غزل شمارهٔ ۴۶۲
چو لاله گون شوی از باده، در چمن مستم
چو مشک بیز کنی طره، در ختن مستم
دل برهمنم، از سایهٔ صنم داغم
دماغ بلبلم از نکهت چمن مستم
نه شکل سبحه شناسم نه صورت محراب
ز فکر دار و اندیشهٔ رسن مستم
مگو که خرقه و زنار پوش و باده مکش
که تیز دستم و از جام برهمن مستم
در معامله دربند می فروش، که من
حریف عشقم و از خون خویشتن مستم
حیات و موت من ای خضر عشق پرورد است
نه در لباس تو در کفن مستم
به ناله تیشهٔ فرهاد گوید این دستان
که از حلاوت بازوی کوهکن مستم
ز بزم دوست که گوید، که از قدح نوشان
تهی پیاله تر از من نبود و من مستم
بهشتیان چه شناسند مستیم عرفی
نه از شراب طهور، از می سخن مستم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو لاله گون شوی از باده، در چمن مستم
چو مشک بیز کنی طره، در ختن مستم
هوش مصنوعی: وقتی از باده به رنگ لاله درمیآیم، در میدان سرمست و شاداب هستم، و وقتی تو موی خود را چون مشک به زمین میافکنی، در ختن نیز سرمست و شاداب میشوم.
دل برهمنم، از سایهٔ صنم داغم
دماغ بلبلم از نکهت چمن مستم
هوش مصنوعی: دلم آشفته و بیقرار است، از سایهٔ معشوقم دچار غم و اندوه هستم. بوی خوش چمن مرا سرگردان و مسحور کرده است.
نه شکل سبحه شناسم نه صورت محراب
ز فکر دار و اندیشهٔ رسن مستم
هوش مصنوعی: نه به شکل تسبیح آشنا هستم و نه به شکل محراب؛ به خاطر تفکر و اندیشهای که دارم، مانند کسی که مست است، غرق در حال و هوای خودم هستم.
مگو که خرقه و زنار پوش و باده مکش
که تیز دستم و از جام برهمن مستم
هوش مصنوعی: نکنید حرف از لباس و زهد و پرهیز، و از نوشیدن باده جلوگیری نکنید، زیرا که من چنان شجاع و نیرومند هستم که از جام آسمانی مست و سرمست میشوم.
در معامله دربند می فروش، که من
حریف عشقم و از خون خویشتن مستم
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در جریان یک معامله یا خرید و فروش، شخصی به شدت درگیر عشق و عواطف خودش شده است و به نوعی از احساساتش سرمست و شاداب است. او به قدری تحت تأثیر عشق قرار گرفته که توجه به دیگر امور و معاملات برایش مهم نیست و در دنیای احساسات خود غرق شده است.
حیات و موت من ای خضر عشق پرورد است
نه در لباس تو در کفن مستم
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ من وابسته به عشق توست، نه اینکه در ظاهرت و در لباس تو به سر برم. من در حال مستی و عشق هستم.
به ناله تیشهٔ فرهاد گوید این دستان
که از حلاوت بازوی کوهکن مستم
هوش مصنوعی: تیشهٔ فرهاد در حال ناله است و این دستان که به کار سخت مشغول است، از شیرینی و لذت قدرت و استقامت کوهکن مست است.
ز بزم دوست که گوید، که از قدح نوشان
تهی پیاله تر از من نبود و من مستم
هوش مصنوعی: از میهمانی دوست کسی نگفته که علاوه بر من هیچ کس پیالهای خالیتر از خودم ندارد و من در حال مستیام.
بهشتیان چه شناسند مستیم عرفی
نه از شراب طهور، از می سخن مستم
هوش مصنوعی: بهشتیان چه میدانند که ما چه حال و هوایی داریم؛ ما مست شدهایم نه به خاطر شراب پاک، بلکه به خاطر صحبتکردن از آن.