گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۰

زخمی شوق توام، سینهٔ جوشان دارم
خانه در کوچهٔ الماس فروشان دارم
کی مسلمان کندم صحبت اصحاب کرم
که در آن زمره بسی حلقه به گوشان دارم
آتش پنبهٔ گوش دگرانم کامروز
گوش را مزرعهٔ پنبه فروشان دارم
صحبت عمر فرومایه ملولم دارد
میل همدوشی تابوت به دوشان دارم
واعظا در گذر از قافلهٔ من که متاع
همه گوش است ولی نذر خموشان دارم
عرفی امروز به کاشانهٔ من باش که باز
گله ای از دل بی شرم خروشان دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زخمی شوق توام، سینهٔ جوشان دارم
خانه در کوچهٔ الماس فروشان دارم
هوش مصنوعی: من دل aching و پر از شوق تو هستم و در دل خود آتش عشق را دارم، همچنین زندگی‌ام را در این کوچه‌های پر از زیبایی و جواهرات می‌گذرانم.
کی مسلمان کندم صحبت اصحاب کرم
که در آن زمره بسی حلقه به گوشان دارم
هوش مصنوعی: من با صحبت اهل کرم و بخشندگی مسلمان شدم، چرا که در این جمع خیلی‌ها هستند که به بندگی و اطاعت معروفند.
آتش پنبهٔ گوش دگرانم کامروز
گوش را مزرعهٔ پنبه فروشان دارم
هوش مصنوعی: امروز گوش من بهترین جای برای کاشت پنبه است و دیگران را با صدای خود آزرده می‌کنم.
صحبت عمر فرومایه ملولم دارد
میل همدوشی تابوت به دوشان دارم
هوش مصنوعی: من از گفتگو با افراد بی‌ارزش خسته‌ام و آرزو می‌کنم که همواره با تابوتی بر دوش باشم.
واعظا در گذر از قافلهٔ من که متاع
همه گوش است ولی نذر خموشان دارم
هوش مصنوعی: ای واعظ، وقتی از کنار من و همراهانم می‌گذری، بدان که همهٔ دارایی من تنها شنیدن است، اما من نذری برای سکوت‌کردن و آرامش‌خاطر دارم.
عرفی امروز به کاشانهٔ من باش که باز
گله ای از دل بی شرم خروشان دارم
هوش مصنوعی: امروز به خانه من بیا، زیرا دوباره دل نگران و بی‌پروا در دل دارم.