گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵

ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
درویش جهانیم و هما در قفس ماست
آن زهر پرستی که بود در شکرستان
بیگانه ز خاییدن شکر مگس ماست
آن کعبه روانیم که در بادیه ی راز
خاموشی جاوید فغان جرس ماست
از لذت امید تماشای تو مردن
در باغ تمنا ثمر پیش رس ماست
مرغان اجابت همه بریان و کبابند
در باغ دعایی که نسیمش نفس ماست
عرفی کس ما هر که بود حیله فروش است
در بی کسی آویز که بی گفت کس ماست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
درویش جهانیم و هما در قفس ماست
هوش مصنوعی: ما به شدت نیازمند آب و نجاتیم، در حالی که زندگی و وجود ما تحت محدودیت‌ها و مشکلات قرار دارد. ما همچون درویش‌ها در این دنیا زندگی می‌کنیم و تمایل و آرزوی ما به آزادی و رهایی، مانند یک هما که در قفس حبس شده، محدود شده است.
آن زهر پرستی که بود در شکرستان
بیگانه ز خاییدن شکر مگس ماست
هوش مصنوعی: آن کسی که در جایی شیرین و دلپذیر مانند شکرستان زندگی می‌کند، اما از طمع و خستگی، بزدلی به خرج می‌دهد و از چیزهای خوب لذت نمی‌برد، باید بداند که خطرات و مشکلات زود به سراغش خواهند آمد.
آن کعبه روانیم که در بادیه ی راز
خاموشی جاوید فغان جرس ماست
هوش مصنوعی: ما به سرزمین مقدسی می‌رویم که در دل آن، رازهایی نهفته است و صدای جرس ما در سکوت ابدی به گوش می‌رسد.
از لذت امید تماشای تو مردن
در باغ تمنا ثمر پیش رس ماست
هوش مصنوعی: از شادی و سرور ناشی از امید دیدن تو، جان دادن در دشت آرزو، بهترین میوه‌ای است که به زودی به چنگ ما می‌آید.
مرغان اجابت همه بریان و کبابند
در باغ دعایی که نسیمش نفس ماست
هوش مصنوعی: پرندگان پاسخ‌گو همه در حال سوزانده شدن و کبابی هستند در باغ دعایی که نسیمش شبیه نفس ماست.
عرفی کس ما هر که بود حیله فروش است
در بی کسی آویز که بی گفت کس ماست
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا به تنهایی با دیگران ارتباط برقرار نمی‌کند و در واقع به فریبکاری متوسل می‌شود، در لحظات تنهایی و بی‌کسی به دنبال کسی است که با او سخن بگوید و احساس تنهایی‌اش را پر کند، حتی اگر آن شخص هم وجود خارجی نداشته باشد.