درد نداری. هر کسی که این احساس را تجربه کند، مانند کسی است که پایش به سوزن دشمن زخم خورده است.
در نگیرد صحبت عرفی به شیخ صومعه
کو به زیرک دشمن و عرفی به کودن دشمن است
هوش مصنوعی: صحبت‌های عرفی و عمیق وقتی به شیخ صومعه می‌رسد، بی‌اثر و بی‌فایده است، زیرا او بیشتر به زیرکی دشمن توجه دارد و از نظر او، عرفی به سادگی و ناتوانی دشمن تبدیل می‌شود.