غزل شمارهٔ ۶۲
گر نوش وفا قحط شود، نیش کفاف است
امروز که مرهم نبود ریش کفاف است
گر سلطنت دنیی و دین جمع نکردیم
پیشانی شاه و دل درویش کفاف است
بی سلسله جنبان ستم چرخ بجستند
پیرانه ستم گر نکند خویش کفاف است
آن را که در گنج سعادت بگشایند
تشویش ستم های کم و بیش کفاف است
در منجله ی عشق سر انگشت فرو بر
گر شهد میسر نشود نیش کفاف است
عرفی به ره تجربه زین پس بنشینند
محنت زده را واقعه ی پیش کفاف است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر نوش وفا قحط شود، نیش کفاف است
امروز که مرهم نبود ریش کفاف است
هوش مصنوعی: اگر وفای حقیقی در دسترس نباشد، امروز همین نیش دردناک کافی است، چون مرهمی برای التیام زخمها وجود ندارد.
گر سلطنت دنیی و دین جمع نکردیم
پیشانی شاه و دل درویش کفاف است
هوش مصنوعی: اگر نتوانستیم دنیا و دین را توأم به دست آوریم، همین که پیشانی پادشاه و دل درویش را داشته باشیم، برای ما کافی است.
بی سلسله جنبان ستم چرخ بجستند
پیرانه ستم گر نکند خویش کفاف است
هوش مصنوعی: بدون سر و صدا و به آرامی، چرخ زمان در حال حرکت است و در این میان، ستمکاران به خود نیز نمی توانند بگویند که تا چه حد می توانند ظلم کنند.
آن را که در گنج سعادت بگشایند
تشویش ستم های کم و بیش کفاف است
هوش مصنوعی: هر کس که درِ گنج سعادت برایش باز شود، نگرانی از ستمهای کوچک و بزرگ برای او کافی نیست و تأثيری ندارد.
در منجله ی عشق سر انگشت فرو بر
گر شهد میسر نشود نیش کفاف است
هوش مصنوعی: اگر به عرش عشق دست بزنم، حتی اگر نتوانم شهد شیرین آن را بچشم، همین که نیش زنبور کفاف دهد، برایم کافی است.
عرفی به ره تجربه زین پس بنشینند
محنت زده را واقعه ی پیش کفاف است
هوش مصنوعی: تجربه نشان داده است که با توجه به سختیها و زحمتهایی که تحمل کردهایم، حالا میتوانیم به وقایع آینده امیدوار باشیم و از آنها بهرهبرداری کنیم.