گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵

نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است
هزار نغمه گره در لب خاموش من است
می ای که می رود امروز در گلوی دو کون
کمینه جرعه ی ته شیشه های دوش من است
به محفلی که اسیران کشند خون جگر
سرود انجمن افغان نوش نوش من است
نوای صور که گویند مرده زنده کند
حکایتی است وگر هست هم نوای من است
نهم جنازه ی عرفی به دوش، می نازم
که ساق عرش محبت به دوش من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است
هزار نغمه گره در لب خاموش من است
هوش مصنوعی: من لبانم خاموش است ولی در دل هزار نغمه و آواز دارم که نمی‌توانم آنها را بیان کنم و گوشم نیز هیچ صدایی را نمی‌شنود.
می ای که می رود امروز در گلوی دو کون
کمینه جرعه ی ته شیشه های دوش من است
هوش مصنوعی: امروز شرابی که در دست دارم، تنها مقدار کمی از ته شیشه‌های دیشب من است که به آرامی می‌نوشم.
به محفلی که اسیران کشند خون جگر
سرود انجمن افغان نوش نوش من است
هوش مصنوعی: به جمعیتی که در آن اسیران به سختی می‌جنگند و برای آزادی خود تلاش می‌کنند، من نیز از دل خونین و پر از درد، شعر و خوشی می‌آورم.
نوای صور که گویند مرده زنده کند
حکایتی است وگر هست هم نوای من است
هوش مصنوعی: صوتی که به آن اشاره می‌شود، قدرتی دارد که می‌تواند مرده‌ها را احیا کند. این یک داستان است و اگر هم واقعیت داشته باشد، فقط صدای من است که چنین تأثیری دارد.
نهم جنازه ی عرفی به دوش، می نازم
که ساق عرش محبت به دوش من است
هوش مصنوعی: من با افتخار جنازه‌ی عرفی را بر دوش می‌برم، چون احساس می‌کنم که بار بزرگ محبت همچون عرش بر دوش من است.