گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۱

دلی داریم و ما جمعی پریشان از غم اوییم
که می میرد برای درد و ما در ماتم اوییم
به این آمیزش و این محرمی گر تو به دیداری
مکن بیگانگی غم، که ما هم محرم اوییم
اگر با مرد غم باشیم، تاب آریم این غم را
که ناشایسته ای چند، آرزومند غم اوییم
بجو فرزانه ای عرفی، که گوید حالت عشقت
که ما دیوانه کان هرزه گرد عالم اوییم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی داریم و ما جمعی پریشان از غم اوییم
که می میرد برای درد و ما در ماتم اوییم
هوش مصنوعی: ما دلی داریم پر از غم و ناراحتی که به خاطر او در درد و رنج هستیم و در واقع در سوگ او به سر می‌بریم.
به این آمیزش و این محرمی گر تو به دیداری
مکن بیگانگی غم، که ما هم محرم اوییم
هوش مصنوعی: اگر تو با این پیوند و این دوستی به دیدار نیایی، غم و بیگانگی را احساس نکن؛ زیرا ما نیز از دوستان و رازداران او هستیم.
اگر با مرد غم باشیم، تاب آریم این غم را
که ناشایسته ای چند، آرزومند غم اوییم
هوش مصنوعی: اگر با کسی که غمگین است همراهی کنیم، می‌توانیم این غم را تحمل کنیم. حتی اگر خیلی ناراحت‌کننده باشد، ما آرزو داریم که غم او را به دوش بکشیم.
بجو فرزانه ای عرفی، که گوید حالت عشقت
که ما دیوانه کان هرزه گرد عالم اوییم
هوش مصنوعی: به دنبال فردی دانا و عاقل باش که بتواند درباره احساس عشق و حال و روز ما که همچون دیوانگان در جستجوی عالم و معشوق سرگردانیم، صحبت کند.