غزل شمارهٔ ۴۹۶
خوش آن مستی که باشد دوست پند آموز و دشمن هم
ملامت ذره وار از در درون آید، از روزن هم
هجوم گریه لختی داد بیرون از دل گرمم
که جوی دیده آتش خیز شد، دریای دامن هم
شود گل خار ره، گر همره صدقی و گر بی او
قدم بر گل نهی، مرهم به بر همراه و سوزن هم
وفا از سنگ دل یاران نهان بایست، اما من
نپوشیدم که عیبم دوست می دانست و دشمن هم
مکن اهمال در مکتوب عرفی بردن ای قاصد
ولی بنشین که حسرت نامه ای انشا کنم من هم
غزل شمارهٔ ۴۹۵: شهید وصلم و سیراب تر ز یاقوتمغزل شمارهٔ ۴۹۷: چه دور است این که نفع از گردش گردون نمی بینم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن مستی که باشد دوست پند آموز و دشمن هم
ملامت ذره وار از در درون آید، از روزن هم
هوش مصنوعی: شادی واقعی آن است که انسان در زندگیاش دوستی داشته باشد که او را راهنمایی کند و همچنین با دشنامهای کوچک و بیاهمیت دشمنان، از درون تحت تأثیر قرار نگیرد و به خود شک و تردید راه ندهد.
هجوم گریه لختی داد بیرون از دل گرمم
که جوی دیده آتش خیز شد، دریای دامن هم
هوش مصنوعی: ناگهان شادی قلبیام به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و گریه به سراغم آمد. چشمانم همچون جویی پر آب و آتشفشان، پر از اشک شدند و دامنم به مانند دریا، غرق در آنها شد.
شود گل خار ره، گر همره صدقی و گر بی او
قدم بر گل نهی، مرهم به بر همراه و سوزن هم
هوش مصنوعی: اگر با صدق و درستی همراه باشی، در راه گل میروی و حتی اگر بدون او هم روی گل قدم بگذاری، باز هم درد و زخم را احساس خواهی کرد.
وفا از سنگ دل یاران نهان بایست، اما من
نپوشیدم که عیبم دوست می دانست و دشمن هم
هوش مصنوعی: وفا و صداقت از دل سنگی دوستان پنهان شده است، اما من این را پنهان نکردم چون هم دوستم و هم دشمنم به عیب من آگاه بودند.
مکن اهمال در مکتوب عرفی بردن ای قاصد
ولی بنشین که حسرت نامه ای انشا کنم من هم
هوش مصنوعی: ای قاصد، در نوشتن نامه های عرفی تنبلی نکن، اما کمی بنشین تا من هم اندوه و حسرت خود را در نامه ای بنویسم.