غزل شمارهٔ ۶۰
برو مسیح که فکر فراغ من غلط است
غلط مکن که علاج دماغ من غلط است
نشان پای من آوارگی بجست، نیافت
به دشت گم شدگی ها سراغ من غلط است
ز استخوان همای باغ دوست معمور است
ترانه ی گله آلود زاغ من غلط است
نه عندلیب چمن زارم، از بهشت مگو
ز گلخن آمده ام ، کشت باغ من غلط است
کنون که لذت الماس از نمک رو تافت
کرشمه سنجی مرهم به داغ من غلط است
حلاوتی که توان یافتن به خون جگر
شکستن هوسش در دماغ من غلط است
متاز بر اثر نور وغظ من، عرفی
که پیروی به فروغ چراغ من غلط است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برو مسیح که فکر فراغ من غلط است
غلط مکن که علاج دماغ من غلط است
هوش مصنوعی: برو ای مسیح، چون در مورد آرامش من اشتباه میکنی. لطفا اشتباه نکن، زیرا درمان ذهن من هم نادرست است.
نشان پای من آوارگی بجست، نیافت
به دشت گم شدگی ها سراغ من غلط است
هوش مصنوعی: نگاهی به ردپاهای من نشاندهنده بیسامانی و سرگشتگیام بود، اما در دشتها هیچ نشانی از من پیدا نکرد و این گفته که من گم شدهام، نادرست است.
ز استخوان همای باغ دوست معمور است
ترانه ی گله آلود زاغ من غلط است
هوش مصنوعی: دوست ما مانند پرندهای است که در باغ زندگی میکند و سرودی از غم و اندوه زاغ، که نشانهای از نارضایتی و ناخرسندی است، اشتباهی بزرگ است.
نه عندلیب چمن زارم، از بهشت مگو
ز گلخن آمده ام ، کشت باغ من غلط است
هوش مصنوعی: من نه پرندهی خوش آواز باغ هستم و نه از بهشت صحبت کن، زیرا من از جایی آمدهام که کشت و کار باغ من نادرست و ناشایست است.
کنون که لذت الماس از نمک رو تافت
کرشمه سنجی مرهم به داغ من غلط است
هوش مصنوعی: اکنون که لذت الماس، از نمک هم به چشم میآید، در این حال، فریب دادن و به خود مشغول کردن من با مرهمی بر زخمهایم نادرست است.
حلاوتی که توان یافتن به خون جگر
شکستن هوسش در دماغ من غلط است
هوش مصنوعی: شیرینیای که میتوان به آن دست یافت، به قدری شدید است که آرزویش در ذهن من سخت و ناامیدکننده به نظر میرسد.
متاز بر اثر نور وغظ من، عرفی
که پیروی به فروغ چراغ من غلط است
هوش مصنوعی: بر اثر نوری که از من میتابد، خود را از دیگران متمایز کن؛ زیرا پیروی از سادگی و روشنی چراغ من به اشتباه است.