گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۱

صد شکر کز حلاوت هستی گذشته ایم
وز ذوق هوشیاری و مستی گذشته ایم
ای خوشدلی مناز که ما از بساط عمر
در روزگار باد پرستی گذشته ایم
در راه راست گام به اندیشه می نهیم
از بس که بر بلندی و پستی گذشته ایم
راز درون پرده ز بیرون نوشته، لیک
دایم به این صحیفهٔ مستی گذشته ایم
عرفی به راه روان عدم جای بار نیست
تا تو کلاه گوشه شکستی، گذشته ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صد شکر کز حلاوت هستی گذشته ایم
وز ذوق هوشیاری و مستی گذشته ایم
هوش مصنوعی: ما از شیرینی وجود خود قدردانی کرده‌ایم و لحظاتی که در شورِ آگاهی و مستی سپری کرده‌ایم را پشت سر گذاشته‌ایم.
ای خوشدلی مناز که ما از بساط عمر
در روزگار باد پرستی گذشته ایم
هوش مصنوعی: ای دل شاد، ستیز نکن که ما از دامن زندگی در دوران پر از ناز و نعمت عبور کرده‌ایم.
در راه راست گام به اندیشه می نهیم
از بس که بر بلندی و پستی گذشته ایم
هوش مصنوعی: ما در مسیر درست با تفکر قدم برمی‌داریم، زیرا تجربه‌های زیادی از فراز و نشیب‌ها داشته‌ایم.
راز درون پرده ز بیرون نوشته، لیک
دایم به این صحیفهٔ مستی گذشته ایم
هوش مصنوعی: رازهایی که در دل دارم، به ظاهر مشخص نیستند، اما ما همیشه در حال گذراندن لحظاتی پربار و پرشور هستیم.
عرفی به راه روان عدم جای بار نیست
تا تو کلاه گوشه شکستی، گذشته ایم
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی ناپایدار، جایی برای بار و بار سنگین وجود ندارد. ما فراموش کرده‌ایم که در این راه، حتی وقتی کلاهی برمی‌داریم، زمان و گذشته را پشت سر گذاشته‌ایم.