غزل شمارهٔ ۴۹۵
شهید وصلم و سیراب تر ز یاقوتم
ز نخل توبه تراشیده اند تابوتم
مراست معجزهٔ مشکل گشای و هر ساعت
فریب می دهد امید سحر هاروتم
به دست ساده دلی ده عنان کار که من
خراب کردهٔ تدبیر عقل فرتوتم
نه یوسفم ز چه محتاج یاری دلوم
نه یونسم ز چه در قید سینهٔ حوتم
چو گریه را دل پرخون شناخت دانستم
که می شود ز گرستن حباب یاقوتم
چه احتیاج به تحصیل نعمتم عرفی
که خون دیده دهد آب و لخت دل یاقوتم
غزل شمارهٔ ۴۹۴: خانه زاد محنتیم، آسودگی کم دیده ایمغزل شمارهٔ ۴۹۶: خوش آن مستی که باشد دوست پند آموز و دشمن هم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهید وصلم و سیراب تر ز یاقوتم
ز نخل توبه تراشیده اند تابوتم
هوش مصنوعی: من به مرتبهای از کمال و نورانیتم رسیدهام که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. به مانند درخت خرما که از توبه و بازگشت به سوی خدا ساخته شده، من به جایگاه بلند خود افتخار میکنم و تابوتم (نماد حیات و رحمت) از همین تجربیات عمیق شکل گرفته است.
مراست معجزهٔ مشکل گشای و هر ساعت
فریب می دهد امید سحر هاروتم
هوش مصنوعی: من هستم معجزهای که مشکلات را حل میکند و در هر لحظه، امیدهای صبحگاهی را فریب میدهد و به بازی میگیرد.
به دست ساده دلی ده عنان کار که من
خراب کردهٔ تدبیر عقل فرتوتم
هوش مصنوعی: به دست یک فرد سادهدل ابتکار کار را بسپار که من با تدبیر عقل خود، اوضاع را خراب کردهام.
نه یوسفم ز چه محتاج یاری دلوم
نه یونسم ز چه در قید سینهٔ حوتم
هوش مصنوعی: من نه یوسف هستم که به کمک کسی نیاز داشته باشم، و نه یونس که در دل دریا گرفتار شوم.
چو گریه را دل پرخون شناخت دانستم
که می شود ز گرستن حباب یاقوتم
هوش مصنوعی: وقتی دل پر از درد را با گریه آشنا دیدم، فهمیدم که از حس گرسنگی میتوان حبابی از یاقوت ساخت.
چه احتیاج به تحصیل نعمتم عرفی
که خون دیده دهد آب و لخت دل یاقوتم
هوش مصنوعی: انسان با وجود تمام دردها و رنجهایی که متحمل میشود، نیاز ندارد که به دنبال ثروت و نعمتهای دنیوی باشد. در حقیقت، با وجود اشک و خون دل، ارزشهای واقعی زندگی را باید در چیزهای معنوی و عمیقتر جستجو کرد.