گنجور

غزل شمارهٔ ۷۱

هر خنده دریچه ی گشاینده ی غم است
هر انتعاش نایره ی قفل ماتم است
دل زنده ساز قدر مسیح و مرا مسنج
غافل مباش آن نفسی بود و این دم است
حیف است حیف، بس مکن ای کاوش دلم
هر ناله را خراشی و هر گریه را نم است
باغی است گریه در جگر تشنه ام کزان
صد لاله زار سوخته در زیر یک شبنم است
هر کس که دید عرفی و این شور و های و هوی
غافل ز زیر پرده نمایش ، که یک کم است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر خنده دریچه ی گشاینده ی غم است
هر انتعاش نایره ی قفل ماتم است
هوش مصنوعی: هر لبخندی می‌تواند راهی برای رهایی از غم باشد و هر نشانه‌ای از شادی که بروز پیدا کند، می‌تواند قفل درد و اندوه را باز کند.
دل زنده ساز قدر مسیح و مرا مسنج
غافل مباش آن نفسی بود و این دم است
هوش مصنوعی: دل را زنده کن مثل عیسی و مرا دردسر نده. غافل نباش که آن نفس خاص است و این لحظه جاری است.
حیف است حیف، بس مکن ای کاوش دلم
هر ناله را خراشی و هر گریه را نم است
هوش مصنوعی: نکن دل، آنقدر جستجو و کاوش که هر ناله‌ام را زخمی کنی و هر گریه‌ام را به رنجی تبدیل کنی. دردت حیف است و ارزشش را ندارد.
باغی است گریه در جگر تشنه ام کزان
صد لاله زار سوخته در زیر یک شبنم است
هوش مصنوعی: در دل من باغی وجود دارد که انگار از شدت تشنگی گریه می‌کند. در این باغ، زخم‌هایی به‌جا مانده از سوختن صدها لاله، تنها با یک شبنم نرم می‌شود.
هر کس که دید عرفی و این شور و های و هوی
غافل ز زیر پرده نمایش ، که یک کم است
هوش مصنوعی: هر کسی که عرفی را می‌بیند و این هیاهو و شلوغی را مشاهده می‌کند، نباید از آنچه در پشت صحنه نهفته است غافل شود، چرا که آن چیزها کمتر از آنچه به نظر می‌رسد نیستند.