غزل شمارهٔ ۸۶
منم که طاعت بت لازم سرشت من است
اگر به کعبه عبادت کنم کنشت من است
اگر چه حسن عمل نیست اجر آن هم نیست
که چشم اهل مروت به زشت من است
روم به دوزخ و شکر بهشت می گویم
که این به نزد مکافات من بهشت من است
کنار کشت و لب جو به غم زبان دارد
میان دایره ی غم کنار کشت من است
بگیر آیینه عرفی ببین سر انجامم
که هر چه صورت حال تو سرنوشت من است
غزل شمارهٔ ۸۵: نگفتن و نشنودن زبان و گوش من استغزل شمارهٔ ۸۷: گو ز من دل جمع دار آن کس که با من دشمن است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم که طاعت بت لازم سرشت من است
اگر به کعبه عبادت کنم کنشت من است
هوش مصنوعی: من کسی هستم که طاعت و بندگی برای من امری ذاتی و طبیعی است. اگر در کنار کعبه عبادت کنم، این کار به خاطر خود کعبه نیست، بلکه به خاطر این است که این عبادت در ذات من قرار دارد.
اگر چه حسن عمل نیست اجر آن هم نیست
که چشم اهل مروت به زشت من است
هوش مصنوعی: اگرچه کار من خوب نیست و پاداشی هم ندارد، اما مردم با انصاف به ناپسندیده بودن من توجه دارند.
روم به دوزخ و شکر بهشت می گویم
که این به نزد مکافات من بهشت من است
هوش مصنوعی: به جهنم میروم و به بهشت عشق میورزم و به او میگویم که از نظر من، این تجربه دردناک جزای من، به معنای بهشت من است.
کنار کشت و لب جو به غم زبان دارد
میان دایره ی غم کنار کشت من است
هوش مصنوعی: در کنار زمین زراعی و در کنارهی جوی، غم و اندوه خود را با کلمات بیان میکنم. در میان دایرهی این غم، مکانی برایم هست که به آن تعلق دارم.
بگیر آیینه عرفی ببین سر انجامم
که هر چه صورت حال تو سرنوشت من است
هوش مصنوعی: آیینه را بگیر و نگاهی به خودت بینداز، چون هر چیزی که در چهره و حال توست، سرنوشت من را هم شکل میدهد.

عرفی