غزل شمارهٔ ۶۱
می مغانه که از درد شور و شر صاف است
به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است
امام شهر ز سرجوش خم نپرهیزد
نزاع بر سر ته شیشه های ناصاف است
مذمت می و مطرب ز گمرهی چه عجب
که شیوه دانی شهدش بهین اوصاف است
لباس صورت اگر واژگون کنم، بینند
که خرقه ی خشنم جامه ی طلا باف است
خیال مغبچه ای می برم که غمزه ی او
بلای صومعه داران قاف تا قاف است
گرفتم آن که بهشتم دهند بی طاعت
قبول کردن و رفتن نه شرط انصاف است
اگر به صحبت عرفی به سهو بنشینی
به گوش پنبه فرو کن که سر به سر لاف است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می مغانه که از درد شور و شر صاف است
به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است
هوش مصنوعی: نمی که از شوق و احساس خالص و صاف است را به مردی که به سختی و محدودیتها اهمیت میدهد ندهی، چون این کار اسراف و زیادهروی به حساب میآید.
امام شهر ز سرجوش خم نپرهیزد
نزاع بر سر ته شیشه های ناصاف است
هوش مصنوعی: امام شهر از درگیری و نزاع بر سر امور کوچک و بیاهمیت پرهیز نمیکند، زیرا این درگیریها در حقیقت بر سر موضوعات بیارزش و سطحی است.
مذمت می و مطرب ز گمرهی چه عجب
که شیوه دانی شهدش بهین اوصاف است
هوش مصنوعی: این بیت به نقد صحبتهایی میپردازد که دربارهی شراب و موسیقی میشود. شاعر میگوید که تعجبی ندارد کسانی که این موارد را نکوهش میکنند، خود در جهل و نادانی به سر میبرند. در واقع، او به زیبایی و خوبیهای شراب و موسیقی اشاره کرده و آنها را از ویژگیهای مثبت میداند.
لباس صورت اگر واژگون کنم، بینند
که خرقه ی خشنم جامه ی طلا باف است
هوش مصنوعی: اگر چهرهام را از زیر لباس بپوشانم، مردم خواهند دید که پوشش زبر و درشتی که دارم، در واقع همانند جامهای از طلاست.
خیال مغبچه ای می برم که غمزه ی او
بلای صومعه داران قاف تا قاف است
هوش مصنوعی: تصور دختری را در ذهن دارم که زیبایی و ناز او باعث پریشانی و آزار زاهدان و عبادتکنندگان شده است، به طوری که جذب این زیبایی از قاف تا قاف رنج میکشند.
گرفتم آن که بهشتم دهند بی طاعت
قبول کردن و رفتن نه شرط انصاف است
هوش مصنوعی: من کسی را به دست آوردم که به من بهشت میدهد، و اینکه بدون تلاش و عمل، بخواهم آن را بپذیرم و بروم، انصاف نیست.
اگر به صحبت عرفی به سهو بنشینی
به گوش پنبه فرو کن که سر به سر لاف است
هوش مصنوعی: اگر به گفتگوهای عرفی و بیمحتوا گوش بدهی، بهتر است که گوشهایت را بپوشانی چرا که همهاش حرفهای بیاساس و تو خالی است.
حاشیه ها
1394/01/20 16:04
سعید سلطانی
البته من نسخه ی دقیقی از جناب عرفی ندارم ،
اما فکر می کنم با توجه به وزن در بیت دوم مصرع اول کلمه ی ((خمر)) باید ((خُم)) نوشته بشه. همچنین مصرع اول بیت چهارم ((کنیم)) باید با ((کنی)) جایگزین بشه ...