غزل شمارهٔ ۴
به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را
که جان ز شرم نماید ز آستین ما را
نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید
که سیر دیده نبیند متاع یغما را
امید مغفرتت بس مرا که هم امروز
که می کشد غمت انتقام فردا را
به این جمال چو آیی برون به معجز عشق
ز کام خلق برم لذت تماشا را
لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم
که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را
چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور
نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را
اگر اجازت عرفی اشاره فرماید
تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را
غزل شمارهٔ ۳: به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود اینجاغزل شمارهٔ ۵: می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را
که جان ز شرم نماید ز آستین ما را
هوش مصنوعی: زمانی که آن چهره زیبای ماه درخشان خود را نشان میدهد، جان انسان از شرم به گونهای میلرزد که میخواهد از آستین ما بیرون بیفتد.
نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید
که سیر دیده نبیند متاع یغما را
هوش مصنوعی: نگاه به حال دلی که همیشه پر از ادعاست، فایدهای ندارد؛ زیرا کسی که از زیباییها سیر نمیشود، نمیتواند ارزش واقعی را ببیند.
امید مغفرتت بس مرا که هم امروز
که می کشد غمت انتقام فردا را
هوش مصنوعی: امید من به بخشش تو بسیار است، چرا که امروز دلتنگی و غم تو برایم عذاب آور است و فردا ممکن است به من آسیب برساند.
به این جمال چو آیی برون به معجز عشق
ز کام خلق برم لذت تماشا را
هوش مصنوعی: وقتی با این زیبایی به بیرون میآیی، عشق به گونهای معجزهآسا لذت تماشای خلق را از دل آنها میگیرد.
لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم
که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را
هوش مصنوعی: لبخند تو مرا به سمت خود میکشد، چه بدشانسیای دارم که تقدیر برای من، سرنوشت مسیحا را رقم زده است.
چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور
نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را
هوش مصنوعی: اگر من مانند یوسف در بهشت باشم، هر بار که قدم برمیدارم، به تو نشان میدهم که چطور زلیخا صد بار به دنبالم آمده است.
اگر اجازت عرفی اشاره فرماید
تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از عرف و ادب بیابم، گنجینهای از رازها و معانی پنهان را برای شما آشکار میکنم.
حاشیه ها
1391/02/06 07:05
رسته
متن عزل از روی نسخۀ انصاری:
به گاه جلوه از آن تافت روی زیبا را
که جان ز شرم بماند در آستین ما را
نظر به جان و دل آن پر غرور نگشاید
که سیر دیده نبیند متاع یغما را
امید مغفرت این بس مرا که هم امروز
ز من کشید غمت انتقام فردا را
به این جمال چو آیی برون به معجز عشق
ز کام خلق بری لذت تماشا را
لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم
که داده خوی اجل بخت من مسیحا را
چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور
نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را
اگر اجازت عرفی اشاره فرماید
تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را
1397/09/22 21:11
یکی بودم
بیت 2. مصراع 2 غرود اشتباهه از نظر لغوی اصلا چنین لغتی نداریم , لفظ درست غرور لطفا تصحیح کنید شکل درست مصراع :
نظر به جان و دل آن پر غرور نگشاید