غزل شمارهٔ ۴۶۰
ما نقد را ز جمله به غماز داده ایم
در دام هر چه آمده پرواز داده ایم
بعد از هزار شکوه به غم دل نهند خلق
ما خویش را تسلی ز آغاز داده ایم
از بانگ طبل باز دل ما نمی رمد
ما کبک خود به چنگل شهباز داده ایم
مردم نهند در کف کوشش عنان خویش
ما دست خویش را به عنان باز داده ایم
ای وهم آبرو مده از کف، که بارها
الزام وسوسه به خرد باز داده ایم
عرفی به دوست کامی دشمن صبور نیست
این مژده اش به طالع ناساز داده ایم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما نقد را ز جمله به غماز داده ایم
در دام هر چه آمده پرواز داده ایم
هوش مصنوعی: ما از بین تمام چیزها، نقد و نظر خود را به کسی نشان دادهایم و اجازه دادهایم که هر چیزی که به ما رسیده است، پرواز کند و آزاد باشد.
بعد از هزار شکوه به غم دل نهند خلق
ما خویش را تسلی ز آغاز داده ایم
هوش مصنوعی: پس از هزار بار ناله و شکایت، مردم ما در دل خود غم را جا دادهاند و از آغاز کار، به خود آرامش دادهاند.
از بانگ طبل باز دل ما نمی رمد
ما کبک خود به چنگل شهباز داده ایم
هوش مصنوعی: صدای طبل باعث نمیشود که دل ما فرار کند؛ زیرا ما خود را به شهباز سپردهایم و دلمشغولیهای دیگر برای ما اهمیت ندارند.
مردم نهند در کف کوشش عنان خویش
ما دست خویش را به عنان باز داده ایم
هوش مصنوعی: مردم برای کنترل زندگی و سرنوشت خود تلاش و کوشش میکنند، اما ما دست خود را رها کردهایم و به سرنوشت خود بیتوجه هستیم.
ای وهم آبرو مده از کف، که بارها
الزام وسوسه به خرد باز داده ایم
هوش مصنوعی: ای خیال، آبرو و حیثیت را از دست نده، زیرا ما بارها بر اثر وسوسهها به خرد و فکر خود آسیب زدهایم.
عرفی به دوست کامی دشمن صبور نیست
این مژده اش به طالع ناساز داده ایم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به دوست کامیابی یا خوشبختی نمیرسد، چرا که دشمن همیشه صبور است و این نیکوئی را به سرنوشت ناهمگونش نسبت دادهایم.