اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر متاع فتنه کز عشق ستمگر میخرم
میدهم باز و به منت بار دیگر میخرم
هوش مصنوعی: هر چیزی که از عشق یک ستمگر به دست میآورم، دوباره آن را میدهم و بار دیگر با منت و زحمت فراوان میخرم.
دهرِ مردافکن به میدانم کند تکلیف و من
میدهم روز خوش و آسیب اختر میخرم
هوش مصنوعی: دنیا به من میگوید که باید در میدان نبرد حاضر شوم و تکلیف خود را مشخص کنم، اما من به جای آن، روزهای خوب را میسازم و برای خودم سرنوشت مطلوبی انتخاب میکنم.
مُهر منمای و مجو از من که من این جنس را
غابیانه میفروشم در برابر میخرم
هوش مصنوعی: مهر و محبتت را نشان نده و از من دور نشو، چون من این نوع احساسات را با بیتوجهی به حراج میگذارم و در عوض، آنها را با چیز دیگری میخرم.
در محبت، دل، زبان را دوست دارد ور نه من
نیم ناز از وی به صد جان بلکه کمتر میخرم
هوش مصنوعی: در عشق، دل به زبان توجه دارد و اگر نه، من به هیچ دلیلی از او ناز نمیکنم، حتی با صد جان هم نمیپذیرم، بلکه حتی کمتر از آن را هم کافی نمیدانم.
مایهدار همتم گر خار ره گردد فلک
میفروشم پا به خار راه و شهپر میخرم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر چالشهای زندگی و مشکلات راه، سختی و موانع پیش روی من قرار گیرد، من با تمام وجود و ارادهام تلاش میکنم و برای غلبه بر آنها، حتی میتوانم از لذتها و نعمتهایم بگذرم. در عوض، به دنبال فراهم کردن فرصتهای بهتر و دستیابی به آرزوهایم خواهم بود.
دل به خشم از دلبر و من گرم صلحانگیزیام
دم مزن ناصح که طوطی بهر شِکَّر میخرم
هوش مصنوعی: دل من از عشق معشوق در خشم است، اما من در این میان به صلح و آرامش ادامه میدهم. نیازی نیست که نصیحت کنی، چون من به خاطر عشق و زیبایی به خوشیها و شیرینیها گرایش دارم.
یک نگاه و یک تبسم گر کنی سرمایهام
نوش و نیش هر دو عالم را سراسر میخرم
هوش مصنوعی: اگر فقط یک نگاه و یک لبخند به من بدهی، تمام داراییام تنها به خاطر توست و با آن میتوانم هر چیزی را در جهان بخرم.
روی بازار مراد امروز عرفی با من است
دامن تر میفروشم، دیدهٔ تر میخرم
هوش مصنوعی: امروز در بازار، آرزوها و خواستههایم با من هستند؛ من در حالی که دامن خیالم را میفروشم، اشک و احساساتم را خریدارم.
حاشیه ها
1395/06/23 08:08
ابراهیم مکلا
در جایی خواندم که بیت زیر از عرفی شیرازی است:
ز منجیق فلک سنگ فتنه می بارد
من ابلهانه گریزم به (در؟) آبگینه حصار
اما هرچه در گنجور گشتم نه آن بیت را تافتم و طبعا نه
متن کامل غزل را. با سپاس از راهنمایی شما.
ابراهیم عزیز،
یافتم ، اما شکسته بسته، می گوید:
جهان بگشتم و دردا به هیچ شهر و دیار
نیافتم ، که فروشند بخت در بازار
کفن بیاور و تابوت و جامه نیلی کن
که روزگار طبیب است و عافیت بیمار
مرا زمانه طناز دست بسته و تیغ
زند به فرقم و گوید؛ که هان! سری می خار
ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد
من ابلهانه گریزم به آبگینه حصار
عجب که نشکنم این کارگاه مینایی
که شیشه خالی و من در لجاجتم ز خمار
و تا دیدار
مطلع: جهان بگشتم و دردا... یکی از قصاید معروف و امهات عرفی است در مدح امیرالمومنین. شعر به استقبال قصیده ای از سعدی است با مطلع:
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار...
ضمنا فصیده مذکور عرفی، در بردارنده بلندترین قسم در شعر فارسی. البته تا جایی که بتده می دانم
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن بحر رمل مثمن سالم
1402/07/12 14:10
مجید مطهری
سلام
به نظر مصرع دوم بیت اول 'دیگر' درست است نه 'دبگر'