گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۳

زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم
کی بود که تلخی ز تو نشنفتم و رفتم
دارد اثر سودهٔ الماس به چشمم
گردی که ز مژگان ز درت رُفتم و رفتم
ای هم نفسان رفتن از این غمکده کم نیست
پژمرده مباشید که بشکفتم و رفتم
امید که در نامهٔ من ثبت نباشد
این راز که از غیر تو بنهفتم و رفتم
ناصح مفشان بر جگرم نیش و همان گیر
این هرزه به جان از تو پذیرفتم و رفتم
این تلخی جان دادن از آن غمزه ببینید
ای اهل سلامت سخنی گفتم و رفتم
عرفی در ناسفته در این بحر بسی هست
انگار که صد درج گهر سفتم و رفتم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم
کی بود که تلخی ز تو نشنفتم و رفتم
هوش مصنوعی: از این مهمانی، دیگر نه دلخور شدم و نه از اینجا رفتم. کیست که از تو تلخی نچشیده باشد و باز برود؟
دارد اثر سودهٔ الماس به چشمم
گردی که ز مژگان ز درت رُفتم و رفتم
هوش مصنوعی: چشمانم تأثیر درخشش الماس را دارند، گویی که از مژگانم گردی به سوی تو پرتاب شده و به دور شدم.
ای هم نفسان رفتن از این غمکده کم نیست
پژمرده مباشید که بشکفتم و رفتم
هوش مصنوعی: ای دوستان، ترک کردن این دنیای پر از غم آسان نیست. ناامید نباشید، چون من به شکوفایی رسیدم و از اینجا رفتم.
امید که در نامهٔ من ثبت نباشد
این راز که از غیر تو بنهفتم و رفتم
هوش مصنوعی: امیدوارم که در نامه‌ام این راز که درباره غیر تو پنهان کرده‌ام، نوشته نشده باشد و مرا از خودت دور نکرده باشد.
ناصح مفشان بر جگرم نیش و همان گیر
این هرزه به جان از تو پذیرفتم و رفتم
هوش مصنوعی: به من نصیحت نکن که درد و رنج را بیشتر در دل من نکشانی. من این بلا را از تو پذیرفتم و از کنارت می‌روم.
این تلخی جان دادن از آن غمزه ببینید
ای اهل سلامت سخنی گفتم و رفتم
هوش مصنوعی: این مرگ تلخ ناشی از آن نگاه نازک را ببینید، ای کسانی که در آرامش هستید. من حرفی زدم و رفتم.
عرفی در ناسفته در این بحر بسی هست
انگار که صد درج گهر سفتم و رفتم
هوش مصنوعی: در این دنیا، خیلی چیزها وجود دارد که هنوز ناگفته مانده‌اند. به نظر می‌رسد که من تنها یک دانه از جواهرات بی‌پایان این دریا را کشف کرده‌ام و سپس رفته‌ام.