غزل شمارهٔ ۵
می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را
میکده ی کرشمه کن، گوشه ی چشم مست را
آمده فوج تازه ای ، جمله شهادت آرزو
خیز و شراب و دشنه ده ،غمزه ی تیز مست را
خیز و سماع شوق کن، چند به حکم عافیت
در شکنی به گوش دل، زمزمه ی الست را
زلف شکن فروش را ، بر دل من متاع کش
یاد زمانه ده ز نو، قاعده ی شکست را
گرم زیارت حرم، گشت ز بیخودی ، ولی
یا صنم است بر زبان، عرفی بت پرست را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را
میکده ی کرشمه کن، گوشه ی چشم مست را
هوش مصنوعی: به من چشمان زیبا و جذاب خود را نشان بده و در کنار آن، با جذابیت و دلربایی، مرا تسخیر کن. این زیبایی و شیطنتهای توست که میتواند مرا به میکده و دنیایی پر از لذت و شادی ببرد.
آمده فوج تازه ای ، جمله شهادت آرزو
خیز و شراب و دشنه ده ،غمزه ی تیز مست را
هوش مصنوعی: گروه جدیدی آمدهاند که همه آرزوی شهادت دارند. به آنان شراب و شمشیر بدهید و به عشوه و ناز مستی اهمیت دهید.
خیز و سماع شوق کن، چند به حکم عافیت
در شکنی به گوش دل، زمزمه ی الست را
هوش مصنوعی: بپا خیز و با شوق به رقص و نوا بپرداز، چرا که بر اساس اصول آرامش به گوش دل، نغمه ی آغازین زندگی را بشنوی.
زلف شکن فروش را ، بر دل من متاع کش
یاد زمانه ده ز نو، قاعده ی شکست را
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت فردی اشاره دارد که با موهای مجعد و شکنندهاش نظر بسیاری را جلب میکند. شاعر از او میخواهد تا محبت و زیباییاش را به دلش هدیه کند و همچنین یادآوری میکند که باید از سختیها و شکستهای گذشته درس بگیرد و به یاد داشته باشد که زندگی همواره فراز و نشیب دارد.
گرم زیارت حرم، گشت ز بیخودی ، ولی
یا صنم است بر زبان، عرفی بت پرست را
هوش مصنوعی: وقتی که شخصی به زیارت حرم میرود، به سبب شوری که دچارش میشود، نمیداند چه میگوید و فقط نام محبوبش را به زبان میآورد. این حالتی است که حتی اگر کسی بتپرست باشد، تحت تأثیر عشق و احساساتش قرار میگیرد و از خود بیخود میشود.
حاشیه ها
1391/02/06 07:05
رسته
متن غزل از روی نسخۀ انصاری:
می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را
میکدۀ کرشمه کن، گوشۀ چشم مست را
کی دل هرزه گرد ما گوشه نشین شود، مگر
تیر تو یادش آورد قاعدۀ نشست را
آمده فوج تازه ای ، جمله شهادت آرزو
خیز و شراب و دشنه ده، غمزۀ تیز دست را
خیز و سماع شوق کن، چند به حکم عافیت
در شکنی به گوش دل، زمزمۀ الست را
زلف شکن فروش را ، از دل من متاع بخش
یاد زمانه ده ز نو، قاعدۀ شکست را
گرم زیارت حرم، گشته ز بیخودی ، ولی
یا صنم است بر زبان، عرفی بت پرست را
1397/09/22 21:11
یکی بودم
سلام وزن شعر رو اشتباه درج کردید
وزن این شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
لطفا تصحیح کنید