گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۸

هرگز گله از دوست به محرم نفروشم
گر مشتریم دوست شود هم نفروشم
از شورش غم با در و دیوار به حرفم
رفت آن که به آسوده دلان غم نفروشم
هرگز نگشایم در دکان غم دل
وانگه که دکان باز کنم کم نفروشم
زان اهل نفاقم نپسندند که هرگز
قول غلط و فعل مسلم نفروشم
عرفی دل آباد به یک جو نخرد عشق
من هم دل ویران به دو عالم نفروشم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز گله از دوست به محرم نفروشم
گر مشتریم دوست شود هم نفروشم
هوش مصنوعی: هرگز از دوستی که به من نزدیک است شکایتی نمی‌کنم، حتی اگر خیلی هم به من نزدیک باشد و مشتری‌ام شود، باز هم حرفی نمی‌زنم.
از شورش غم با در و دیوار به حرفم
رفت آن که به آسوده دلان غم نفروشم
هوش مصنوعی: از شدت غم و ناامیدی، احساساتم به هر سو سرکشی می‌کند و با دیوارها و اشیاء حرف می‌زنم؛ چرا که کسی که بتواند با دل آسوده زندگی کند، هیچ وقت غم و اندوه را به من نمی‌فروشد.
هرگز نگشایم در دکان غم دل
وانگه که دکان باز کنم کم نفروشم
هوش مصنوعی: هرگز دلم را با غم پر نمی‌کنم و اگر هم بخواهم این کار را بکنم، سودی نخواهم برد.
زان اهل نفاقم نپسندند که هرگز
قول غلط و فعل مسلم نفروشم
هوش مصنوعی: از افراد دو رو خوشم نمی‌آید، چون هرگز قول نادرست و عمل قطعی را به فروش نمی‌رسانم.
عرفی دل آباد به یک جو نخرد عشق
من هم دل ویران به دو عالم نفروشم
هوش مصنوعی: عاشق نمی‌شود به خاطر یک چیز کوچک، چون دلش پر از عشق است. حتی اگر تمام دنیا را بدهند، دل و احساسات خود را به هیچ چیز نمی‌فروشد.