گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷

تا روی دل فروز تو بستان آتش است
دل نغمه سنج گلستان آتش است
یارب چه آتشی تو که چندین هزار داغ
از شعله ی جمال تو در جان آتش است
گر مست حیرتیم ز روی تو دور نیست
آتش پرست واله و حیران آتش است
افسرده را نصیب نباشد دل کباب
آن یابد این نواله که مهمان آتش است
ای طائر بهشت ز باغ دلم حذر
کاین لاله زار داغ گلستان آتش است
خون شهید عشق جهان را فرو گرفت
کشتی مساز نوح که طوفان آتش است
مستم به محفلی که در او آتش جحیم
ته جرعه ای ز ساغر مستان آتش است
افتاد دامن دل عرفی به دست عشق
یعنی که دست شعله به دامان آتش است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا روی دل فروز تو بستان آتش است
دل نغمه سنج گلستان آتش است
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی و شادابی چهره تو وجود دارد، دل من پر از شور و شوق است و این دلنوازی، مانند آواز خوش گلستان، آتشینی را در دل ایجاد می‌کند.
یارب چه آتشی تو که چندین هزار داغ
از شعله ی جمال تو در جان آتش است
هوش مصنوعی: پروردگارا، تو چنان آتشی هستی که هزاران داغ و درد از زیبایی‌ات در دل‌ها به وجود می‌آید.
گر مست حیرتیم ز روی تو دور نیست
آتش پرست واله و حیران آتش است
هوش مصنوعی: اگر ما به خاطر زیبایی تو سرگشته و حیران هستیم، دور از انتظار نیست، زیرا عاشق آتش هستیم و تحت تاثیر آن به وجد آمده و در حیرتیم.
افسرده را نصیب نباشد دل کباب
آن یابد این نواله که مهمان آتش است
هوش مصنوعی: کسی که غمگین و افسرده است، نمی‌تواند از لذت‌ها و شادی‌ها بهره‌مند شود. تنها کسی که در آتش عشق و احساس گرم است، می‌تواند چنین لذتی را تجربه کند.
ای طائر بهشت ز باغ دلم حذر
کاین لاله زار داغ گلستان آتش است
هوش مصنوعی: ای پرنده بهشت، از باغ دل من دوری کن، زیرا این گلزار پر از لاله‌های آتشین است و در حقیقت، آتش و درد و غم را در خود دارد.
خون شهید عشق جهان را فرو گرفت
کشتی مساز نوح که طوفان آتش است
هوش مصنوعی: خون شهید عشق، همه جا را در بر گرفته است. برای نجات از این وضع خفقان‌آور، مانند کشتی نوح عمل نکن، زیرا اینجا طوفان آتش و شورش است.
مستم به محفلی که در او آتش جحیم
ته جرعه ای ز ساغر مستان آتش است
هوش مصنوعی: من در محیطی غرق شدم که در آن آتش جهنم شعله‌ور است، اما یک جرعه از نوشیدنی مست‌کننده می‌تواند این آتش را خاموش کند.
افتاد دامن دل عرفی به دست عشق
یعنی که دست شعله به دامان آتش است
هوش مصنوعی: دل عرفی به عشق افتاد و به این معناست که اگر شما به عشق تن بدهید، مانند آن است که دستتان به آتش برسد و از خطر و شدت شعله آگاهی نداشته باشید.