گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۲

نالنده ام ز درد مگر بلبلم
جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم
گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام
ور نه ندامتم ز چه عین ناملم
دل موج خیز درد و جبین صاف از گره
دریای اضطرابم و کوه تحملم
ای مدعی بمیر که از تکیهٔ رضا
منت فروش دوش و کنار توکلم
عرفی خموش یی بگزینم که در بهار
گل بیندم به باغ و نداند که بلبلم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نالنده ام ز درد مگر بلبلم
جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم
هوش مصنوعی: من از درد به فریاد آمده‌ام و مثل بلبل از شدت احساساتم پایانی ندارم؛ زیبایی‌ام شبیه شبنم بر گل است.
گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام
ور نه ندامتم ز چه عین ناملم
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت نداشته باشم، پس چرا این‌قدر درگیر فتنه‌ها هستم؟ و اگر ندامت و پشیمانی در من نیست، پس چرا خودم را نمی‌شناسم؟
دل موج خیز درد و جبین صاف از گره
دریای اضطرابم و کوه تحملم
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و تلاطم است، در حالی که آرامش ظاهری دارم. وجودم همچون دریایی از اضطراب و کوهی از صبوری است.
ای مدعی بمیر که از تکیهٔ رضا
منت فروش دوش و کنار توکلم
هوش مصنوعی: ای مدعی، از حسادت بمیر، چون من به خاطر رضایت و خوشنودی، به محبت و رحمت او دل بسته‌ام و تو تنها در کنار و به بهانه‌ من در تلاش برای اثبات خودی.
عرفی خموش یی بگزینم که در بهار
گل بیندم به باغ و نداند که بلبلم
هوش مصنوعی: بهتر است سکوت کنم و کسی را انتخاب کنم که در بهار زیبایی گل‌ها را در باغ ببیند، اما از حال و احوال بلبلی که در دلش می‌تپد خبر نداشته باشد.