گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۸

پیش بردم در قمار عشق جانان باختن
صد شکافم بر دل است و یک گریبان باختن
گوی میدان وفا را زخم چوگان بشکند
گر در این میدان سپهر آید به چوگان باختن
بردن جان دیده عشق و چیده بازی، هوش دار
با حریف پیش بین مستانه نتوان باختن
بی دل و دینم، وگر نه من کجا، سهو از کجا
از تهی دستی دلیرم، در پریشان باختن
نشأه صد ساله ام از یک درشتی کم شود
کی به یک تلخی توان صد شکّرستان باختن
دست عرفی از گریبان، کس جدا هرگز ندید
خواهد آخر دست در چاگ گریبان باختن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش بردم در قمار عشق جانان باختن
صد شکافم بر دل است و یک گریبان باختن
هوش مصنوعی: در بازی عشق، من همه چیزم را باختم و تنها یک نشانه از خود بر جای گذاشتم، که نشان‌دهنده‌ی زخم‌های عاطفی و دردهای قلبی‌ام است.
گوی میدان وفا را زخم چوگان بشکند
گر در این میدان سپهر آید به چوگان باختن
هوش مصنوعی: اگر کسی در میدان وفا، با زخم و آسیب مواجه شود، این نشان‌دهنده این است که در زندگی، اگر در مواجهه با مشکلات و چالش‌ها قرار بگیرد، ممکن است شکست بخورد. به عبارت دیگر، در این نبرد وجودی، اگر کسی نتواند با مشکلات به درستی برخورد کند، به زانو در می‌آید.
بردن جان دیده عشق و چیده بازی، هوش دار
با حریف پیش بین مستانه نتوان باختن
هوش مصنوعی: عشق جان را به بازی می‌برد و به تماشا می‌نشیند. باید مراقب باشی که در مقابل رقیب، حتی در حالتی سرخوش و شاداب هم نتوانی شکست بخوری.
بی دل و دینم، وگر نه من کجا، سهو از کجا
از تهی دستی دلیرم، در پریشان باختن
هوش مصنوعی: من بی‌دل و دین هستم، وگرنه من در کجا قرار دارم و اشتباه از کجا ناشی می‌شود. من در حالت ناامیدی و باختن به خودم می‌بالم که از نبودن چیزی دلیرانه برخورد می‌کنم.
نشأه صد ساله ام از یک درشتی کم شود
کی به یک تلخی توان صد شکّرستان باختن
هوش مصنوعی: اگر یک رفتار زشت و ناپسند در طول صد سال رشد و زندگی ام را کم کند، چگونه می‌توانم با یک تلخی و ناامیدی، صد مزه شیرین و خوشایند را از دست بدهم؟
دست عرفی از گریبان، کس جدا هرگز ندید
خواهد آخر دست در چاگ گریبان باختن
هوش مصنوعی: هیچ‌کس تا به حال ندیده که دست عرفی از گریبان کسی جدا شود، اما در نهایت، وقتی که دست در چنگ گریبان می‌ماند، ممکن است به دلیلی دست خود را از دست بدهد.