گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۸

مستم دگر این بیخودی از بوی که دارم
دیوانگی از غمزهٔ جادوی که دارم
ای دل ز جنونم گله داری، عجب از تو
همسایگی فتنه ز پهلوی که دارم
مست آمده ام از عدم ای جمع بگویید
دامن ز که در چینم و دل سوی که دارم
جانم به لب ار درد و مسیحا نزند دم
دانسته که بهبود ز داروی که دارم
مرهم به علاج آمده، زنهار مگویید
کاین زخم به اندازهٔ بازوی که دارم
فردا که دل از حور بهشتم نگشاید
دانند دو عالم که غم روی که دارم
در دیدهٔ من حُسن فروریزد و حیرت
باز این سر شوریده به زانوی که دارم
عرفی طلبی جرعهٔ مقصود و نگویی
کاین گرم روی بر اثر خوی که دارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستم دگر این بیخودی از بوی که دارم
دیوانگی از غمزهٔ جادوی که دارم
هوش مصنوعی: من به خاطر بوی خوشی که به دلم نشسته، در عالم خودم غرق شدم و دیوانه‌وار تحت تأثیر جاذبه‌ای هستم که از چشمان تو می‌آید.
ای دل ز جنونم گله داری، عجب از تو
همسایگی فتنه ز پهلوی که دارم
هوش مصنوعی: ای دل، تو از دیوانگی من ناراحتی، اما چرا تو هم با کسی که فتنه و آشفتگی را از کنار خود می‌گذرانم، همسایه‌ای؟
مست آمده ام از عدم ای جمع بگویید
دامن ز که در چینم و دل سوی که دارم
هوش مصنوعی: من در حال حاضر از حالت عدم و نیستی به حالت وجود آمده‌ام. ای جمع، بگویید که دامن کدامین شخص را در دست دارم و به سوی دل کدامین فرد می‌روم.
جانم به لب ار درد و مسیحا نزند دم
دانسته که بهبود ز داروی که دارم
هوش مصنوعی: اگرچه جانم از شدت درد به لب رسیده است و هیچ دلیل خوشحالی ندارم، اما به خوبی می‌دانم که بهبودی در راه نیست و دارویی که در اختیار دارم نخواهد توانست کمکی به من کند.
مرهم به علاج آمده، زنهار مگویید
کاین زخم به اندازهٔ بازوی که دارم
هوش مصنوعی: به زودی درمانی برای زخمم خواهد رسید، اما خواهش می‌کنم به کسی نگو که این زخم به اندازهٔ بازوی من عمیق است.
فردا که دل از حور بهشتم نگشاید
دانند دو عالم که غم روی که دارم
هوش مصنوعی: فردا که از لذت‌های بهشتی دل بکنم، همه می‌دانند که من چه غمی از یارم دارم.
در دیدهٔ من حُسن فروریزد و حیرت
باز این سر شوریده به زانوی که دارم
هوش مصنوعی: در نگاه من زیبایی فرو می‌ریزد و تعجب باعث می‌شود این سر دیوانه بر زانویی که دارم، خم شود.
عرفی طلبی جرعهٔ مقصود و نگویی
کاین گرم روی بر اثر خوی که دارم
هوش مصنوعی: ای عرفی، به دنبال نوشیدنی مقصود هستی و نمی‌گویی که من به خاطر خویشتن‌داریم، چقدر در اثر گرمی عشق غرق شده‌ام.